۲۵ اردیبهشت در تقویم رسمی ایران به نام روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است. اگر شیوع کرونا محدودیتهای کنونی را ایجاد نمیکرد، امسال هم مانند سالهای گذشته برنامههای مختلفی در سراسر کشور، از جمله مازندران برای بزرگداشت فردوسی برگزار میشد. اما محدودیتهای کرونایی بزرگداشت فردوسی را نیز مانند دهها برنامه دیگر ممنوع کرد و صرفا در حد و اندازه یک یادآوری تقویمی در فضای مجازی نگه داشت.
مازندران یکی از مکانهای مهم و اساسی در شاهنامه، اثر جاودان و ماندگار حکیم ابوالقاسم فردوسی است که بخش زیادی از داستانهای آن در سرزمینی به این نام روایت شده است. به همین دلیل نام مازندران بارها در شاهنامه فردوسی آمده است و داستانها و روایاتی از حضور شخصیتهای اصلی شاهنامه در این سرزمین به تاریخ ادبیات ایران پیوند خورده است. ابیات برجستهای از بخشهای مختلف شاهنامه وجود دارد که نام مازندران در آنها دیده میشود. مهمترین این ابیات نیز در داستان «پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران» قرار دارد که فردوسی سروده است:
که مازندران شهر ما یاد باد همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار نه گرم و نه سرد و همیشه بهار...
مازندران و فردوسی
نام مازندران بارها و بارها در شاهنامه آمده است و موقعیت جغرافیایی بخشی از نبردهایی که فردوسی با زبان شیوای فارسی به نظم روایت کرد نیز همین سرزمین است. علاوه بر نام مازندران بارها نام مناطقی از این سرزمین مانند ساری، آمل و تمیشه (نور امروزی) نیز در شاهنامه بیان شده است. این جایگاه در اشعار فردوسی نیز سبب شده که مازندرانیها نیز نگاه ویژهای به فردوسی داشته باشند. حتی در برخی روستاهای این استان نیز میتوان ردی از توجه ویژه به فردوسی را یافت. روستای میانرود قائمشهر یکی از همین مناطق است که در آن طی چند سال اخیر در ۲۵ اردیبهشت برنامههایی ویژه بزرگداشت فردوسی برگزار میشد و در طول سال نیز کلاسهای هفتگی شاهنامهخوانی در آن با حضور تعدادی از اهالی روستا برپا میشد. این ارتباط دوسویه بین مازندرانیها و شاهنامه جاودان فردوسی بزرگ، شاید به واسطه تکرار نام مازندران در این اثر ماندگار از دیرباز وجود داشت و هنوز هم دیده میشود.
دکتر «میرجلالالدین کزازی»، استاد دانشگاه، نویسنده، فردوسیشناس، مترجم و پژوهشگر برجسته ایرانی در زبان و ادبیات فارسی معتقد است که ارج و ارزش ویژه فردوسی در این سرزمین باستانی جای شگفتی ندارد، چرا که مازندرانیها از دیرباز فرهنگ را پاس میداشتند.
خرداد ۱۳۹۳ در حاشیه کنسرت بزرگداشت فردوسی با عنوان «فرزند ایران» که توسط گروه موسیقی «ورشان» در ساری برگزار شده بود، فرصتی دست داد تا گفتوگوی کوتاهی با دکتر کزازی درباره نگاه فردوسی به مازندران و همچنین جایگاه زبان تبری داشته باشم که این اظهارات او به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی پس از هماهنگی با این استاد دانشگاه منتشر میشود.
نگاه ویژه مازندران به فرهنگ و صلح
این استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی درباره فرهنگ مردم مازندران در هزارههای پیشین و نگاه ویژه فردوسی به مردم مازندران گفت: فردوسی بزرگ از مردم مازندران با نام دیوان یاد کرده است. مباد گمان ببرید که دیوان شاهنامه با آن دیوان و اهریمنان که ما امروز از این واژه میخوانیم یکساناند.
وی افزود: یکی از ویژگیهای فرهنگی مردمان که به راستی خردآشوب و مایه شگفتی است و همه جهان نتوانست به آن برسد این است که در شهرهایی که از این دیوان بر جای مانده است، نه پادگان دیده شد، نه کاخ و نه پرستشگاه. به سخن دیگر مازندرانیها مردمانی بودند آشتیجوی که با هیچ کس سر جنگ نداشتند، پس نیازی هم به سپاه و پادگان نمیدیدند. دیگر این که هیچ کاخی در این شهرها دیده نمیشد. به سخن دیگر فرمانروا و پادشاه نداشتند. سه دیگر این که پرستشگاهی هم در این شهرها هرگز یافته نشده است. زیرا هر کس هر آیینی میخواست میورزیده است. به راستی ما هنوز پس از هزاران سال نتوانستهایم به آن فرهنگ و شهرآیینی برسیم که مازنیان کهن از آن برخوردار بودند.
عضو هیأت امنای بنیاد فردوسی خاطرنشان کرد: مازندران، سرزمین اهورایی فرهنگ و دانش و ادب و اندیشه هرگز بزرگان و نامآوران خود را از یاد نمیبرد. مردم این دیار دل در گرو ایران دارند و به تاریخ، فرهنگ، ادب و هنر ایران زمین با باوری پولادین میاندیشند. سرزمینی که همواره با نام گرامی ایران، این سرزمین نامی بامی میتپیده است و میتپد. سرزمین قارن. سرزمین کوهساران بلند و دسترسیناپذیر که شکوه شگرف ایران را فرایاد میآورند.
