تهران- ایرنا- سازمان ملل، ۲۱ماه مه برابر با اول خرداد را به نام روز جهانی تنوع فرهنگی گفت‌وگو و توسعه نامگذاری کرده است، عمده‌ترین هدف از این نامگذاری، جلب توجه برنامه‌ریزان و مدیران کشورهای جهان به این مهم است که فرهنگ را در کلیه برنامه‌ها و سیاست‌های توسعه‌ای کشورها بگنجانند.

عمده ترین هدف از نامگذاری این روز، توجه دادن به برنامه ریزان و مدیران کشورهای جهان است تا از سویی فرهنگ را در کلیه برنامه ها و سیاست های توسعه ای کشورها از جمله موارد مربوط به آموزش، علوم، ارتباطات، بهداشت، محیط زیست و گردشگری فرهنگی بگنجانند و از سوی دیگر از طریق خلاقیت از توسعه  فرهنگی حمایت کنند.
از زاویه ای میتوان به تعبیر "توسعه فرهنگی" نگریست و آن را "توسعه فرهنگ جامعه" معنی کرد. اینگونه برداشت در دو شاخه کمی و کیفی قابل درک است. از بعد کمّی، به سهولت و یکسانی دستیابی و برابری امکانات فرهنگی بین افراد یک جامعه توجه می شود، مانند نسبیت شمارگان روزنامه ها و کتاب ها و فیلم های سینمایی منتشر شده برای مردم یک کشور و از بعد کیفی، به محتوای آن و بویژه مشارکت افراد جامعه در تولید آن محتوا و عدم دخالت و حمایت دولت ها در تولید محتوای فرهنگی. 
برخی نظریه پردازان از این نگرش، به عنوان توسعه در بُعد ایستایی تعبیر کرده اند. از زاویه ای دیگر میتوان به تعبیر "توسعه فرهنگی" نگریست و آن را " فرهنگ به مثابه ضرورت و زیربنای هرگونه توسعه" دانست.

از این رو باید نگاه نظریه پردازان و عاملان دیگر جنبه های توسعه از قبیل توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را به این موضوع جلب کرد که بدون توجه به فرهنگ جامعه، ایده توسعه، محکوم به فناست و برای پایداری و ماندگاری توسعه، بایسته است به فرهنگ هر جامعه نظرداشت.

این نگاه، همانی است که از سوی جامعه شناسان و فرهنگ مداران کشورها در نقد توسعه یکسویه و صرفاً اقتصادی دهه های پیشین کشورهای معروف به توسعه یافته بیان شده و می شود؛ توسعه ای که یا برخاسته از تمایلات بورژوازی بوده و یا از تمایلات سوسیالیستی.

در این نگاه است که هماهنگی بیناحوزه ای توسعه، اهمیت بسیاری می یابد و از همین روست که "یونسکو" سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به صورت جدی تر وارد میدان شد و با حضور نمایندگان فرهنگی تمامی کشورهای عضو، به عنوان کارشناس فرهنگ های جهان، اقداماتی را آغاز کرد.

در پی همین تلاش ها و کوشش ها و اقدامات یونسکو در دهه هفتاد قرن بیستم بود که مفهوم توسعه فرهنگی پدید آمد و از اوایل دهه ۱۹۸۰ به بعد به صورت رسمی وارد ادبیات توسعه شد. 
گاهی از این بعد، به عنوان توسعه در بُعد پویایی تعبیر میشود.
هم معنایی‌ واژگان فرهنگ در زبان های ‌مختلف

