تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۴

تهران- ایرنا- بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال گفت: وقتی برای حضور در بوندسلیگا به تمرینات تیم «زالرمو» رفتم در روز نخست «کلاوس تاپ مولر»، بازی مرا پسندید. او بعدها سرمربی بارسلون اسپانیا شد.

«حمید علیدوستی»  بدون شک یکی از بهترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایران محسوب می‌شود، بازیکنی که با سرعت و تکنیک خیره‌کننده‌اش هر خط دفاعی را به هم می‌ریخت.

علیدوستی با آن همه استعداد توانایی‌های فنی که داشت هیچ‌ وقت پیراهن استقلال و پرسپولیس را نپوشید و برای این اتفاق دلیل داشت. او در این باره می‌گوید: دوست نداشتم وارد چالش رفتن به این ۲ تیم شوم، این یک باور قلبی بود و از آن پیروی کردم.

در زیر گفت و گوی خبرنگار ایرنا با این ملی‌پوش اسبق ایران را می‌خوانیم.

چطور فوتبالیست شدید؟

من بچه خیابان خراسان بودم و فوتبال را از زمین‌های خاکی این محل شروع کردم، «حسین فکری» استعداد فوتبال مرا کشف کرد. به عضویت تیم تهرانجوان درآمدم.

این آغاز درخشش شما در فوتبال بود؟

با این تیم قهرمان شدیم و توسط «حشمت مهاجرانی» به تیم ملی جوانان دعوت شدم و بعد به عضویت تیم ملی بزرگسالان درآمدم، در تمام این‌ سال‌هایی که فوتبال بازی می‌کردم، ۲ سال قهرمان جوانان آسیا شدم، بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر دستان خود بستم، با سایپا ۲ فصل قهرمان فوتبال ایران شدم  و تا سن ۴۰ سالگی بازی کردم.

«حمید علیدوستی» همواره مورد توجه استقلال و پرسپولیس بود اما هیچ‌گاه پیراهن این ۲ تیم را نپوشید؟

در آن سال‌ها تصمیم گرفتم این اتفاق شکل نگیرد.

چرا؟

دوست نداشتم وارد چالش رفتن به این ۲ تیم شوم، این یک باور قلبی بود و از آن پیروی کردم. البته ...

البته چی؟

من برای این ۲ تیم احترام و ارزش زیادی قائل هستم و دوستان بسیار خوبی در استقلال و پرسپولیس داشتم و دارم در تمام اردوهای تیم ملی با بازیکنان این تیم‌ها همبازی بودم.

از این تصمیمی که گرفتید پشیمان نشدید؟

نه، هیچ وقت پشیمان نشدم چرا که باورم بود و به این باوری که داشتم اعتقاد و اعتماد راسخ داشتم. اما قبول دارم نرفتن به این ۲ تیم که مورد توجه تمام جامعه هستند چالش بزرگی است. چه در دوران بازیگری و چه در دوران مربیگری افرادی در ویترین هستند که سابقه بازی در سرخآبی‌های پایتخت را داشته باشند اما من بدون حضور در این تیم‌ها پنجره‌های روشنی برایم باز شد.

در آلمان هم بازی کردید؟

«زالرمو» آلمان تیمی بود که در آن بازی کردم، این تیم برای شهر کوچکی بود و خاطرات خوبی از حضور در این تیم دارم.

چطور این اتفاق افتاد؟

«بهمن فروتن» سرمربی تیم هما بود و همسری آلمانی داشت که آنجا زندگی می‌کرد. به وسیله فروتن به فوتبال آلمان رفتم. تست دادم و در روز اول «کلاوس تاپ مولر»، بازی مرا پسندید، نکته‌ای که درباره تاپ‌ مولر وجود دارد.

چه نکته‌ای؟

اینکه او بعدها سرمربی بارسلون شد.

عملکرد خوبی در این تیم آلمانی داشتید؟

اگرچه در سال اول در اواسط فصل پیراهن زالرمو را پوشیدم اما ۱۰ گل زدم و در جمع مدعیان آقای گلی بوندس‌لیگا حضور داشتم.

چند مصدومیت سنگین هم در فوتبال آلمان تجربه کردید؟

در یکی از بازی‌هایی که داشتیم دروازه‌بان حریف به من برخورد کرد و با پشت سر و از ناحیه نخاع به زمین خوردم، این‌قدر ضربه سنگین بود که به کما رفتم، نشریه کیکر عکسی از من منتشر کرد که در بیمارستان و در قسمتی بستری بودم که مخصوص افراد متوفی بود. یک مصدومیت دیگر هم داشتم.

