تغییر و اصلاح، متداولترین مفاهیم این روزها در اظهارات چهرهها و شخصیتهای سیاسی و حزبی اصلاح طلب است و میتوان به صراحت گفت کسی دیگر از این جبهه نمانده که به ضرورت «یک طرح» تازه برای نجات از گردونه فراموشی در سیاست نیاندیشیده باشد و سخنی نگفته باشد.
واکنشهای منتقدان به سخنان رئیس دولت اصلاحات
سخنان هفته گذشته حجت الاسلام «سید محمدخاتمی» پاسخی به انتظار چندماهه اصلاح طلبانی بود که گروهی در انتخابات لیست دادند و گروهی دیگر در اعتراض به ردصلاحیت کاندیداهای خود چندان رغبتی به این فرآیند نشان ندادند. هر دو گروه منتظر بودند تا رهبر اصلاحات درباره آینده این جریان و سیاست ورزی در ایران سخن بگوید. وی در سخنان خود بار دیگر به موضوع آشتی ملی اشاره و تاکید کرد که دلتنگ قدرت نیست اما نگران جامعه ایران است. او از اصلاح طلبان جامعه محور خواست تا برنامههای خود را ارائه کنند.
در کنار اظهارنظرهای موافق و استقبالها و ارزیابی امیدبخش از این سخنان، نقدها به پیام ویدیویی رییس دولت اصلاحات هم وجود داشت و گروهی از داخل اصلاحات سخنان او را فاقد راهبرد مشخص برای خروج از بحران اصلاحات دانسته و بر او تاختند. مهمترین این گروه حزب کارگزاران سازندگی بود که در روزنامه سازندگی، ارگان مطبوعاتی خود به صراحت راهبرد آشتی ملی رییس دولت اصلاحات را زیر سوال برد و نوشت: «رهبر سیاسی یک جناح که منادی آشتی ملی است آیا میتواند چشم بر انتخابات مجلس ببندد و از ضرورت حضور مردم در این انتخابات سخن نگوید؟ به نظر میرسد که وضعیت جناح اصلاحطلب با آشتی ملی و همبستگی نیز بهبود نیابد و لازم است خود را برای یک جراحی بزرگ و پرخونریزی آماده کند.»
«غلامحسین کرباسچی» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی هم در حساب توییتری خود به بخشی از سخنان رییس دولت اصلاحات اشاره کرده و نوشته است: «این هم از جناب آقای خاتمی که خودشان هم از دوستان اصلاح طلب بازخواست میکنند: چه فکری داری؟ چه برنامه و طرحی دارید؟ با شعار جامعه محوری قرار است چه کار کنید؟ فکر نمیکنم درباره ایشان شبهه عبور از اصلاحات مطرح باشد.»
نگرانیهای اصلاحطلبان
نگرانیها درباره آینده سیاست ورزی در ایران به مفهوم عام و آینده سیاسی اصلاحات به مفهوم خاص، در کلام تئوریسینهای دانشگاهی و رسانهای اصلاح طلب هم دیده میشود.
«محمدرضا تاجیک» مدرس دانشگاه و از نظریه پردازان نزدیک به جریان اصلاحات نگاه چندان خوشبینانه ای به اصلاح طلبی ندارد و معتقد است: «امروز بسیاری از دقایق گفتمانی اصلاحطلبی از معنای اصیل خود، و از حقیقتشان، تهی شدهاند، منسوخ و سرانجام از کار افتادهاند. لذا اصلاحطلبان ضرورتا باید دقایق گفتمانی خود را دوباره بازبینی کنند، بازاندیشند و حتا آنها در صورت لزوم کنار گذارند و یا نسخ کنند.»
«عباس عبدی» از فعالان سیاسی و رسانه ای اصلاح طلب می گوید: «معتقدم که ایرادات جدی است و با شرایط کنونی باید یک بازنگری جدی در تحلیل وضعیت موجودشان در چشم انداز آینده شان بکنند. اصلاح طلبان نیروی سیاسی خیلی قدرتمندی هستند و این ظرفیتشان را در گذشته توانستند به فعلیت در آورند، الان هم می توانند این کار را انجام دهند ولی هرچه زمان می گذرد این ظرفیت غیر قابل بازیافت می شود و نیروها بیشتر از دستشان خارج می شوند»
فعالان حزبی اصلاح طلب هم گرچه در مصادیق اصلاح اختلاف نظر دارند اما آنها هم خطر چشم بستن به اصلاح اصلاحات را متوجه شده اند. «الیاس حضرتی» قائم مقام حزب اعتماد ملی درباره بی هویتی جریان های سیاسی به ویژه اصلاح طلب گفته است: «جریان اصولگرا و اصلاح طلب بی هویت شده اند. اصلاحات از آن مسیر اصلی خود خارج شده است و دیگر در این جریان صحبت از امام(ره) نیست. هویت اصلی اصلاح طلبی به مسیری رفت که در واقع یک جریان روشنفکری شد.»