از زبان اوستایی که از عمده شاخه های زبان و خط ایرانیان در محدوده ۶ تا ۱۰ قرن پیش از میلاد مسیح بوده و کتاب اوستای زرتشت، به آن نوشته شده، واژه های بسیاری در فارسی امروز باقیمانده است. یکی از این واژگان فرهنگ است. اصل این واژه را از ترکیب فر+ هنگ دانسته اند. لغت شناسان برای "فر" این معانی را قائلند: فروغی ایزدی که بر دل هر کس بتابد او را بر دیگران برتری می دهد؛ شکوه، جلال، برکشیدن، بالاکشیدن، زیبایی و برازندگی. "هنگ" را هم که از ریشة "ثنگ" اوستایی در معنی کشیدن و فرهختن است به معانی سنگینی، تمکین و وقار دانسته اند و این هر دو مطابق است با واژگان "ادوکات" و "اِدوره" در لاتینی ، همریشه انگلیسیeducate، که به معنی برکشیدن و نیز تعلیم و تربیت و علم و دانش و ادب و فرهیختن است.
همین لغت شناسان علاوه بر اینکه معنای کلمه "فرهنگ" را برکشیدن و نیز آداب، تربیت و خرد گفته اند، به عمل خواباندن شاخه های تاک در زیرخاک برای ریشه کردن و تکثیر گیاه، "فرهنگ" گفته اند. علاوه بر این، نقل کرده اند که مردمان فارسی زبان، به کشیدنِ آب های زیرزمینی به سطح زمین توسط کانال های خاصی قنات/کاریز "فرهنگ" گفته اند.

برهان قاطع، از کتاب های معتبر و پرقدمت لغت، فرهنج و فرهنگ را بر وزن شطرنج و به معنی علم و فضل و دانش و عقل و ادب و نیز شاخ درختی دانسته که آن را بخوابانند و خاک بر بالای آن بریزند تا بیخ بگیرد و از آنجا برکنده، به جای دیگر نهال کنند و افزوده: فرهنگ، کاریز آب را نیز گفته اند، چه، دَهن فرهنگ جایی را گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید و این معادل است با تعبیر دَهن فرنج/ دهنه کاریز که هنوز هم در برخی نقاط خراسان رایج است؛ همانجایی که آب قنات به سطح زمین میرسد و آن را مظهر قنات هم میگویند.

در ایران، به ویژه در مناطق نیمه خشک، آب همان زندگی است. مردمان هر جا توانسته اند آبی از زمین بیرون کشند پیرامون آن کشاورزی و دامداری کرده و زندگی را شکل داده اند؛ و زندگی و معیشت هم آداب و رسوم ویژة خود و فرهنگ، فرهنگ مردم/فولکلور را پدید آورده است.
به روایت تاریخ بیهقی، نیشابور حدود ده هزار قنات داشته است. مناطق دیگر ایران مانند یزد، کرمان، اصفهان و جنوب خراسان دارای قنات های بسیار و شبکه پیچیده ای از کانال های زیرزمینی بوده است که هنوز هم برخی از آنها دایر است.

عمر این قنات ها، به استناد مدارک باستانشناسی بعضاً به ۲۵۰۰ سال پیش از این (قنات گناباد) و طول برخی از آنها به ۱۲۰کیلومتر میرسد (زارچ یزد) که این خود نمودی از تمدن و فرهنگ نیاکان ماست. گفتنی آنکه واژه قنات در اصل عربی و نسبت به واژه فرهنگ در زبان ما، متأخر است.
در زبان هایی مانند انگلیسی و فرانسه نیز آنچه معادل کلمه فرهنگ قرار می گیرد باز هم مانند واژه فرهنگ در زبان فارسی دارای دو حوزه معنایی مرتبط با هم هستند؛ چنانکه کالچر Culture هم به معنای آداب، رسوم، باورها، هنر، تعلیم و تربیت و ادبیات است و هم به معنای پرورش دادن گیاهان و حیوانات و کشت و زرع.
همین کلمه از لاتین به آلمانی راه یافته و به معنای نگهداری، پردازش و کاشت بکار رفته است؛ و یا به عبارتی دیگر همان "کاشت، داشت و برداشت". این کلمه در قدیم برای هر آنچه آدمی به دست خود خلق میکرده استفاده میشده، در برابر هر آنچه در طبیعت خلق شده بود. 
کلمه ثقافـة در عربی هم به همین معانی است: کشت و بَرز، پرورش، فرهنگ، تمدن؛با شکل گیری علوم انسانی نوین، اندیشمندان از این کلمه برای نامیدن مجموعه ای از قواعد و ارزش ها و مراسم و ... که هویت بخش یک گروه یا اجتماع یا جامعه میباشد و آدمیان آنها را خلق کرده و یا پرداخته و از آنها هویت گرفته اند، بهره بردند.
بنا بر آنچه گفته شد، واژه فرهنگ دارای دو حوزه معنایی متفاوت اما مرتبط با هم بوده و هست؛ ۲ حوزه مادی/عینی: رشته مسیرهای زیرزمینی آب، مظهر قنات و محل بیرون تراویدن آب از آن؛ و نیز عمل کشت شاخه گیاه برای ریشه کردن و تولید نهال. ۱)حوزة معنوی/معرفتی: پرورش اخلاقی و تربیت انسان، آداب، مناسک، علم، هنر.
و این دو حوزه در مجموع، زندگیِ اجتماعی و نوعی تمدن را پدید می آورده است.

