پیمان خاکسار درگفتگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا، درباره اقدامات نوآورانه زنده یاد نجف دریابندری در ترجمه آثاری چون بیلی باتگیت، گفت: در دورهای که نجف دریابندری ترجمه را آغاز کرد، ما در ایران، بیشتر مترجم زبان فرانسه داشتیم، یعنی ادبیات کشورهای فرانسوی زبان بیشتر ترجمه میشد. در آن دوره از لحاظ ترجمه آثار آمریکایی و انگلیسی، تعداد آثار بسیار کم بود و حتی همین حالا هم آثار بسیار مهمی در ادبیات آمریکایی و انگلیسی هستند که به فارسی ترجمه نشدهاند اما تمام آثار مهم از زبان فرانسه به فارسی بازگردانده شدند. نجف دریابندری جستجو می کرد و آثاری را می یافت که در کشورهای آنگلوساکسون بسیار مهم بودند و در ایران کسی آنها را نمی شناخت.
وی افزود: دریابندری این جسارت را داشت که با ترجمه آثار هم صدای تازهای به خواننده می رساند و هم کتابهای تازه را به نویسندگان و مترجمان ایرانی معرفی میکرد. ویژگی این کار در این بود که جنس ادبیات کشورهای انگلیسی زبان با کشورهای فرانسوی زبان متفاوت بودند،
او به ادبیات قصهگو و خوشخوان که بیشتر از ادبیات فرانسه، مخاطب پسند بودند گرایش داشت. کتابهایی را ترجمه میکرد که در عین تفکر برانگیز بودن، خواننده نیز با آنها احساس نزدیکی بیشتری می کرد. مثلاً آثاری که از فاکنر ترجمه کردند در این دسته قرار می گیرد، فاکنر آثار تامل برانگیزی دارد اما همیشه کارهای او پرفروش هستند چون کتابهای خوشخوانی به حساب می آید.
خاکسار با نام بردن نویسندگانی چون همینگوی دکتروف و فاکنر، که دریابندری آثارشان را ترجمه کرده است اضافه کرد: او آثار این نویسندگان بزرگ را به ما معرفی کرد، بعدها آثار زیادی از این نویسندگان ترجمه شد، اما همه این کارها به واسطه معرفی دریابندری بود.
وی در پاسخ به اهمیت کتاب رگتایم و ترجمه آن، گفت: این کتاب در دوران دانشجویی من بسیار اهمیت داشت و بیشتر ما در آغاز دهه ۷۰ آن را به یکدیگر معرفی میکردیم و بر خواندن این کتاب اصرار داشتیم. این کتاب جریان سیال ذهن است که برای مادران دوره بسیار اهمیت داشت.
این مترجم نگاهش درباره کتاب وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی و ترجمه خاصی که نجف دریابندری روی این کتاب داشته است را اینگونه توضیح داد: نکته ویژه ای که کتاب وداع با اسلحه برای من به عنوان مترجم داشت، این بود که دریا بندری جسارت آن را داشت که دیالوگ ها را شکسته ترجمه کرد، در آن زمان این کار تا بود و در بین مترجمان کمتر کسی شجاعت انجام آن را داشت. این روش را مترجمان به کار نمی بستند، این کار کمک می کند که خواننده با گفتوگوهای اثر احساس نزدیکی کند، به خاطر دارم در اولین آثاری که ترجمه می کردم از شکسته نوشتن دیالوگ ها می ترسیدم، ولی از سوی دیگر احساس می کردم کتابی که دارم ترجمه می کنم، نیاز دارد که دیالوگ های شکسته ای داشته باشد، چون آدم های این کتاب، از لحاظ طبقه اجتماعی اصلاً نمیتوانند کتابی و معیار صحبت کنند، من به عنوان مترجم دستم بسته میشد و نمیتوانستم داستان را به درستی منتقل کنم، چون این شخصیت ها همه فقیر و بدون تحصیلات هستند که کلمات خاصی هم استفاده میکنند.
