چه میشود که در فراز و نشیب تاریخ و بیانصافی و اغراق نویسی مورخان سفارشی برخی از رخدادهای پر هیمنه تاریخی از گزند تحریف و نابودی کامل در امان میمانند و گذر زمان نمیتواند بر واقعیت خلق شده گرد و غبار فراموشی بنشاند ؟
نگارنده براین باوراست ثبت و ضبط برخی از رخدادهای بزرگ تاریخی به علت قدرت نفوذ بر روح و روان و افکار عمومی جامعه صرفا در اختیار و انحصار مورخان نبوده و آنها توان به بند کشیدن کامل این واقعیات پر جذبه و روایت کردن باب میل خود از رخداد شکل گرفته را ندارند؛ اگر چه در جعل و منحرف کردن اینگونه واقعیتها توسط مورخان شیاد هم نمونههای بسیاری وجود دارد.
یکی از رخدادهای بزرگ و قدرتمند تاریخی که توانست به ادبیات شفاهی مردم زمان خود رسوخ و با نقل سینه به سینه از خطرنابودی نجات پیدا کند،حدود ۸۳۰ سال پیش در۱۱۸۷ میلادی شکل گرفت،زمانی که صلاح الدین ایوبی این فرمانده مسلمان، نترس، قدرتمند و متشرع کردنژاد، توانست اورشلیم را از اشغال صلبیان برهاند و آنها را مجبور به عقبنشینی از بخشهای بزرگی از سرزمین اسلامی فلسطین کند؛با گذشت قرنها از آن زمان تاکنون، هنوزهم صدای تپش قلب سربازان شجاع صلاح الدین درگوش تاریخ طنین انداز است و درخشش سم اسبان سپاهیان با اراده اش خیره کننده.
گوشمالی سخت صلاحالدین در نیمه دوم سده ششم هجری به صلیبیان موجب شد این جمعیت طماع فرصتطلب تا قرنها بعد پای خود را از گلیمشان درازتر نکنند، اما با زوال قدرت ایوبیان مصر در سرنوشت فلسطینیان آنچنان بر پاشنهای دیگر چرخید که نه تنها فتوحات رزمندگان صلاحالدین و سیادت مسلمانان در گذر زمان از دست رفت بلکه در سایه غفلت تاریخی و خواب سنگین مسلمانان کم کم کار به آنجا رسید که سرزمین فلسطین شد گوشت قربانی.
استعمارگران فاتح جنگ جهانی اول،بریتانیا برای چیرگی بر امت واحد اسلامی با استفاده از شیوههای پیچیده اطلاعاتی و بر بستر عقاید افراطی یهودیانی که قرنها در انتظار بازگشت به «ارض موعود» بودند با هموارکردن مسیرتشکیل دولت صهیونیستی در قلب جهان اسلام، آنچنان اختلاف و جهنمی از نفرت را سامان داد که آثار نکبت بارش با گذشت ۷۲سال از مه ۱۹۴۸ میلادی هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
با نگاهی گذار به حوادث بعد از «یوم النکبه» که جمعیت ۸ درصدی مسلح شده و جانی یهودیانی که تنها ۲.۵ درصد اراضی فلسطین را در اختیار داشتند، توانستند با کمک همه جانبه بریتانیا و در یک پاکسازی بی رحمانه نژادی از حدود ۹۰۰هزار عرب فلسطینی ساکن در خانه خود بیش از ۷۰۰ هزار نفر را به اجبار و زور سرنیزه به صحراهای خشک و بیآب و علف و مرزهای ناهموار و پر مصیبت سوریه، لبنان و اردن بکوچانند، معلوم بود از نظر طراحان تشکیل این دولت جعلی کار فلسطین تمام شده است.
معمولا در جعلیات فرض بر این است جعل با رعایت احتیاط و دستکاری دقیق اسناد یا موضوعی انجام گیرد ولی تلخی جعل رژیم اشغالگر قدس در این بود که در نهایت سنگدلی و در مقابل چشم جهان به ظاهر متمدنی انجام میگرفت که نه تنها داعیهدار صیانت از حقوق انسانها که درحال تدوین منشور دفاع از حقوق حیوانات هم بود؛سلاخی بیش از ۴۲هزار فلسطینی فقط در فاصله زمانی سالهای۱۹۶۷ تا ۲۰۱۴،اسارت قریب به یک میلیون نفر از آنها که ۸هزار نفرشان کودک و۱۰هزار نفر دیگرشان زن بودند چهره واقعی جعل بزرگ تاریخ بشری را بیشتر نمایان میسازد.
