"مصطفی راهی" در این یادداشت که روز پنجشنبه در اختیار ایرنا، قرار گرفت، آورده است: خوب که به اطرافمان مینگریم در جایجای زندگیمان حضور خدا را میتوانیم احساس کنیم از یکنفس کشیدن کوچک گرفته تا اتفاقات عظیمی که در عالم، در حال به وقوع پیوستن است.
مسائل کوچک و بزرگی که برای هرکدام شکری بر انسان واجب میشود و چه زیبا سعدی شیرینسخن فضای شکرگزاری را به تصویر کشیده است که «هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ز دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید.»
وقتی به سراغ قرآن کریم میرویم به ما نشانههای دقیقتری از خدا میدهد که با توجه به آنها میتوانیم رنگ زندگیمان را خدایی کنیم که «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛ این رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است».
رنگ خدایی دادن به زندگی آن قدر مهم است که ادعیه متعددی خصوصا در ماه مبارک رمضان این توجه را به بندگان میدهد که کار اگر دست خدا بیفتد همه امورات بندگان مسیر درست خود را خواهند پیمود.
خیر و خوبی همه از آن خداست و آنچه از بدی و گرفتاری به ما میرسد به خاطر فاصله گرفتن از خدا و همین خوبیهایی است که او برای ما میخواهد؛ قرآن کریم دراینباره میفرماید: «مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ؛ آنچه از نیکیها به تو رسد از جانب خداست و آنچه از بدیها به تو رسد از سوی خودتوست.»
وقتی با فرازهای ابتدایی دعای ابوحمزه ثمالی روبرو میشویم، وارد دنیایی از این معارف میشویم که حقیقتا بادل انسان ارتباط میگیرد و آن را صفایی تازه میبخشد.
در فراز ابتدایی این دعا میخوانیم: «إِلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ، وَلَا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ، مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَلَا یُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِکَ؟ وَمِنْ أَیْنَ لِیَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ إِلّا بِکَ؟ لَا الَّذِی أَحْسَنَ اسْتَغْنی عَنْ عَوْنِکَ وَرَحْمَتِکَ، وَلَا الَّذِی أَساءَ وَاجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ ، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ.
خدایا، مرا به کیفرت ادب منما و با نقشهای با من نیرنگ مکن، پروردگارا از کجا برایم خیری هست، درحالیکه جز نزد تو یافت نمیشود و از کجا برایم نجاتی است، درحالیکه جز به تو فراهم نمیگردد، نه آنکه نیکی کرد از کمک و رحمتت بینیاز شد و نه آنکه بدی کرد و بر تو گستاخی روا داشت و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بیرون رفت؛ پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا.»
بیان این نکته که خیر بهجز در نزد خدا در جای دیگر یافت نمیشود و نجات حقیقی در قدرت و توان کس دیگری غیر از او نیست ما را به یک نکته مهم رهنمون میسازد که هم خود خدا خزانه خوبیهاست و هم کلید باز شدن قفل آن و مسیر رسیدن به آن در قدرت و اختیار اوست.
بنابراین همه محتاج اویند و باید در خانه او متضرعّانه حاضر شوند چه آن انسانی که خوبی کرده است و در ادامه برای رشد معنویاش به خدا محتاج است و چه آن انسان بدکرداری که به نجات از آلودگیها، غم و غصه و نهایتا قعر جهنم نیازمند است.
در فراز بعدی این دعا، به همین مسیر بودن خدا و چراغ هدایت بودن او به سمت خیر و خوبیها اشاره میشود و امام سجاد(ع) میفرماید: «بِکَ عَرَفْتُکَ وَأَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَدَعَوْتَنِی إِلَیْکَ، وَلَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ؛ تو را به تو شناختم و تو مرا بر هستی خود راهنمایی فرمودی و بهسوی خود خواندی و اگر راهنمایی تو نبود، من نمیدانستم تو که هستی.»
در این فراز به خدای تبارکوتعالی عرضه میداریم: «تو خیری و خود نیز چراغ هدایت به این خیر» و این یعنی تو برای بندگانت آغوشی بازداری و منعی برای هدایت آنها و رساندنشان به خزانه خوبیها نداری.
امام سجاد (ع) در فراز بعدی باحالتی شگرگزارنه پرده از این حقیقت برمیدارد و به این آغوش باز تصریح مینماید که: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ یَدْعُونِی، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أُنادِیهِ کُلَّما شِئْتُ لِحاجَتِی وَ أَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّی بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِی لِی حاجَتِی.
سپاس خدای را که میخوانمش و او جوابم را میدهد، گرچه سستی میکنم گاهی که او مرا میخواند و سپاس خدای را که از او درخواست میکنم و او به من عطا مینماید، گرچه بخل میورزم هنگامی که از من قرض بخواهد و سپاس خدای را که هرگاه خواهم برای رفع حاجتم صدایش کنم و هر جا که خواهم برای راز و نیاز با او بیپرده خلوت کنم و او حاجتم را برآورد.»
خدایی که خیر مطلق است و مسیر رسیدن به خیر را هم خود، فراهم میکند حتما آغوش بازی برای بندگانش دارد؛ حتی اگر آن بندگان در همین ارتباط باخدا اهل سستی باشند و در برآوردن حاجات بندگان دیگر بخل بورزند.
خلوت باخدایی به این عظمت را هر بنده عاصی میخواهد و به آن احتیاج دارد خلوتی که نه زمان میشناسد و نه مکان؛ و خدای تبارکوتعالی این محدودیت را نیز برای بندگان خود از سر لطف و کرمش برداشته است تا با او بیپرده نجوا کنند و انس بگیرند و رنگ خدایی را هرچند برای لحظاتی کوتاه در زندگی خود احساس نمایند./