کزازی با اشاره به نقش ماندگار فردوسی در حفظ زبان و ادبیات پارسی، اظهار کرد: اگر این فرهنگ کوهوار در درازنای تاریخ پاییده است، از آن روست که رودوار روان بوده است. به پاس پویایی است که این فرهنگ به پایداری رسیده است. همواره در باریکترین و دشوارترین دمهای تاریخ ایران مردی سر برآورده است و رودی خروشان را از کوه این فرهنگ روان گردانید. رودی که مایه خرمی و سرسبزی و آبادانی و شکوفایی ایران شد. فردوسی یکی از این مردان است.
ایران، بهشت زبانشناسی تاریخی
نویسنده مجموعه کتابهای «نامه باستان» درباره گفتار مردم مازندران و ظرفیتهای زبان مازندرانی گفت: آنچه من درباره زبان مازنی میدانم این است که اگر ما سنجهای را در زبانشناسی پایه بگیریم، گفتار مردم مازندران میتواند زبان باشد، نه گویش.
وی افزود: آن سنجه این است که اگر گفتار مردمی را دیگران کمابیش دریافتند، آن گفتار گویشی از زبان فراگیر کشور میتواند باشد. اما اگر درنیافتند، زبان است. به هر روی این سنجهای است که آسانتر میتوان به یاری آن مرز گویش را از زبان بازشناخت. بر این پایه میتوان گفتار مردم مازندران را زبان دانست، نه گویش.
عضو هیأت امنای بنیاد فردوسی خاطرنشان کرد: همه زبانها و گویشهای بومی ایران گنجینههای گرانبها هستند. چه آشکارا در فرهنگ و ادب ایران نمود داشته باشند و چه نداشته باشند. زیرا ما به یاری این گویشها و زبانهای بومی میتوانیم زبان فراگیر ایران پس از اسلام را که زبان پارسی و زبان دیوانی و فرهنگی همه ایرانیان است را بهتر، ژرفتر و به آیینتر بشناسیم. پیشینه و گذشته زبان فارسی را در این زبانها میتوان جست. ایران ما از این دید بهشت زبانشناسی تاریخی است.
دکتر میر جلال الدین کزازی: آنچه من درباره زبان مازنی میدانم این است که اگر ما سنجهای را در زبانشناسی پایه بگیریم، گفتار مردم مازندران میتواند زبان باشد، نه گویش.
زبان مازندرانی دارای سامانه ادبی بوده است
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: به هر بومی از ایران برویم با زبان و گویش کهنی روبهروییم. حتی گاهی دو روستای همسایه دو گویش جداگانه دارند. بیگمان در مازندران هم این پدیده را میتوان دید. از این گویشها و زبانهای بومی باید به هر شیوه که میتوان پاسداری کرد. زیرا آنچنان که گفته شد، گنجینههای فرهنگ و تاریخ و پیشینه ایران هستند. هر واژهای سررشتهای است که ما را به ژرفاهای تاریخ و فرهنگمان میپیوندد. مرگ واژگان مرگی است بسیار سوگآمیز، اندوهوار و دریغآمیز. چون پیوند ما را با پیشینه نیاکانیمان از میان میبرد.
کزازی درباره کارکرد زبان مازندرانی در تاریخ ادبیات ایران اظهار کرد: آشکارا تا آنجایی که میدانم این زبان مازنی امروزی کارکردی در ادب پارسی نداشته است. مگر اینکه ما زبان مازنی کهن یا به سخن دیگر زبان تبری را پیش چشم بیاوریم. زیرا که زبان تبری دارای سامانه ادبی بوده است.
وی خاطرنشان کرد: یکی از شاهکارهای ادب پارسی بر پایه کتابی پدید آمده است که نخست به زبان تبری نوشته شده بود و یکی از شاهزادگان زیاری -مرزبان رستم شروین- این کتاب را نوشت و «سعدالدین وراوینی» آن را به نثر نگارین پارسی برگردانید. اما نام کهن این کتاب -مرزباننامه- همچنان بر آن مانده است. پیداست که نمیتوان پذیرفت زبانی تنها یک آفریده ادبی داشته باشد. باید سامانه ادبی در زبانی پدید آمده باشد، تا شاهکاری مانند «مرزباننامه» بتواند در آن پدیدار شود. از این نمونه میتوان بر آن بود که زبان تبری یا مازنی کهن آنچنان پروردگی داشت که سامانه ادبی را توانست در خود پدید بیاورد.
درباره جایگاه مازندران در شاهنامه و حتی موقعیت مکانی مازندرانی که فردوسی در اثر خود از آن یاد کرده تا کنون مقالهها و کتابهای زیادی منتشر شده است. پژوهشگران مازندرانی متعددی طی سالهای اخیر آثاری درباره مازندران در شاهنامه، دیوان مازندران و مسائلی از این دست منتشر کردهاند که نشان میدهد مازندران جایگاه قابل تأملی در شاهنامه داشته و به همین دلیل آثار پژوهشی متعددی در این حوزه تولید شده است.