« جبرا ابراهیم جبرا» شاعر مقاومت فلسطین با سرودن شعر اندوهبار و غمگنانه «در بیابانهای تبعید» میوه مسموم جعلی که در ۱۹۴۸توسط بریتانیا رقم میخورد را اینچنین درد ناک روایت می کند: "ای سرزمین ما، ای جایی که جوانیمان در تو مانند رویایی در سایه درختهای پرتقال و میان درختهای بادام مزرعهها گذشت ما را به یاد بیاور اینک که میان خار بیابانها و کوههای سنگلاخ سرگردانیم،ما را به یاد بیاور، اکنون که له کردهاند، گلهای نوشکفته در پشتههای اطرافمان را، خانهها را بر سرمان خراب کردهاند، اجسادمان را به هر طرف افکندهاند، و راه بیابان را به رویمان بازگذاشتهاند ...
اگر چه فلسطینیان آزاداندیش و مقاوم در سال متمادی برای صیانت از سرزمین خود و به ویژه دفاع از حیثیت اسلام و قبله نخستین مسلمانان در مقابل جانیان مسلح، بیرحم و کودککش صهیونیستی مردانه میجنگیدند اما هرگاه به کشیدن تیرک خیمه غاصبان نزدیک میشدند با خنجر خیانت داخلی و یا شمشیر از پشت زدن سران خود مظلومانه بر خاک میافتادند.
دست خالی مبارزان فلسطینی در کنار خیانت رقتبار سران عرب موجب میشد استعمارگران پیر و نوین یعنی بریتانیا و آمریکا روز به روز به هدف نهایی این پروژه یعنی تثبیت پایدار رژیم دست ساخته خود نزدیک و به تحقق سیاستهای تکمیلی و پیشرانی مانند ایده توسعهطلبانه و راهبردی از «نیل تا فرات»هم امیدوار باشند.
با پیروزی انقلاب اسلامی که آخرین نماینده اطلاعاتی''موساد'' در ایران«الیعرز تسفریر»(گیزی) در کتاب «شیطان بزرگ شیطان کوچک» آنرا بزرگترین زلزله سیاسی برای اسرائیل در عصرحاضر میداند، موازنه قدرت در موضوع فلسطین به شدت دچاربهم ریختگی مهارنشدنی میشود، اگر چه دگرگونی سیاستهای خارجی یک انقلاب تازه برآمده با کشورهای بازدارنده انقلاب و حامی رژیم مستقر امری بدیهی محسوب میشود اما درهم تنیدگی بیحد و مرز ساختارهای، سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و امنیتی ایران دوره پهلوی دوم با اسراییل موجب شد هیات حاکمه تل آویو پیروزی انقلاب ۵۷را به مثابه نابودی خود تلقی کند.
اسراییلیها به خوبی میدانستد با پیروزی این انقلاب در خاورمیانه دیگر راه توسعهطلبی و بلعیدن کشورهای منطقه برایشان هموار نخواهد بود، با پیروزی معجزهآسای انقلاب اسلامی و غرق شدن جزیره ثبات استعمارگران نوین که بیشترین دودش به چشم اسرائیل رفت جبههی جدیدی در مقابل کودککشان عبری پدیدار شد که قابل قیاس با موانع گذشته و سدهای ایجاد شده قبلی نبود،اینک این ندا و فراخوان ناخدای بزرگ انقلاب ایران حضرت روحالله بود که به شدت آزارشان میداد همو که گفته بود «اگر مسلمانان مجتمع شوند و هر کدام یک سطل آب به اسرائیل میریختند او را سیل میبرد».
تحولات انقلاب اسلامی به سرعت شکل میگرفت و استکبار جهانی با تمام توان خود با کمک مستقیم و غیرمستقیم اسراییل مقابله همه جانبهای را برعلیه ایران شروع کرده بود که جنگ تحمیلی، محاصره شدید اقتصادی و ساماندهی و هدایت بحرانهای چند لایه امنیت داخلی از ارکان این مقابله به شمار میآیند.
