باندبازی عده ایی خاص در فوتبال ایران آفتی است که موجب میشود تا بسیاری از اهداف و برنامهریزیهای کلان این فدراسیون را تحت تاثیر خود قرار دهد. این سنگاندازیها در مسیر موفقیت در برخی مواقع ناشی از شکست انتخاباتی رقیب و گاهی باج ندادن به فرد یا گروهی خاص است؛ گروه یا افرادی که خود را در همه امور صاحبنظر میدانند.
ورزش ایران نیز در چند ماه گذشته به این آفت دچار شده و چند روز است که به بهانه ایراد فدراسیون جهانی فوتبال به اساسنامه فدراسیون ایران یک جنگ زرگری در رسانهها شکلگرفته و برخی در تلاش هستند تا اشتباهات خود را به سمت وزارت ورزش بکشانند. وزارتخانهای که در چند سال گذشته در کنار برخی از کاستیها، اقداماتی را انجام داده که میتواند در تاریخ ورزش کشور ماندگار شود.
یکی از این اقدامات فدا کردن کرسی مجمع فدراسیون فوتبال به خاطر منافع ملی بود. کرسی که برخی منتقدان و پیشکسوتان ورزشی ایران در چند روز گذشته تمام مشکلات فوتبال در سطح ملی و جهان را به سمتوسوی آن هدایت کردند. مدیرانی که خود روزگاری در سازمان تربیتبدنی و فدراسیون فوتبال مسوولیت داشتند و شیوه برخورد سیاسیون با آنها هنوز تمثیل مستند برای فیفا به شمار میرود. حال این روزها به دنبال انتقام سخت از وزارتخانه هستند وزارتخانهای که نه تیم مدیریتی و نه تفکر حاکم بر آن در اخراج رییس سابق فدراسیون فوتبال نقشی نداشته و ندارد.
اما منتقدان امروزی وزارت ورزش که طعم تلخ دخالت سیاسیون را در گذشته چشیدند و هنوز نیز به آن استناد میکنند چگونه در بازی رسانهای طیف حاکم بر فدراسیون فوتبال گرفتار شدند؟ بر کسی پوشیده نیست که در ورزش ایران فوتبال یک تافته جدا بافته به شمار میرود و هزینههای آن سرسامآورتر از رشتههای مدالآوری مانند کشتی، تکواندو، وزنهبرداری و ... است.
این هزینهها موجب شده تا اکثریت فوتبال دوستان مانند منتقد شناختهشده وزارت ورزش دغدغه توسعه و موفقیت این رشته در سطح آسیا و جهان را داشته باشد اما آیا لازم است که منتقدان برای کمک به فوتبال ایران به بلندگوی مخالفان وزارت ورزش تبدیل شوند و خوراک لازم را برای تعلیق فوتبال بهصورت خاص و ورزش ایران بهصورت اعم به نهادهای بینالمللی دهند. آیا آنان نمیتوانند در جلسات هماندیشی برگزار میشود راهکار لازم را به وزارت ورزش برسانند؟
البته تمامی کارشناسان باور دارند که این وزارتخانه هیچ نقشی در تصمیمگیریهای فدراسیون فوتبال ندارد و تنها بهعنوان یک منبع مالی و مشورتی عمل خواهد کرد که در بسیاری از مواقع باید تاوان و هزینه امضای مدیران آن را پرداخت کند هزینهای که در قرارداد مربیانی مانند مارک ویلموتس بهخوبی مشهود است.
حال که وزارت ورزش فعلی عملا و رسما دیگر دخالتی در فدراسیون ندارد باید چند نکته را به منتقدان و تیم کنونی یادآوری شود. آیا پس از این نیز استقلال شامل استقلال تصمیمگیری است یا مسایل مالی نیز خواهد شد؟ آیا ندانمکاری مدیران کنونی و سابق فدراسیون در عقد قرارداد با مربیان خارجی توسط خود آنان حل خواهد شد یا وزارت ورزش باید برای پرداخت بدهی کلان مربی بلژیکی دستبهکار شود؟ داستان سلب امتیازی لیگ قهرمانان آسیا و تلاش وزارت ورزش برای برگرداندن این میزبانی به نام چه کسی ثبت خواهد شد و در صورت تکرار چنین اتفاقاتی آیا ارتباط مدیران کنونی فدراسیون با شیخ سلمان و اینفانتینو دردی را درمان میکند یا پناه بدن به این ۲ مدیر بینالمللی تنها برای ماندن در کرسی ریاست است؟
البته داستان انتقاد از وزیر ورزش و شانه خالی کردن از مسوولیت پس از اصلاح اساسنامه فدراسیون فوتبال به پایان نرسید بلکه در نخستین ساعات ارسال اساسنامه به فیفا، رییس سابق فدراسیون فوتبال که امضای او سند قرارداد مربی بلژیکی است با انداختن توپ اشتباهات در زمین وزارت ورزشی ویلموتس را گزینه «مسعود سلطانی فر» دانست.
