یکی از نقاط عطف تاریخ ایران پیروزی انقلاب مشروطه در ۱۲۸۵ خورشیدی بود اما بعد از این پیروزی فقدان ساختار منسجم بوروکراتیک و قوانین لازم که دولت بتواند با تکیه بر آن حداقل از محل مالیات کسب درآمد کند، عملاً دولت را به نابودی سوق می داد، بنابراین انقلابیون مشروطهخواه تصمیم گرفتند که اقتصاد ناکارآمد و سنتی کشور را سروسامان بدهند و برای نظام اقتصادی بحران زده کشور بهترین اقدام را استخدام مستشاران خارجی دانستند. در این راستا حسینقلیخان نواب وزیرامور خارجه به علیقلیخان نبیلالدوله سفیر وقت ایران در واشنگتن دستور داد که از دولت امریکا بخواهد چند مستشار به ایران معرفی کند. دولت امریکا نیز با تأیید تئودور روزولت، رئیس جمهوری چند فرد از جمله ویلیام مورگان شوستر را با این قید و تأکید که این اشخاص نماینده بخش خصوصی و بانکداری آمریکا هستند و دولت آمریکا نسبت به عملکرد آنان مسوولیتی نخواهد داشت، معرفی کرد. دولت ایران نیز با این ایده که وجود یک امریکایی در دستگاه حاکمه میتواند روس و انگلیس را به چالش بکشد، پذیرفت که وی به ایران بیاید.
شوستر حقوقدان امریکایی در ۲۳ فوریه ۱۸۷۷ میلادی در واشنگتن دیده به جهان گشود، قبل از ورود به ایران در اداره گمرکات فیلیپین خدمت کرده و عضو هیأت عالی حکومت آمریکا در فیلیپین شده بود. او مدتی نیز سرپرستی اداره گمرکات کوبا را برعهده داشت و زمانی که مأمور خدمت در ایران شد به شغل وکالت مشغول بود.
این حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی در ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۰ خورشیدی پنج سال پس از انقلاب مشروطیت برای ریاست کل خزانهداری کل و اصلاح امور مالیه کشور وارد ایران شد اما از همان ابتدا دولتهای روسیه و انگلیس از باز شدن پای امریکا در منطقه، خشنود نبودند و به مخالفت پرداختند در واقع سیاست داخلی و خارجی ایران در دوره قاجاریه برآیند رقابت روسیه و انگلیس در داخل کشور بود، همین عامل باعث شد که برخی سیاستمداران ایران به نزدیک شدن به یک قدرت سوم ترغیب شوند. آمریکا یکی از این کشورها بود که ایران مایل به مراوده تجاری و سیاسی با آن شد، علت آن که دولتمردان ایران، امریکاییها را برای حل معضلات اقتصادی و امنیتی خود برگزیدند، ۲ اصل اساسی بود: یکی امریکا به دلیل فاصله جغرافیایی زیاد از ایران منافع کمتری در کشور داشت، دوم امریکا لااقل تا زمان مورد بحث، اهداف استعماری در منطقه نداشت و مانند روسیه و انگلیس نزد مردم ایران بدسابقه نبود.
بدین ترتیب شوستر و هیأت همراه در زمان حیات مجلس دوم مشروطه توسط برخی دولتمردان، برای ساماندهی امور اداری و اصلاح اوضاع مالی ایران وارد کشور شدند اما حضور روسیه و انگلیس در ایران مانع از آن شد که این اقتصاددان آمریکایی بتواند اهداف و طرح های خود را در سیستم اداری و مالی کشور به اجرا درآورد. به همین دلیل مدت زمان مأموریت وی و هیأت همراه در داخل کشور بیش از ۸ ماه داوم نیافت و وی به دنبال اولتیماتوم روسیه ناچار شد به اتفاق همراهانش ایران را ترک کند، پس از اینکه ایران را ترک کرد و به آمریکا بازگشت در کتابی بنام «اختناق ایران» شرح مفصل این ماجرا و تجربه خود در ایران را نوشت که در ایران به وسیله اسماعیل رایین ترجمه شده است.
