تهران- ایرنا- «شیوا پروایی» دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه تهران می‌گوید: قتل رومینا محصول عواملی چندگانه‌ است. آنچه برای تحلیل این قتل اهمیت دارد بررسی بستر و عوامل زمینه‌ساز آن است. ناموس‌پرستی و جریحه‌دار شدن غیرت مردانگی پدر زیر ساطور فشارهای فرهنگی و اجتماعی از جمله این عوامل زمینه‌ساز به شمار می‎آید.

«این نوشتار را کسی می نویسد که خود، فرزند تالش است. در آن فرهنگ زیسته است و آن را خوب می شناسد. فرزند آن خطه است و دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اش را در آن خطه گذرانده و با زیر و بم آن فرهنگ زیسته و دردهای آنها را چشیده است».

فرار دختران در فرهنگ تالشی‌ها یک سنت دیرین است. فرار یک پدیده فرانسلی است که طی چند دهه اخیر در نسل‌های مختلف تداوم داشته است؛ نه فقط در بین دختران نسل گذشته یعنی نسل مادربزرگان، مادران و خواهران ما، بلکه حتی در بین دختران دهه هفتادی و امروز در بین رومیناهای دهه هشتادی نیز فرار از خانه به قصد ازدواج دیده می‌شود. چرا این سنت دیرین همچنان تداوم دارد، جای سوال است! بنظر می‌رسد تداوم آن برمی‌گردد به کارکردهای آن در یک جامعه و فرهنگ سنتی.

می‌توان گفت فرار دختران برای خودشان و خانواده‌هایشان یک بازی برد و باخت است. دختران با عمل فرار می‌توانند از اقتدار پدر و خانواده پدری بکاهند و با ایجاد فشار به تصمیم فردی خود نائل شوند اما نباید فراموش کرد که با این تصمیم، قدرت چانه‌­زنی آن‌ها از همان اوایل شروع زندگی متأهلی کاهش می‌یابد.

دختران و پسرانی که فرار می‌کنند درواقع از ناموسپرستی به نفع خود بهره می‌برند چرا که سعی دارند با جریحه­‌دار کردن آبرو و غیرت پدر و دیگر مردان خانواده به هدف خود برسند. در اقدام فرار، پدر اقتدار خود را از دست رفته می‌بیند و درنهایت به خاطر حفظ آبروی خانوادگی است که مجوز ازدواج می‌دهد.

فرار دختران برای خانواده‌ها نیز دارای کارکرد است؛ باورش سخت است اما هستند خانواده‌هایی که در این بحران­‌های اقتصادی و تورم‌ها و ابرتورم‌ها از فرار دختران خود خوشحال می‌شوند! چرا که این سبک از ازدواج یکی از کم‌هزینه‌ترین و سهل‌گیرانه­‌ترین نوع ازدواج است. در خانواده­‌هایی که در کشاکش این تلاطم‌های اقتصادی، توان خرید جهیزیه، توانایی تأمین مسکن، قدرت برگزاری مراسم عروسی، خرید طلا و دیگر انتظارات مرتبط با ازدواج را ندارند، این سبک از ازدواج‌ها همچنان طرفداران زیادی دارد.

جامعه­‌ای که اقتصاد بخش زیادی از خانواده‌های آن بر کارگری روزمرد متکی است، هر روز در شغلی بدون هر گونه امنیت شغلی و تضمین سال­‌های پیری یعنی بیمه بازنشستگی. اگر در گذشته به دامداری و کشاورزی می­‌پرداختند، امروز کم‌­آبی به آنجا هم رسیده و کارگری غلبه یافته است.

برخی دام­‌های خود را فروخته‌اند، از جنگل‌ها و ییلاق‌ها به روستاهای اطراف شهر آمده‌اند و در باغ‌های کیوی که روزی شالیزارهای برنج بود، کار می‌کنند. در انبارها و سردخانه‌هایی که به تازگی تاسیس شده است مشغول شده‌اند و به صورت روزمرد کسب معاش می‌کنند. در چنین جامعه‌ای، این سبک از ازدواج‌ها دارای کارکرد است.

