به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در متن یادداشت محمود شالویی آمده است:
به نام خدا
خداوندا تو می دانی که عطار همه توحید تو گوید در اشعار
ز نور تو شعاعی می نماید چو فردوسی فقاعی می گشاید
چو فردوسی ببخشش رایگان تو به فضل خود به فردوسش رسان تو
به فردوسی ، که علینش خوانند مقام صدق و قصر دینش دانند
( اسرار نامه ۳۲۲۵ تا ۳۲۲۸ )
در نیمه دوم ماه مبارک رمضان سال جاری و حدفاصل شبها و روزهای پرفضیلت قدر که سرشار از لحظات معنوی و معرفتی و اعلان تقاضای فروتنانه بندگان الهی برای بخشش از درگاه نظر پوش ربوبی است، برابر تقویم رسمی هجری خورشیدی(۱۳۹۹) و در یک تقارن بیادماندنی، روز ۲۵ اردیبهشت که از آن به عنوان روز بزرگداشت فردوسی نام برده میشود نیز قرار گرفته که بایستی آن را به فال نیک گرفت و جا دارد که این بار و به دلیل همین مناسبت مبارک، از نگاه عارفانه فریدالدین عطار نیشابوری، مندرج در کتاب شریف اسرارنامه (بر طبق گفته تذکره نویسان و به نقل یکی از بزرگان علم و ادب خطه پربار خراسان، اسرارنامه یادگاری بوده است که به هنگام عبور مولانا و پدرش ازسوی سراینده به حضرت مولانا، در روزگار نوجوانی او ارمغان شده است و حتی گفتهاند که شیفتگی مولانا به عطار و تاثیرپذیری او از خلاقیت هنری و تجربههای عرفانی عطار هم با همین کتاب آغاز شده است)، به این حکیم خردمند طوسی بنگریم و دریابیم که این مرد پاک نهاد و نیکو بیان، چگونه عاقبتی شایسته مییابد و چنان مورد عنایت درگاه حق واقع میشود که حتی عطار هم با آن همه بزرگی و برازندگی که در ایمان و عالم عرفان دارد و سیر و سلوک او سرمشق بسیاری از مفاخر نامداری نظیر جلاالدین محمد مولوی است، بر او رشک میبرد و جانسوزانه از خدا میخواهد تا وی را نیز بمانند فردوسی، مورد رحمت و بخشش خویش قرار دهد:
چو فردوسی ببخشش رایگان تو به فضل خود به فردوسش رسان تو
عطار این درخواست را پس از نقل این حکایت میآورد که وقتی فردوسی چشم از جهان فرو بست، زاهد سرشناس شهرش بر پیکر وی نماز نگذارد و بر او چنین خرده گرفت که فردوسی در اشعارش، مدح گبرکان میگفته و بزعم و فهم او داستانهای بیهوده میسروده است !!! . اما به لطف الهی پس از خاکسپاری فردوسی، شیخ را خوابی عجیب آمد و مقام و منزلت معنوی فردوسی به نزد حضرت باری بر او آشکار گشت:
شنودم من که فردوسی طوسی که کرد او در حکایت بی فسوسی
به بیست و پنج سال از نوک خامه به سر می برد نقش شاهنامه
به آخر چون شدن آن عمرش به آخر ابوالقاسم که بود شیخ اکابر
اگر چه بود پیری پر نیاز او نکرد از راه دین بر وی نماز او
چنین گفت او که فردوسی بسی گفت همه در مدح گبری ناکسی گفت
به مدح گبرکان عمری به سر برد چو وقت رفتن آمد بی خبر مرد
مرا در کار او برگ و ریا نیست نمازم بر چنین شاعر روا نیست
چو فردوسی مسکین را ببردند به زیر خاک تاریکش سپردند
در آن شب شیخ او را دید در خواب که پیش شیخ ، آمد دیده پر آب
زمرد رنگ ، تاجی سبز بر سر لباسی سبز تر از سبزه در بر
به پیش شیخ بنشست و چنین گفت که ای جان تو با نور یقین جفت
نکردی آن نماز از بی نیازی که می ننگ آمدت زان بی نمازی
خدای تو جهانی پر فرشته همه از فیض روحانی سرشته
فرستاد اینت لطف کارسازی که تا کردند بر خاکم نمازی
خطم دادند بر فردوس اعلی که فردوسی به فردوس است اولی
خطاب آمد که ای فردوسی پیر اگر راندت ز پیش آن طوسی پیر
پذیرفتم منت تا خوش بخفتی بدان یک بیت توحیدم که گفتی
(اسرار نامه ۳۲۰۵ تا ۳۲۲۱)
بنابراین، میباید که راز و رمز این موفقیت اخروی فردوسی پس از شهرت مثبت جهانی او را در این ببینیم که وی مردی خداجوی، پیرو آموزههای نبوی و شیفته روش علوی بود و این عشق و ارادت وی هم بر کسی پوشیده نبود:
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگاهی بدین آبشوی
منم بنده اهل بیت نبی ستاینده خاک پاک وصی
ابا دیگران مر مرا کار نیست جز این مر مرا راه گفتار نیست
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای
برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم
هرآن کس در دلش بغض علی است از او زار تر در جهان زار کیست ؟
بدون تردید، حکمت فردوسی و روح حاکم برابیات و عمق عبارات او میتواند در مسیر معاد و معاش پیوندی منطقی را برقرار کند و به مدار زندگی هویتی ستودنی ببخشد و در این راستا باورهای اصیل دینی و معنوی را با غیرت و حمیت میهنی در هم آمیزد.
از سوی دیگر و با حسن انتخابی که طی سالهای نه چندان دور، توسط شورای فرهنگی عمومی کشور صورت پذیرفت، بزرگداشت فردوسی با پاسداشت زبان فارسی به یگدیگر گره خورده و درهم تنیده شدهاند که این تفاهم و تلاقی خجسته هم موجب خرسندی بسیار و برپایی برنامههای تاثیرگذار است.
به یقین نقش فردوسی و گوهرنامه گرانسنگ او شاهنامه را بایستی از استوانههای زبان و ادب پارسی به شمار آورد و از این میراث کهن ( زبان فارسی ) که معرف تمدن، هویت و به منزله شناسنامهای برای هر ایرانی است، از صمیم جان و دل مراقبت نمود، خاصه در روزگاری که هجوم زیرکانه بیگانگان از دروازههای زبان آغاز و سپس فکر و اندیشه و آرمان و ایمان و عقیده را نشانه میگیرد.
امید آنکه به مدد خداوند بزرگ و با قوت و غیرت دینی و ملی از زبان و فرهنگ و ادب پارسی نهایت و غایت مواظبت را داشته باشیم و هرگز اجازه تجاوز و تاراج فرهنگ و ادب خود را به کسی ندهیم و با همه وجود از آن پاسداری نماییم.
چنین است فرجام کار جهان نداند کسی آشکار و نهان