اوضاع مالی ایران قبل از ورود شوستر
در هنگام ورود شوستر به ایران هیچ گونه مقررات صحیح یا سازمان اداری در وزارتخانه مالیه وجود نداشت، اداره امور مالی کشور به دست افرادی بود که مستوفی نامیده می شدند در واقع روزی که شوستر شروع به کار کرد، دستگاهی که وزارت مالیه نامیده می شد، اسم بدون رسمی بود و هیچ فردی اطلاع نداشت، جمع و خرج کشور چه قدر می شود، چه مبلغ از آن قابل وصول است و خرج واقعی کشور به چه میزان است یا چه شخصی مسوول وصول مالیات دولت و چه شخصی مسوول نگهداری حساب و رسیدگی به آن است. همچنین قبل از ورود شوستر هنگام جمع آوری درآمدهای دولتی و تامین وجه برای مخارج ضروری کشور، از اصل عدم تمرکز پیروی می شد به این ترتیب که هر استان و شهرستان، واحد مستقلی تشکیل می داد که در مرکز برای آن دستورالعملی (بودجه جمع و خرج)، توسط مستوفی مربوطه تهیه می شد و پس از آنکه این دستورالعمل از تصویب مقامات دولتی و توشیح مقام سلطنت می گذشت، برای اجرا به فرماندار و فرمانده هر محل ابلاغ می شد و در پاره ای از مالیات های معمولی محلی، برآورده های سنواتی منظور و مخارج هر استان و شهرستان نیز که قسمت عمده آن هزینه افواج محلی و مستمری های عمومی و حقوق ماموران بود در آن درج می شد. اگر درآمد یک استان یا شهرستان پس از وضع این مخارج و مقدمات، باز هم مبلغی اضافه داشت، این مبلغ به منزله تفاوت عمل و در اقساط معین به تهران فرستاده می شد. همچنین اگر در پاره ای نقاط به علل سیاسی و سوق الجیشی ارقام خرج بر درآمد فزونی می یافت، مبلغی به عنوان کسر عمل از تهران حواله می شد. دستور العملی که به این ترتیب به صورت مقطوع تهیه و برای اجرا به فرمان فرماها و حکام ابلاغ می گشت، غیر قابل تغییر بود و ماموران دولتی متعهد و مجبور بودند، همه مالیات های ابواب جمعی خود را به موجب آن وصول کنند و هزینه مصوب را از همان محل بپردازند. حتی در مواردی هم که به علت خشکسالی یا بروز آفات ارضی و سماوی، محصول منطقه ای آسیب می دید، پرداخت مالیات مقطوع اجباری بود و اگر همه محصول از میان می رفت، مردم و مالکان با استفاده از مقتضیات و دادن هدیه به ماموران مالیات از آنها تخفیف می گرفتند. اگر ماموری مبلغی کسر می آورد، مجبور بود از دارایی های شخصی خود بپردازد.
در چنین اوضاعی بود که شوستر به عنوان خزانه دار کل امور مالی کشور را بر عهده گرفت و در مجموع اختیاراتی چون، نظارت مستقیم و واقعی بر همه معاملات پولی ایران و اخذ تمام عایدات و تفتیش کلیه محاسبات دولتی؛ نگهداری خزانه کشور و امضای حواله جات مستقیم و تصدیق حواله جات اعتباری؛ تهیه نظام نامه هایی لازم برای اجرای اصلاحات مالیاتی؛ ریاست عالیه بر همه کارمندان ادارات تحت ریاست خزانه داری کل به شوستر سپرده شد.
اصلاحات و اقدامات شوستر در ایران
یکی از اقدامات شوستر در بدو ورودش به ایران برنامهریزی جهت امور مالی و آگاهی از درآمدهای دولت و تنظیم دخل و خرج و تسویه امور مالی ایران بود. وی برای آگاهی از داراییهای دولت، دستور داد تا عواید مالیاتی در نزدیکترین بانک شاهی گذارده شود و چنانچه بانکی در محل نباشد، به تجارتخانه مورد اعتماد تحویل داده شود. وی همچنین اقداماتی برای رضایت قشون و جلوگیری از تعدیات آنان به مردم به عمل آورد، او سعی بر این داشت تا افراد قشون را خشنود ساخته و مانع از غارتگری آنان شود.
شوستر همچنین برای اجرای اصلاحات مالیاتی نظامنامههایی تهیه کرد. لغو مالیات نمک از دیگر اقدامات وی بود. این مالیات توسط دموکراتها وضع شده بود و اعتدالیون از روی منطق و بحق با آن مخالفت میکردند. همچنین شوستر طرح مفصلی برای استخراج انواع معادن ایران تهیه کرد و مقرراتی را در نظر داشت تا با فروش محصولات معادن به خارج، درآمد ارزی برای ایران تهیه و در داخل کشور نیز برای ایجاد صنایع از مواد معدنی استفاده شود.