«سعید شریعتی» عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت هم میگوید: «از خرداد ۷۶ تا الان نزدیک ربع قرن گذشته است. ما الان نیاز به یک تجدد داریم. احیاگری به شیوه گذشته دیگر معنا نمیدهد. فاصله ادبیات سال ۵۷ با فهم امروزجامعه از آن آرمان ها چنان متفاوت شده که گویی از دو جهان موازی حرف میزنیم.»
«عبدالله مومنی فعال سیاسی اصلاح طلب هم یکی از بحران های اساسی جریان اصلاح طلبی را بحران حجیت برای اقناع افکار عمومی با توجه به شرایط و پروبلماتیک دوران اخیر دانسته و گفته است: «تاکید بر روش های عقلی و خرد جمعی با روش اقناعی می تواند اقدامی در جهت زدودن بحران معرفتی و اقناع سیاست گذاران و افکار عمومی محسوب گردد.»
راهی که باید جدا شود؟
دلتنگ قدرت نبودن و تلاش برای رسیدن به قدرت با ابزارهای موجود دو جهانبینی سیاسی در جریان اصلاحات است؛ رویکرد نخست به ویژه در یک ماه گذشته از سوی حزب اتحاد ملت هم قابل شناسایی است. «آذر منصوری» قائم مقام این حزب معتقد است جریانهای سیاسی بدون سرمایه اجتماعی در دوران پساکرونا حذف می شوند. «حسن نورانی نژاد» سخنگوی این حزب هم تاکید میکند اصلاح طلبان باید تکلیف خود را با نان شب مردم مشخص کنند. بیانیه اخیر اتحاد به مناسبت روز معلم و کارگر و تاکید ویژه و صریح بر موضوع عدالت اجتماعی در کنار آزادی های سیاسی هم نشان می دهد که دستکم طیف نزدیک به رییس دولت اصلاحات قدرت را به ازای از دست دادن جامعه نمی خواهد و در پی بازگشت به اصالتهای اصلاحات است.
در مقابل اما طیف دیگری با این گزاره که اساس کار حزبی تلاش برای رسیدن به قدرت است و هر برداشتی جز این از حزب نمیتواند معنای خاص آن باشد، در پی حضوری بی قید و شرط با امکانات موجود در عرصه قدرت هستند. این گروه ابایی از ائتلاف با میانهروهای رقیب ندارند و حتی خود را مفتخر به اصلاح طلب کردن آنها هم میدانند. طیفی که رفتارهای طیف نخست را بر نمیتابد و آن را آسیبرسان جریان اصلاحات میداند.
میتوان پرچم دار این رویکرد را حزب کارگزاران دانست. «حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی معتقد است: «احیای سرمایه اجتماعی و حضور در قدرت هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و نمیتوان اصلاحطلبان را در دو راهی انتخاب یکی از اینها قرار داد. چون اصلاحطلبان قدرت را برای خودشان نمیخواهند بلکه قدرت را برای اصلاح امور کشور و حل مشکلات مردم میخواهند. خیر و شر بودن قدرت به این بستگی دارد که شما با چه هدفی دنبال کسب قدرت باشید.»
«محمد قوچانی» عضو شورای مرکزی کارگزاران و سردبیر روزنامه سازندگی هم اصلاحطلبی را بهبودخواهی و نه قدرتطلبی دانسته و تاکید کرده است: «نیای اصلاحطلبی در ایران (قبل از خاتمی و هاشمی و بازرگان) میرزا تقی خان امیرکبیر است. آنکه مقدم بر تغییر ساختار به فکر بهبودخواهی بود. ما باید رنج مردم را کم کنیم و کیفیت زندگیشان را بهبود بخشیم نه اینکه مردم را وارد جنگ بیپایان قدرت کنیم.
اینکه دو طیف مورد اشاره تا کجا و تا کی میتوانند سیاست تعارف زده خود را در مواجهه با یکدیگر پیش ببرند مشخص نیست اما انتقادات اخیر دو جریان نسبت به یکدیگر نشان میدهد که این همراهی چندان دوام نخواهد آورد. به زودی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ فرا خواهد رسید و شواهد نشان می دهد طیف اول تن به کاندیدای ائتلافی نخواهد داد. طیف دوم اما از هم اکنون سخن از ائتلاف با معتدلان جریان اصولگرا میگوید.
سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می تواند نقطه افتراق این دو جریان باشد، افتراقی که شاید همه اصلاحات را تحت تاثیر قرار دهد و شاید هم آغاز رویشی تازه در درخت ۲۳ ساله اصلاحات باشد. شایدِ دوم نزدیک به اعتقاد «محمد سلامتی» دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که مهمترین مطالبات طبقه متوسط در ایران را آزادی سیاسی، آزادی بیان، تقویت احزاب و تشکلهای مدنی می داند و می گوید: تشکلهای مدنی بهدنبال تقویت بنیه اقتصادی طبقه متوسط است و در چنین شرایطی احزاب و گروههای اصلاحطلب هیچگاه منزوی نخواهند شد. این گروهها و احزاب ممکن است دارای افت و خیز شوند اما هیچگاه منزوی نخواهند شد و از بین نخواهند رفت.»