در شرایطی که شیوع و همهگیری بحران کرونا، عرصه بینالمللی را با چالشی فراگیر و بیسابقه مواجه ساخته، روابط و مناسبات بین المللی نیز تحتالشعاع این بحران قرار گرفته و عرصه جدیدی از رویارویی و تقابل قدرتهای رقیب را به نمایش گذاشته است؛ تقابلی که به ویژه بین آمریکا و چین از بحث پیرامون منشأ ویروس کرونا شروع شد و تا قطع کمکهای مالی آمریکا به سازمان جهانی بهداشت و نیز تهدید رئیس جمهور آمریکا به قطع روابط با چین در روزهای اخیر پیش رفته است.
البته مشاجرات لفظی آمریکا و چین مختص دوران کرونا نیست و مسبوق به سابقه است. نگرانی واشنگتن نسبت به روند پرشتاب رشد اقتصادی چین که متعاقب آن به تحکیم قدرت سیاسی و بینالمللی این کشور منجر می شود، دونالد ترامپِ ستیزهجو را به این فکر انداخت تا به بهانه جبران کسری تجاری آمریکا، جنگی روانی و تجاری علیه چین راه بیاندازد؛ تلاشی که البته چندان هم بینتیجه نبود و سرانجام پس از یکسال کشمکش تعرفهای، به امضای فاز نخست توافق تجاری دوجانبه انجامید که بر اساس بخشی از آن چین باید نزدیک به ۲۰۰ میلیارد دلار کالا از آمریکا خریداری کند که ۷۵ میلیارد دلار آن اقلام تولیدی است و مابقی شامل خرید اقلام کشاورزی و تولیدات انرژی و کالاهای خدماتی است.
بر اساس ادعای ترامپ این توافقنامه که با کمک دختر و دامادش (ایوانکا ترامپ و جرالد کوشنر) حاصل شده مسأله اجبار برای انتقال فناوری و مالکیت معنوی را که مشکل بزرگی در روابط چین و آمریکا بود رفع می کند.
با این حال، چند ماهی بیشتر از امضای این توافقنامه تجاری نگذشته بود که ویروس کرونا پیدا شد و به جان اقتصادهای جهان افتاد، همه کشورهای جهان را در برگرفت، اما در عین حال ایالات متحده آمریکا را به رتبه نخست دارنده بیشترین مبتلایان و البته فوتیهای ناشی از این بیماری تبدیل کرد. در نتیجه رئیسجمهوری آمریکا که در ابتدای شیوع کرونا از چین و رئیس جمهوری این کشور به دلیل اقدامات خوب پکن در مقابله با این ویروس مهلک تشکر کرده بود؛ با گیرافتادن در مهلکه این ویروس و البته فراموش کردن سخنان خود، پکن را مقصر شیوع کووید -۱۹ دانست و از استفاده از ابزار تعرفه، تحریم و حتی تعیین غرامت علیه این کشور به این بهانه سخن گفت. او در روزهای اخیر نیز تهدید کرده که ممکن است به روابط آمریکا با چین پایان دهد.
طرح چنین سخنانی از سوی رئیسجمهوری آمریکا آنهم در حالی که چین در حال حاضر شریک تجاریِ نخست بیش از ۱۳۰ کشور در دنیا از جمله آمریکا است، هر چند مضحک به نظر میرسد، اما به نظر می رسد مقامات چینی در برابر آمریکای ترامپ، رویه مدارا را در پیش گرفتهاند.
بر این اساس، رهبران چین بر خلاف جهتگیریهای معمول در چنین زمانهایی که بسیاری از سیاستمداران مواضع احساسی و پوپولیستی اتخاذ می کنند و میکوشند بر موج احساسات مردمی سوار شوند، رویکردی منطقی در پیش گرفته و حفظ و توسعه مستمر روابط آمریکا و چین را به سود منافع اساسی مردم دو کشور و در راستای صلح و ثبات جهان، معرفی کرده اند.
در واقع سالهاست که رویکرد بینالمللی چین بر اساس سیاست درهای باز، بر گسترش رابطه با همه کشورها و پرهیز از هرگونه درگیری استوار شده و حال در بحران اخیر نیز، از آنجا که این کشور برای تامین سرمایه و دانش فنی مورد نیاز خود به کشورهای توسعه یافته صنعتی از جمله آمریکا نیازمند است، سیاست تنش زدایی چینی نمود بیشتری یافته است. بنابراین، هر چند سخنگوی دستگاه دیپلماسی چین اعلام کرده که آمریکا باید برای حل این بحران با چین راه بیاید، اما در عمل به نظر می رسد این چین است که برای ادامه مسیر خود به سمت تبدیل شدن به قدرت برتر جهانی، سیاست مماشات، صلح طلبی و بازی بر اساس حاصل جمع جبری مضاعف (میزانی ازبرد و میزانی از باخت) را در پیش گرفته است.
این اژدهای شرقی که از همان ابتدای بیدار شدن، توسعه و برتری جهانی بر محور اقتصاد و تجارت را نشانه رفته است، حال نیز به خوبی به اهمیت این مسأله واقف است که درگیر شدن در مشاجرات لفظی، جنگ تجاری، تحریم و قطع روابط، نتیجهای جز توقف روند توسعه ندارد. از این رو میکوشد با یک کیاست کنفسیوسی، شرایط پر تنش موجود را به سمت آرامش سوق دهد و از بحرانی شدن روابطش با آمریکا جلوگیری کند.
چین از یک زیر بنای اقتصادی مستحکم، جمعیتی زیاد و پر انگیزه، دولتی یکدست و منضبط و البته برنامه ای استراتژیک برای رشد و توسعه برخوردار است و مسیر رسیدن به جایگاه قدرت برتر جهانی را برای خود طراحی و ترسیم کرده است، از این رو در بحران کنونی روابط با آمریکا نیز می کوشد همچون تجربه جنگ تعرفهای، مسیری آرام و کم تنش برای رفع مشکل بیابد و با امتیاز دهی و امتیازگیری همزمان، راه رسیدن به برنامه استراتژیک خود را هموار نگه دارد.