اگر چه با تقدیرالهی امام روحالله در دهمین سال انقلاب به جوار حق پیوست، اما اندیشه روشن او تا عقبه جبهه اسراییل رسوخ و فلسطینیان ناامید دست بسته و مغموم از خیانت سران عرب را بار دیگر زنده کرد، هزاران جوان فلسطینی که متوجه انگشت اشاره روحالله شده بودند به سرعت بر علیه اشغالگران قدس صف آرایی کرده و گروههای مبارز و جهادگر تازه نفسی شکل دادند که علم مبارزه با اسرائیل ،امروز بر دوش آنها میباشد.
با رحلت رهبر آسمانی نهضت اسلامی ایران و آغاز زمامداری مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، توهمات رژیم اشغالگر قدس مبنی کاهش فشار بر پیکره لرزانش به سرعت دچار فروپاشی شد، رهبر تازه نفس و انقلابی ایران با اتخاذ شیوههای موثر تر از گذشته، حمایت همهجانبه از گروههای جهادی اشغالگرستیز را به گونهای علنی و بیمحابا رسمیت بخشید که سردمداران این رژیم هرگز انتظارش را نداشتند، ناگفته نماند هرچه درندگی رژیم اشغالگر نسبت به مردم بیپناه فلسطین که دیگر حتی از حمایتهای لفظی سران عرب خود هم بیبهره بودند، بیشتر میشد و حمایتهای ایران هم جنبه ملموستری پیدا میکرد و افقهای روشنتری از زوال این رژیم جعلی نمایان میگشت.
شروع ماموریت حاج قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده جدید سپاه قدس که برخاسته از روستای «قنات ملک» رابر کرمان بود و در آزمون سخت جنگ تحمیلی وهدایت لشکر همیشه پیروز۴۱ثارالله را برعهده داشت وهمچنین درخاموشکردن فتنه پیچیده ناامنیهای شرق کشور کارنامه درخشانی از خود برجای گذاشته بود، بی تردید نقطه عطفی در مبارزات ملتهای منطقه به ویژه فلسطینیان را رقم زد.
حاج قاسم به رسم همیشگی خود با میدانداری مستقیم صحنه نبرد با اسرائیل قواعد نظامی حاکم بر دستورالعملهای موجود را در هم ریخت تا جایی که به شبحی ترسناک برای اسراییلیان غاصب تبدیل شد، او با یاری همرزمان مقاوم خود و پرکردن دستشان برای اولین بار بعد از ۵ژوئن ۱۹۶۷ و جنگ شش روزه طعم تلخ شکست را به کام اشغالگران ریخت و علاوه بر به چالش کشیدن ماهیت وجودی این رژیم با عمق بخشیدن به جبهه مقاومت میزان تاب آوری اسرائیل در جنگهایی که آغازگرش بود را روز به روز کاهش داد، تا جایی که در نبرد با مبارزان غزه حتی ۴۸ ساعت هم توان مقاومت پیدا نکرد.
این یک واقعیت غیر قابل انکار است که؛ تبلور روح حماسی و صهیونیست ستیزحاج قاسم سلیمانی در وجود رزمندگان فلسطینی و قرار گرفتن وی در خط مقدم هدایت و راهبری مبارزه با رژیم اشغالگر قدس موجب استحکام و تقویت بینظیر محور مقاومت در نیم قرن اخیر شد و امید به آزادی قدس شریف بعد از ۸۳۰ سال که صلاح الدین ایوبی رقم زد را صد چندان کرد.
و اما سخن آخر؛ اگر چه شهادت سرافرازانه و افتخار آمیز سردار سلیمانی به دستور مستقیم رئیس جمهور نابخرد آمریکا به وقوع پیوست ولی مردم ایران از نقش شیطانی رژیم اشغالگر قدس در این ماجرا ی تلخ بخوبی واقفند و سردمدارن رژیم جعلی را در این ترور وحشیانه و ناجوانمردانه متهم ردیف اول می دانند که باید منتظر انتقام سخت ملت شرافتمند ایران باشند.
«همه شهر ایران کمر بستهاند ز کین سیاوش جگر خستهاند»
رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی