تهران- ایرنا- «کتابِ خَم» رمان برگزیده بیستمین دوره جایزه مهرگان ادب اثر علیرضا سیف الدینی روایت داستانی است از ذهن و زندگی شخصیتی که از پس تحقیقات زمان‌مند و مکان‌مند نویسنده خلق شده و مخاطب را به خمیدگی و تفکر به‌معنایی که نویسنده در پی آن است، وامی‌دارد.

هیات داوران نوزدهمین و بیستمین دوره جایزه مهرگان ادب، در بخش رمان و داستان بلند از میان هفت رمان راه یافته به مرحله نهایی هیأت داوران با اکثریت آرا رمان کتابِ خَم نوشته علیرضا سیف‌الدینی از نشر نیماژ را به دلیل انتخاب زاویه دید متفاوت و منحصر به فرد متشکل از راوی مخفی یا خطاکار، بازنمایی معناهای متعدد خمیدگی و بازنمایی هم‌زمان عنصر تقصیر و اعتراف، به کارگیری نثری هماهنگ با ضرب‌آهنگ حوادث بیرونی و احساس‌های درونی، شکستن مناسبات میان مراد و مرید، بهره‌گیری از ژانرهای مختلف ادبی و نمایشی با زیرساختی واحد، ایجاد مناسبت بینامتنی با برخی از آثار مهم جهان، تلفیقی خلاقانه میان محتوا و فرم با زوایای پنهان زندگی روزمره، تاریخ و ادبیات، به عنوان بهترین رمان فارسی انتخاب کرده و شایسته دریافت تندیس مهرگان ادب، جایزه نقدی و لوح تقدیر دانست.

رمانِ کتاب خَم زندگی پرفرازونشیب مردی است که به‌رغم میل درونی‌اش، به آنچه که او را از مسیر دلخواهش دور می‌کند تن می‌دهد. او سازگار نیست، سازشگر نیست، ناتوان نیست، اما با اندیشیدن مدام به درون و بیرون، خانه و جامعه و به هرآنچه که نقش او را کم‌رنگ می‌سازد، روزگار می‌گذراند و بی‌آنکه به خواسته‌ها و آرزوهای اصلی‌اش فعلیت ببخشد، ناخواسته همان راهی را می‌رود که «بیرون» پیش پایش می‌گذارد. قصه‌ یک کتاب‌فروش که با دوستان‌اش (واقعی یا وهم؟) کتاب‌های کهنه خرید و فروش می‌کند و ...

رمان از شانزدهم دی ماه سالِ ۱۳۵۶ شروع می‌شود و البته در میانه‌های دهه‌ ۶۰ شمسی به پایان می‌رسد. او در تلاش برای رونق‌دادن به دکانِ کم‌درآمدِ کهنه‌فروشی‌شان به کتابخانه‌ای راهنمایی می‌شود حوالی مراغه. کتابخانه‌ای شگفت که در اختیارِ خانواده‌ای شگفت است و از این‌جاست که داستان آغاز می‌شود.

داستانی با مسیرِ منتهی به روزهای انقلاب در تبریز و بعدِ آن پساانقلاب و البته آغاز جنگ با عراق هم‌گام است. تاریخی که شبح‌وار در کوچه‌ها و خیابان‌های تبریز این مرد و خانواده‌اش را تعقیب می‌کند. او یک دخترِ کوچک دارد و همسری که او را وادار می‌کند خانه‌ای از آن خود داشته باشند. او در این فشار دچار «خطا» می‌شود. خطایی که تمامِ رمان جان و تن و اقاربِ شخصیت را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و او باید تاوانِ این خطا را بپردازد. تاوانِ تاریخ‌فروشی را...

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«من کارگر بودم آقا. یعنی هستم. بعد از سال ۲۵، سه‌بار کتک خوردم: سال ۳۲، سال ۴۲، سال ۵۲. اولی‌اش وقتی بود که گلسرخی سه‌ساله بود و من تو آبادان بودم. تو دومی‌اش گلسرخی ده‌ساله بود، تو سومی‌اش گلسرخی بیست‌ساله بود، تو چهارمی‌اش گلسرخی سی‌ساله بود. گلسرخی را همان ماهی که به دنیا آمده بود کشتند. گفتند بیا این هم جشن تولدت. همین چهار سال پیش. من را کتک زدند. یک عده کف زدند، یک عده هم تف انداختند. من کارگر بودم. یعنی هستم.» اسماعیل گفت: «آقاجان، این حرف‌ها را بگذار وقتی رفتی خانه‌ات بزن.» مرد گفت: «من خانه‌ای ندارم آقا. از همان اولین‌باری که کتک خوردم فهمیدم دیگر خانه‌ای ندارم.» اسماعیل گفت: «پس شب‌ها کجا می‌خوابی؟» مرد گفت: «رو زمین.» اسماعیل گفت: «می‌دانم رو زمین می‌خوابی. ما هم رو زمین می‌خوابیم. هیچ‌کس رو هوا نمی‌خوابد. منظورم این است که...» مرد حرف اسماعیل را برید، گفت: «می‌دانم چی می‌گویید آقا. من هم همین را می‌گویم. می‌گویم آدم باید خانه داشته باشد. ولی چون من خانه‌ای ندارم و دوست دارم خانه‌ای داشته باشم، کتک می‌خورم.» اسماعیل گفت: «یعنی علت همه‌ کتک‌هایی که خورده‌ای خانه بود؟»...

خطر برای من احضار شده بود. آرزویم آن را احضار کرده بود. چون روی آرزویم پافشاری می‌کردم. اما همان‌طور که دلم نمی‌خواست با آرزویم آرزوی کسی را نابود کنم، دلم نمی‌خواست کسی با آرزویش آرزویم را نابود کند. اما خود این‌هم که نمی‌خواستم آرزویم را کسی نابود کند آرزو بود. آرزویی که باید برای تحقق آن قدرت داشتم. قدرتی برابر یا حتی فراتر از قدرتی که آرزویم را (خواسته یا ناخواسته) تهدید به نابودی می‌کرد. کار همیشه وقتی خراب می‌شد که آرزوها (خواسته یا ناخواسته) به مرزهای هم تجاوز می‌کردند. زیاده‌خواه می‌شدند. اما واقعاً زیاده‌خواه می‌شدند؟...

پشتوانه تحقیقی؛ لازمه کسانی که درنظر دارند رمان جدی بنویسند 

سیف الدینی درباره این رمان به خبرنگار ایرنا گفت: نوشتن کتاب خم چندین سال طول کشید به دلیل اینکه مقطع تاریخی رمان باید انتخاب می شد و از سوی دیگر در مورد تاریخ معاصر نیاز به تحقیق بیشتری داشتم و بخش های دیگر رمان نیز به دلیل روابط خانوادگی و شخصیت پردازی داستان با روانشناسی در ارتباط بود، بنابراین این مسائل زمان بر و این تحقیقات پشتوانه من در نوشتن بود.

تاریخ در ایجاد زمان و مکان پشتوانه نویسنده است و کمک می کند بستر مکانی و زمانی ایجاد شود و ستون هایی برای نگه داشتن جعل هایی می شود که سوار بر این بستر مکان و زمان شده و داستان را واقعیت پذیر می کنند.

سیف الدینی ادامه داد: در کتاب خم نمی خواستم مثل رئالیست ها عمل کنم که همه چیز حاضر و آماده باشد و آن را در بستر مکان و زمان قرار دهم، بلکه سعی کردم تکه تکه اجزا را ساخته و با زحمت پشتوانه ای از مسیر تحقیق فراهم کرده و تکه ها را به هم بچسبانم.

وی گفت: من معتقدم اندیشه و حوادث باید از طرف رمان ساخته شده و به بیرون رود نه برعکس، بنابراین اقدام من در این رمان درست نقطه مقابل رئالیست هاست.

خَم؛ الهام گرفته از انحناست که در فرهنگ شرقی معانی متعدد دارد 

نویسنده کتاب خم در مورد نام این کتاب گفت: شخصیت ذهنی من فردی آرزومند خانه ای با طبقه بالا بود که دلیلش را نمیدانستم، فقط به این می اندیشیدم که هوای گرم مایل به سمت بالاست، در کتابخانه قدیمی ترکیه کتابی دیدم با عنوان انحنا که با تصویر خطوط منحنی حرکت روح به سمت بالا را پس از مرگ حکایت می کرد، این خطوط منحنی فکر من را در جهت تفکر به منحنی و نام خَم تثبیت کرد، با تحقیق بیشتر متوجه شدم ما در شرق به خطوط منحنی بیشتر از راست اهمیت می دهیم، از الفبا گرفته تا معماری و این نشانه و معنای همدلی است.

سیف الدینی افزود: در معناهای متعدد منحنی بیشتر کنجکاو شدم و دیدم می تواند معنی خمیدگی، تصمیم، شرمندگی و یا حتی تفکر و غیره بدهد، از سویی در شرق دانشمندان و داشته هایی داریم که از طریق روایت قصه به عنوان سوژه های فکری به موازات زندگی خانوادگی شخصیت داستان پیش روی مخاطب قرار گرفته و او را به تفکر وا میدارد از این رو نام رمان کتاب خم شد چون باعث خمیدگی و تفکر مخاطب می شود.

این نویسنده بازنمایی داشته ها به دنیا را بخشی از رسالت نویسندگان شرقی برشمرد و تاکید کرد: این بازنمایی البته باید با ابزار آنها صورت گیرد، چون شیوه حرکت، ساختار و نگاه ذهن شرقی و غربی به مسائل متفاوت است، باید خودکفا بود و ابزار بومی مطابق با دنیا و پشتوانه ای خودی برای نویسندگان یافت.

در این رمان سوژه های فکری با ابزار بومی (مطابقت داده شده با مخاطب بیرونی) مطرح و از قصه به عنوان سنگ های علامت و نشانه استفاده شده تا مخاطب راه را گم نکند، در رمان های پیچیده باید دست مخاطب را بگیریم و پیش ببریم، در این رمان خانواده زندگی خودش را دارد و مسائل بیرونی و درونی مطرح می شود تا شخصیت داستان درون و بیرونش نشان داده شود و در عین حال تحلیل صورت گرفته و از تکنیک هایی بهره برده شده سرعت داستان گرفته نشود.

علیرضا سیف الدینی نویسنده، منتقد ادبی و مترجم معاصر ایرانی متولد ۱۳۴۶ در تبریز است. در ۲۱ سالگی دو کتاب در تبریز منتشر کرد: اولی سندباد: بازنویسی حکایات اصلی هزار و یک شب، و دومی مرد کوهستان که ترجمهٔ رمانی از یاشارکمال بود.

در همان سال‌ها کتاب اسطوره آفرینش از نگاه ترکان را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب هرگز منتشر نشد. او در سنین ۲۴-۲۵ سالگی یک صفحهٔ ادبی با عنوان «قلم» در روزنامهٔ فروغ آزادی تبریز منتشر می‌کرد که در آن قصه‌های داستان‌نویسان تبریزی را معرفی و نقد می‌کرد. بعدها فعالیت ادبی اش را با چاپ مقاله‌ها و شعرها در نشریهٔ «آدینه» تبریز ادامه داد. در اوایل دههٔ ۷۰ نقدها، قصه‌ها، شعرها، ترجمه‌هایش در تهران، در مجله‌های ادبی مانند: تکاپو، آدینه، بایا، دوران، توسعه و ... منتشر شد. در ۲۵ سالگی کتاب قصه‌مکان: مطالعه‌ای در شناخت قصه نویسی ایران و بختک‌نگار قوم را برای چاپ آماده کرد که بعد از پنج سال چاپ و منتشر شدند. در سال ۱۳۸۲ برای بهترین نقد ادبی موفق به دریافت جایزه ادبی صادق هدایت شد. در سال ۲۰۰۵ به دعوت انجمن مستقل بین‌المللی شاعران و نویسندگان به انگلیس رفت. در سال ۲۰۰۶ با دعوت انجمن مستقل ادبی «همسایه در را باز کن» در دانشگاه‌های استانبول و آنکارا به شعرخوانی و سخنرانی پرداخت.

کتاب خَم توسط نیماژ در سال ۱۳۹۷ و در ۴۶۴ صفحه به بازار عرضه شده است.