این شیوه از برخورد موجب میشود تا بعد از استقلال فدراسیون فوتبال از وزارت ورزش ایران و نهادهای دولتی، نیاز به یک مشاور قوی و باتجربه در ساختمان فدراسیون احساس شود. منتقدان امروز که خود را در سطح کرسی وزارت میدانند باید در قامت مشاور رییس فدراسیون فوتبال، به روسای فدراسیون غیردولتی که زیر نظر فیفا و ای اف سی کار میکند بیاموزند که در دورههای بعدی زمانی که قرار است قرارداد برای جام ملتهای آسیا بسته شود پاداش ۲۰۰ هزار دلاری برای عنوان سوم در نظر نگیرند چون این عنوان دیگر جایی در تورنمنت قاره کهن ندارد.
همچنین به آنان یادآور شود که لازم نیست تمام اعضای هیات رییسه فدراسیون قراردادی را امضا کنند و امضا یادگاری بر قراردادهایی که برای مربیان خارجی شبیه به کاغذ پاره است ارزشی ندارد بلکه آنچه در ذات خود میتواند قراردادی را مستحکم کند، بندهای حقوقی آن است. بندهایی که باید توسط کارشناسان زبده این فدراسیون بررسی و با آییننامههای فدراسیون جهانی فوتبال تطبیق داده شود. قراردادی که مسئولان سابق فدراسیون با سرمربی بلژیکی تیم ملی امضا کردند، خسارتی محض به شمار میرود و «حک امضای یادگاری اعضای هیات رییسه» نیز نمیتواند دردی از آن را درمان کند. قراردادی که اکنون رییس پیشین از زیر آن شانه خالی میکند و به دنبال آن است تا مشکلات آن را به سمتوسوی وزیر ورزش حواله دهد.
حال که وزارت ورزش در راستای منافع ملی از رای خود در مجمع عمومی فدراسیون فوتبال چشمپوشی کرد ذکر چند نکته برای مخالفان و منتقدان این وزارتخانه لازم و ضروری است. نکته نخست آن است که وزارت ورزش و جوانان به عنوان متولی ورزش ایران در حالی خود را از تصمیمگیریهای فدراسیون فوتبال کنار کشید که طبق اساسنامهای که مدیران پیشین این وزارتخانه و سازمان تربیت بدنی تنظیمکرده بودند نقش وزیر در مجمع برجسته بود و وی در زمان انتخاب رییس فدراسیون نیز حق رای داشت. این امتیاز ویژه که توسط مدیران پیشین برای وزارتخانه در نظر گرفته شده بود توسط وزیر ورزش و در راستای منافع ملی لغو شد؛ منافعی که از دید بسیاری از منتقدان پنهان ماند و برخی در چند روز گذشته آن را فدای بسیاری از اختلافات شخصی کردند.
وزارت ورزش با نرمش قهرمانانه خود نه تنها سایه تعلیق را از سر فوتبال ایران کم کرد بلکه با تدبیر راه را برای دخالت مدیران بعدی وزارتخانه نیز بست. این نهاد دولتی ورزش روز گذشته تصمیمی اتخاذ کرد که نشان داد دوران اقتدارگرایی و تک روی در حوزه های مختلف باید به پایان برسد. اینکه رییس سازمان تربیت بدنی یا وزارت ورزش بدون اجازه مجمع اقدام به برکناری رییس فدراسیون فوتبال کند نه تنها طرح توسعه ورزش نیست بلکه حاکم شدن ایده و نظر یک شخص بر مجموعه عظیم فوتبال ایران است. اتفاقی که در گذشته تکرار و موجب شد تا فدراسیون مدت ها از سوی فیفا با جریمه روبرو شود.
وزارت ورزش دولت دوازدهم با چشمپوشی از حق رای خود در مجمع عمومی نشان داد راه غلبه بر مشکلات مختلف در حوزه ورزش تعامل و از خودگذشتگی است تعاملی که می تواند نوشداروی بسیاری از مشکلات باشد. این تعامل در حالی شکل گرفت که در روزهای منتهی به اولتیماتوم فیفا منتقدان وزارتخانه با دادن کدهای مختلف به نهادهای بین المللی به دنبال تعلیق فوتبال ایران بودند.
بدون شک تصمیم مهم وزیر ورزش و جوانان در این برهه از زمان به یک دستورالعمل تبدیل خواهد شد که راه را برای بازگشت به نفوذ مدیران دولتی در عزل و نصبها خواهد بست، مدیرانی که سوای سیاسی کاری در ورزش به دنبال آن بودند که با استفاده از ظرفیت فوتبال خود را در سطح جامعه مطرح کنند.