یکی دیگر از خدمات برجسته و مهم مورگان شوستر که با تحریکات و مبارزه علنی و مخفی انگلیس و روس مواجه شد، ماده سوم قرارداد نفت شمال (استاندارد اویل) بود. ماده سوم قرارداد نفت شمال براین نکته تاکید داشت که حقوق دولت ایران زاید بر صدی ده از همه نفت و مواد نفتی مستخرجه از چاهها قبل از آنکه هرگونه خرجی به آن تعلق بگیرد، خواهد بود. این ماده، درآمد دولت ایران را صدی ده از همه مواد نفتی استخراج شده از چاهها دانسته بود در حالیکه در قرارداد نفت ایران و انگلیس این درآمد برابر صدی شانزده، پس از کسر همه مخارج بود.
اما مهمترین اقدام شوستر، تشکیل ژاندارمری خزانه و همچنین ضبط اموال شعاعالسلطنه بود. شوستر کوشید، ثابت کند که اگر مالیات به طور صحیح وصول شود و به مصرف برسد، نیازهای مملکت رفع خواهند شد. وی برای وصول صحیح مالیات، به فکر ایجاد قوای نظامی افتاد که تحت نظارت اداره مرکزی خزانه باشد و با جبر و بدون ملاحظات شخصی، مالیاتها وصول شوند.
بازتاب اخراج شوستر در شعر شاعران دوره قاجار
با وجودی که مدت اقامت شوستر در ایران بسیار کوتاه و تنها هشت ماه بود، با این حال از بدو ورود آحاد جامعه، نویسندگان، دولتمردان همه به اتفاق از او حمایت می کردند و او را می ستودند. سر ادواری گری وزیر خارجه انگلیس درباره وی چنین می نویسد: ظاهراً شوستر در اذهان ایرانیان اثر فوق العاده ای باقی گذارده و اینکه تمام احزاب متفقاً تمام اختیاراتی که او درخواست می نمود، به او داده اند. این ثابت می کند که به وی اعتماد کامل دارند. یکی از گروه هایی که حمایت خود را از این مستشار آمریکایی در آثار خود به نمایش گذاشتند، شاعران بودند در واقع شاعران دوره مشروطه در اشعارشان بیشتر به مسایل اجتماعی و سیاسی میپرداختند و از طریق آثار و اشعار خود برای پیروزی جنبش مشروطه مبارزه کردند، همچنین در جریان کشمکش میان محمدعلی شاه و مجلس اول به مقابله با محمدعلی شاه پرداختند، سپس انتقاد خود را از برکناری مورگان شوستر به نمایش گذاشتند. آنها در اشعار خود به انتقاد از روسیه پرداختند زیرا آنها باعث شده بودند که قرارداد مورگان شوستر لغو شود، بازتاب این خبر تا اندازهای بود که تظاهرات مردمی وسیعی علیه این تصمیم به راه افتاد و مجلس به دستور ناصرالملک نایبالسلطنه، بسته شد.
عارف قزوینی در انتقاد به اخراج شوستر قطعهای با این مضمون نوشت: ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود / جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود/ گر رود شوستر از ایران رود ایران بر باد/ ای جوانان مگذارید که ایران برود. یکی دیگر از شاعران این دوره ملک الشعرا بهار بود که ترکیببندی که در آن نایبالسلطنه را به همدستی با روسها علیه شوستر متهم کرد، سرود. ناصرالملک آمد و مسند ربود/ با وزیران پیلبازیها نمود/ حیلهها انگیخت تا خود از شمال/ شاه سابق با سواران رخ نمود/ شوستر آن والامشیر ارجمند/ بهر دفعش دست غربت برگشود/ آمد از روسیه اولتیماتومی/ سرخ و زرد و از رق و زرد و کبود/ ناصرالملک از طبابتهای خویش/ اینچنین بر خستگان بخشود سود/ از دواهایش شفا نماند پدید/ وین مریض از آن کسلتر شد که بود/ این مریض و این دوا را مولوی/ کرده اندر مثنوی خوش وانمود/ «کز قضا سر که انگبین صفر افزود/ روغن بادام خشکی مینمود...»/ «آن علاج و آن طبابتهای او/ ریخت یک سر از طبیبان آبرو» / خائنان زین کار نبود ننگشان/ کور بادا کور چشم تنگشان/ بنده و اجری خور روسند و بس/ از تمدنخواه تا الدنگشان/ اندرین صلحی که کردند این گروه/ مولوی گفته ست روی و رنگشان/ «کز خیالی صلحشان و جنگشان/ وز خیالی نامشان و ننگشان» / «این وزیران از کهین و از مهین/ لعنتالله علیهم اجمعین.