وقتی به کتاب وداع با اسلحه نگاه کردم نجف دریابندری، در دهه چهل دیالوگ ها را شکسته ترجمه کرده، و به خودم گفتم که اینگونه می توانم این کار را انجام بدهم و نباید بترسم از اینکه دیالوگ ها معیار نباشند. این کمکی بود که کتاب وداع با اسلحه به من کرد.
خاکسار در پاسخ به این سوال که نجف دریابندری خود می گوید در ترجمه چنین کنند بزرگان به ترکستان رفته است، بیان کرد: چنین کنند بزرگان در دوره ای جز کتاب های محبوب من بود، چون من به کتاب های طنز بسیار علاقه دارم، این کتاب بالینی من بود. آن را بسیار می خواندم و از آن لذت می بردم اما همان دوره هم اطراف آن هاله ای از ابهام بود که این کتاب را خود دریابندری نوشته و اصلاً نویسنده ای به نام ویل کاپی وجود ندارد. دسترسی ما هم به اطلاعات زیاد نبود که بتوانیم تحقیق کنیم ولی بعدها که به جستجوی کتاب پرداختند دیدم ویل کاپی یک نویسنده بزرگ آمریکایی بوده و چنین کتابی را دارد اما هیچ وقت اصل انگلیسی آن را با ترجمه دریابندری مقایسه نکردم که ببینم دریا بندری چقدر خودش را وارد کتاب کرده است ولی این کتاب همان گونه که هست هرچقدر دخل و تصرف داشته باشد یا نداشته باشد، برای من و همه مخاطبان بسیار ارزشمند است، و فکر نمی کنم هرگز خانهشان متوقف شود.
وی در توضیح این نکته که آیا احاطه دریابندری در زبان فارسی ضعف های ترجمه او را پوشانده است اظهار داشت: بر تسلط نجف دریابندری بر زبان فارسی هیچ تردیدی وجود ندارد اما اینکه گفته میشود هر کجا متن مبدا سخت بوده به خاطر تسلط بر زبان فارسی توانسته از ترجمه آن بگذرد در کار ایشان ندیدم. هرجا مطابقت انجام شده بود یا خودم متن را مقابله کردم ندیدم که در ترجمه مشکلی داشته باشد و همه چیز درست و سر جای خودش قرار داشت. من همه کارهایشان را مقابله نکردم، ممکن است این نکته وجود داشته باشد و حتی به نظر من این کار نیاز هم نیست اما تا جایی که نگاه کردم این نقد بر کار دریابندری وارد نیست.
خاکسار مهمترین ویژگی ترجمه های دریابندری را چنین شرح داد:
او به من آموخت که می توان ترجمه کرد بدون آنکه متن نهایی رنگ و بویی ترجمه داشته باشد و در عین حال متن اصلی نیز کاملاً منتقل شود. متن سلیس فارسی به عنوان متن نهایی شکل میگرفت اما در عین حال اگر کسی بخواهد آن را با متن اصلی مقایسه کند، هیچ تفاوتی نمیبیند و می گوید این همان متن است اما فارسی است، یعنی اگر نویسنده میخواست متن را به فارسی بنویسد همینگونه مینوشت.البته من نمیگویم که مثل ایشان هستم اما سعی کردم که شبیه او ترجمه کنم.
این مترجم ادامه داد: خیلی هم اشکالی ندارد که کتاب ترجمه شده کمی بوی ترجمه داشته باشد، چون اگر خیلی هم بخواهیم در ترجمه دست ببریم ممکن است همه ترجمه ها شبیه هم شوند. تازگی ها به این نتیجه رسیده ام که این مسئله خیلی هم اشکالی ندارد، چون اگر بخواهیم همه چیز را خیلی فارسی کنیم جنس نوشتن نویسنده از دست میرود،به ویژه در برخی نویسندگان که نثر آثارشان بسیار اهمیت دارد، ولی دریابندری به من یاد داد که می شود ترجمه کاملاً فارسی باشد اما به سبک نویسنده هم وفادار بود.
خاکسار در پایان برای تسلای این روزهای دور از هم بودن، کتاب های طنز و کمیک را مناسب دانست و پیشنهاد کرد مخاطبان ادبیات، کتاب چنین کنند بزرگان اثر ویل کاپی با ترجمه نجف دریابندری را بخوانند.