کارکردها و مزایای فرار به قصد ازدواج است که تداوم این سنت را موجب می‌شود. فرار هم برای پسر و خانواده پسر و هم برای دختر و خانواده پسر دارای کارکرد است اما در این میان بنظر می‌رسد که در یک جامعه سنتی و توأم با ایدئولوژی‌های جنسیتی و فرهنگ مردسالاری، باخت‌های آن برای دختران و خانواده‌هایشان بیشتر است چرا که دختران با عمل فرار، غیرت و آبروی خانوادگی خود را نشانه می‌روند که پیامدهای آن می‌تواند تا سالیان سال در مسیر زندگی‌شان حضور داشته باشد.

در فاجعه قتل رومینا، رابطه‌ای شکل گرفته و فراری به قصد ازدواج رخ داده درحالی که پدر خانواده، مخالف این ازدواج است. پدر از سویی، قدرت و اقتدار خود را از دست رفته می‌بیند اما از سوی دیگر از جانب اقوام نزدیک و دور و حتی همسایگان، برچسب بی­‌آبرویی و بی‌غیرتی می‌خورد. او از این برچسب‌ها می‌هراسد و تلاش می‌کند تا از آبروی خانوادگی خود پاسداری کند. او با سر بریدن دختر می‌خواهد داغ ننگ آبروریزی و بی‌غیرتی را ا­ز خود و خانواده‌اش بزداید چرا که در این جامعه غیرت، ناموس و آبرو ستایش می‌شود و همین ناموس­‌پرستی جوامع سنتی موجب می‌شود هر گونه هنجارشکنی از سوی فرد، مستوجب گناه و مجازات باشد.

و اما ریشه این قتل کجاست؟

می‌دانیم که قتل رومینا محصول عوامل چندگانه‌­ای است. باید توجه داشت که این قتل در چه بستری اتفاق افتاده است؛ فهم علل زمینه‌ای بسترساز بسیار مهم است. ابتدا باید این جامعه را شناخت. در نوشتارهای قبلی سعی کردم در این باره صحبت کنم و اطلاعات میدانی از فرهنگ فرار و کودک­همسری روایت کنم.

تحقیقات میدانی حکایت‌گر آن است که در این جامعه، فرار دختران به قصد ازدواج و کودک­‌همسری، پدیده‌ای رایج و مساله‌ای تقریباً حل­‌شده‌است؛ اما در این میان، چیزی که قتل رومینا را آفریده، جریحه‌دار شدن غیرت مردانگی پدر زیر ساطور فشارهای فرهنگی و اجتماعی است؛ یعنی ورود عکس‌ها و فیلم‌های رومینا در شبکه­‌های اجتماعی مجازی و واکنش جامعه محلی و فشارهای خانوادگی و اجتماعی تحمیلی بر پدر خانواده؛ اقدامی که گفته می‌شود از سوی بهمن صورت گرفته است. پدر توان تصور حضور عکس‌ها و فیلم‌های ناموس خود در معرض تماشای عمومی را ندارد.

بهمن با این اقدام می‌خواهد پدر را مجدداً تحت فشار قرار دهد تا مجوز ازدواج‌شان صادر شود؛ باز بهمن به تکنیک ناموس‌پرستی توسل می‌کند بلکه موفق شود اما پدر تصمیم می‌گیرد ناموسش را حذف کند چون احساس می‌کند توان مراقبت از ناموسش را ندارد و تنها با حذف او می‌تواند از ناموس خود پاسداری کند.

چه می‌دانیم هنوز روشن نشده است شاید بهمن نیز به نام آبرو و ناموس، رومینای کودک را دچار ترس هولناکی کرده است. در این دیار، آبرو و ناموس، تکنیک برجسته‌ای برای ایجاد فشار است که گاه پسران عاشق به مثابه حربه فشار از آن بهره می­‌برند.

اما آیا برای پدر راه دیگری وجود نداشت؟ آیا به شکل­‌های دیگری نمی‌توانست غیرت خود را نشان دهد؟ قبلاً در این باره گفته‌ام که او محصول همین فرهنگ و جامعه‌ای است که در آن زیسته است. او در این فرهنگ جز این راه، چیز دیگری نیاموخته است. او غیرت مردانگی را این­گونه آموخته است! یادمان باشد این­گونه قتل‌ها (قتل‌های ناموسی) یک پدیده فردی نیست، بلکه یک پدیده اجتماعی و فرهنگی است که شناسایی ریشه‌های اجتماعی و فرهنگی این پدیده نیازمند تحلیل‌های چند بعدی است.

برچسب‌ها