بنا برآنچه گذشت میتوان گفت که فرهنگ، عبارت است از پدید آوردن مهمترین نیاز حیاتیِ انسان که زندگی در پیرامون آن شکل می‌گیرد و جامعه و تمدن به سبب آن سامان می‌یابد.

در این روند است که آداب، باورها، اعتقادات دینی، هنر، تعلیم و تربیت و دیگر اجزاء آن نیز شکلِ متناسب خود را باساختارهای جغرافیایی و بومی باز می یابند.

نوشتن، ‌والاترین رخداد فرهنگی
پیجوییِ ارتباط تنگاتنگ ذهن و زبان، جهانی پرژرفا و رازناک و جذاب است. نگاه از این دریچه به معنای واژه فرهنگ در زبان های مختلف جهانی، پرسش های شیرین و تأمل برانگیزی را به ذهن متبادر می کند: چه شده که آدمیان تمدن های گونه گون و بظاهر بیگانه، به یک مفهوم مشترک از "فرهنگ" رسیده اند؟ چگونه است که توجه به دو بُعد معنایی "فرهنگ" در ذهن اقوام مختلف، ازجمله فارسی زبانان، موجب شده مفهومی عینی و در عین حال نمادین به آن ببخشد؟ چه پیش آمده که نه آگاهانه، آب جاریِ زیرزمین، قنات، خواباندن شاخه گیاه در خاک به قصد باززایی، پرورش تاک و انسان، آیین ها و باورها، فولکلور، خردورزی و ادب مندی و ... ، همگی فرهنگ نامیده شده است؟ 
به منظور یافتن سررشته پاسخ می توان از این منظر به "زبان و ذهن" نگریست: آدمی در رودخانه زمان و زندگی اجتماعی، برای ارتباط با دیگران و انتقال مفاهیم ذهنی خود، به ابزاری روی آورد که در مجموعه "زبان" و به چهار شکل حرکت، رنگ، حجم و صدا متجلی شد؛ و بدین ترتیب "زبان" به عنوان مهمترین و بالاترین و والاترین اتفاق فرهنگی و به مثابه رودخانه ای بزرگ در زندگی و زیست محیط هرجامعه و تمدن انسانی، جریانی زنده و سیال پیدا کرد.

در همین مسیر، گونه زبانیِ "صدا" با نمودهای قراردادی و تصویری، گرافیکی خود و با نامِ نوشتن کتابت، به برترین و فاخرترین و فرهیخته ترین قالب زبانی برای انتقال مفاهیم ذهنیِ بشر و انتقال دهندة بخش عمده ای از فرهنگ و ذهنیات افراد و جوامع درآمد.
 بجا و ضروریست که در همین جا به علاقمندان و نظریه پردازان و مدیران و مجریان "توسعه" بیدارباش/تلنگری زد و یادآوری کرد که بایسته است برای توسعه همه جانبه، ریشه دار و مانا و پایدار در هر جامعه، به همخوانی و همسویی آن با رودخانه رنگین کمانِ فرهنگ مردم، بویژه ذهن و زبان عامَوی توجه کرده، آن را به مثابه پایه ای از بنای "توسعه" بشمار آرند.