این مصدومیت چطور اتفاق افتاد؟

در یک بازی دیگر دروازه‌بان حریف با مشت به چشمم زد، شدت این ضربه به حدی بود که نزدیک بود برای همیشه چشم‌هایم را از دست بدهم. چند بار دیگر نیز بینی‌ام شکست.

شما از جمله فوتبالیست‌های اندکی هستید که به سه نسل مختلف بازی کردید؟

برای اینکه فوتبال را خیلی زود شروع کردم، من در سن ۱۷ سالگی نخستین بازی‌ام را در جام تخت جمشید انجام دادم، هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم بازی با استقلال بود و من مهاجم بودم و مرحوم «منصور پورحیدری» در پست دفاع راست بازی می‌کرد. من در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین با علی پروین، ناصر حجازی همبازی بودم، نسل بعدی را با بهتاش فریبا، حسن روشن، ایرج ‌دانایی‌فرد، ناصر محمدخانی، شاهرخ بیانی بودم و این روند تا روزی که به دهه چهارم زندگی رسیده و کفش‌ها را آویزان کردم ادامه داشت.

در تیم ملی با ناصر محمدخانی و عبدالعلی چنگیز مثلثی را تشکیل داده بودید که بعید است دیگر شاهد چنین اتفاقی باشیم.

حکایت آن تیم ملی عجیب و فراموش نشدنی است، آن تیم در تمامی پست‌ها بهترین نفرات را در اختیار داشت، اگر بخواهیم آن تیم رویایی را با معیارهای امروزی فوتبال بسنجیم هماهنگی و هارمونی کامل را داشت، بازیکنانی در خط دفاع و خط حمله داشتیم که به سرعت کار انتقال توپ را انجام می‌دادند و این از توانایی‌های فنی این بازیکنان نشات می‌گرفت. خط حمله مقتدری داشتیم که نفراتی چون فرشاد پیوس و غلام فتح‌آبادی با آن کیفیت فنی بالا نیمکت نشین بودند.

حیف آن تیم ملی بود که قهرمان آسیا نشد؟

اگر آن تیم مدیریت درست و اصولی می‌شد به طور حتم قهرمان جام ملت‌های آسیا را به دست می‌آورد اما صد افسوس که چنین اتفاقی برای آن تیم شایسته رخ نداد.

خیلی زود از تیم ملی کنار رفتید؟

شرایط آن زمان با امروز تفاوت عمده‌ای داشت، من به فوتبال آلمان رفتم و وقتی ۲۸ سالم برگشتم و به خاطر قانون منع استفاده از بازیکنان بالای ۲۷ سال تیم ملی را از دست دادم و آخرین بازی من با پیراهن تیم ملی به سال ۶۵ بر می‌گردد.

بهترین گلی که زدید مقابل کدام تیم بود؟

یک مهاجم همه گل‌های خود را دوست دارد و هر گلی که به ثمر می‌رساند برای او شیرینی خاصی دارد.

یعنی گلی نزدید که بیشتر به شما بچسبد؟

در سن ۱۸ سالگی و در جام بین‌الملی که در شیراز برگزار می‌شد با لهستان بازی داشتیم، اگر این بازی را نمی‌بردیم صعود نمی‌کردیم، در وقت‌های اضافی من گل زدم تا به مرحله بعدی بازی‌ها راه پیدا کنیم. یا گلم‌ به چین.

کدام گل؟

زمانی که پرویز دهداری هدایت تیم ملی را برعهده داشت برای بازی دوستانه با چین به این کشور سفر کرده بودیم، من با در نیمه زمین با بهتاش فریبا یک و دو کردم و از فاصله ۴۰ متری گل زدم، گل قشنگی بود که هیچ وقت فیلمبرداری نشد.

مربیگری شما تداوم زیادی نداشت؟

برای اینکه فوتبال به سمت و سویی رفت که دیگر من پیشنهاد نداشتم.

به کدام سمت و سو؟

این عدم پیشنهاد به خصوصیات رفتاری من بر می‌گردد.

منظورتان فوتبال ناپاک است؟

من تابع اصول و عقاید خاصی در زندگی‌ام هستم و طبق آن زندگی می‌کنم و تحت هیچ شرایط حاضر نیستم این اصول و عقاید را زیر پا بگذارم.

دختر شما یکی از هنرپیشه‌های مطرح ایران است، شما در این اتفاق چقدر دخیل بودید؟  

من از همان دوران کودکی به کتاب‌بخوانی، فیلم موسیقی علاقه داشتم و این علاقه هنوز در من وجود دارد، ترانه (علیدوستی) در این هنر استعداد داشت وقتی در کلاس‌های بازیگری ثبت نام و استعدادش هر روز شکوفاتر شد حامی‌اش شدم و او راه خودش را انتخاب کرد و خدا را شکر تا به امروز موفق بوده است.