تهران - ایرنا - شانزدهم خرداد سالروز درگذشت یکی از نام‌آوران عرصه فرهنگ و هنر «نادر ابراهیمی» است که در میان آثار فراوان کتاب دوجلدی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد» را در مورد امام خمینی (ره) نوشته است.

مردی که سخن گفتن از او بسیار سخت است؛ چه رسد که قلمی برای یاد و نام او روانه سطرهای سپید شود. مردی که در هر حوزه‌ای از خود نامی نیکو؛ جاودان و ماندگار به یادگار گذاشته است و شاید همین گاه و مقال و مجال معرفی کردنش سخت‌تر از هر کار دیگر برای آغاز یک نوشتار باشد.

رصد دستان ابوالمشاغل در آسمان فرهنگ و هنر

اهالی کتاب او را داستان‌نویس و رمان‌نویسی با قلم درخشان در دو حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال می‌شناسند؛ اهل رسانه و همراهان مطبوعاتی او را منتقد و روزنامه‌نگاری نامی؛ فعالان موسیقی از او به عنوان آهنگساز و دانای موسیقی به معنای تام و تمام آن یاد می‌کنند؛ ترانه‌سرایان او را یکی از مهم‌ترین ارکان ترانه‌سرایی نوین ایران زمین می‌نامند؛ اهالی سینما او را یکی از فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردانان به‌نام هنر هفتم خطاب می‌کنند و فعالان تلویزیون او را از ارکان سریال‌سازی با رویکرد نگرش تاریخی می‌خوانند.

با همه این تفاسیر؛ جالب آنکه خود این مرد در دو جلد کتابی که پیرامون زندگی‌نامه خود به رشته تحریر درآورده از خود به نام ابوالمشاغل نام برده. شانزدهم خرداد ۱۳۹۹ دوازدهمین سالروز درگذشت زنده‌یاد نادر ابراهیمی است؛ داستان‌نویس معاصر، فیلم‌ساز، ترانه‌سرا، مترجم و روزنامه‌نگار نام کشورمان.

زنده‌نام نادر ابراهیمی در کنار بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان سه رکن اصلی مثلث قدرتی را تشکیل می‌دهند که دستی گرم در عرصه کتاب، نگارش و پژوهش و نامی نیکو در حوزه تصویر و سینما و تلویزیون دارند.

نثری منحصر به‌فرد؛ بدون تکرار و تقلید

برای بسیاری از ایرانیان، نادر ابراهیمی داستان‌نویسی معاصر است. داستان‌نویسی که تا پیش از درگذشتش (۱۶ خرداد ۱۳۸۷) بیش از ۱۰۰ کتاب را به رشته تحریر درآورده بود. کتاب‌هایی که چه در حوزه کودک و نوجوان، چه در حوزه بزرگسال در قالب داستانِ کوتاه و رمان، بخش مهمی از تاریخ ادبیات داستانی کشورمان را ممهور به مُهر درخشان قلمی کرده که اگرچه بسیاری منتقدان او را شاگرد خلف جلال آل‌احمد می‌دانند نثر ابراهیمی نثری مختص و منحصر به او و غیر قابل تکرار و تقلید است.

نثری صریح، سلیس، کوتاه، جذاب و در عین حال شاعرانه و لبریز از معانی پیدا و آشکار عناصر داستانی و قصه‌نویسی از تلمیح و کنایه گرفته تا ایجازِ مجاز و استعاره؛ تنها بخشی از هنر قلم نادر ابراهیمی است که در بیش از ۱۰۰ مجلد به یادگار مانده از او، امروز فصل مهمی از آثار درخشان ادبیات داستانی کشورمان را برای مخاطبان زنده و جاودان نگه داشته است.

از با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ که روایت حضور نادر ابراهیمی و ابراهیم حاتمی‌کیا در سال‌های حماسه‌سازی هشت سال دفاع مقدس در سفر به جبهه جنگ ایران و عراق است که برای نخستین بار در سال ۱۳۶۵ و با حضور در خرمشهر و جزیره مجنون حال‌وهوای رزمندگان ایرانی را این‌بار در قلم روایتی مستند و داستانی به مخاطبان ارائه داد، تا بار دیگر شهری که دوست می‌دارم؛ روایتی عاطفی، عاشقانه و لبریز از احساسِ امان بریده داستان‌نویسی که در سه فصل این کتاب یادگارهایی ماندگار را برای عاشقان ایران و جغرافیای عظیم کشورمان در روایتی مملو از نگاهی توام با بار عاطفی و عاشقانه ثبت و قلمی کرده است.

سه دیدار با مردی... کتابی که کمتر ارج و قدر دیده

اما در کنار تمامی این‌ها شاید یکی از آثاری که طی یک دهه اخیر چاپ دهم را نیز پشت سر گذاشت اما به قول بسیاری از اهالی قلم و منتقدان ادبی کشور کمتر از دیگر آثار نادر ابراهیمی قدر دید و معرفی شده یکی از درخشان‌ترین آثار وی است.

سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد به قلم نادر ابراهیمی اثری داستانی از زندگی بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) است که طی تاریخ شکوه‌مند انقلاب اسلامی از بهمن ۵۷ تا به امروز نگاشته و به چاپ رسیده است. کتابی که بنا بود در سه جلد به مخاطبان ارائه شود اما دو جلد آن تا هنگام حیات نادر ابراهیمی منتشر شد و بعد از درگذشت او کسی سراغی از جلد سوم آن دارد.

نوشتن از چهره، جایگاه، سیره، منش سیاسی، رویکرد رهبری و زندگانی پر از حادثه و اتفاق بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی و رهبری که عظیم‌ترین انقلاب قرن بیستم را با هدایت داهیانه خود رقم زده است حتی در کلام نیز کاری دشوار است، چه رسد که بنا باشد تا زندگی چنین بزرگ‌مردی را این‌بار نه در نگاه تاریخی که در قالب داستانی مستند و گزارشی به مخاطب ارائه دهیم.

به همین سبب شاید برای قرار گرفتن فردی در پشت این قلم تنها جسارت و نگاه توام با بارِ شیدایی، عاشقی و عاطفی نویسنده‌ای چون نادر ابراهیمی را باید ‌طلبید. کتابی که در قالب روایت مستند گزارشی و داستانی خود شرحی از فراز و فرودهای زندگی امام خمینی (ره) را با روایتی جذاب، شیرین و با قلمی جسور و فکور به مخاطب خود هدیه می‌کند.

رجعت به ریشه‌ها؛ این شیخ را نگین کنید

جلد نخست سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد با عنوان فرعی رجعت به ریشه‌ها روایت کننده کودکی حضرت امام خمینی(ره) و بازتاب شکل‌گیری شخصیت حقیقی و رویکرد معنوی او در دامان پرمهر مادر و عمه بزرگوارشان (صاحبه خانم) است.

فصل نخست کتاب با نام نخستین دیدار درحقیقت پیش درآمدی است که مخاطب را با قلم ابراهیمی و چرایی مکتوب این اثر آشنا می‌کند. در فصل دوم با نام دیدار دوم؛ ذرات خاطره در هوا معلق نخواهد ماند ابراهیمی تلاش می‌کند با قلم شگرفش برش‌هایی از کودکی حضرت امام(ره) را برای مخاطب خود تصویر کند.

در فصل سوم با نام دیدار سوم؛ این شیخ را نگین کنید! به حکایت دیدار امام با آیت‌الله مدرس می‌پردازد. تکوین و جریان شکل‌گیری خط مبارزاتی حضرت امام (ره) از این‌جا با قلم شیوا، جذاب و کوبنده ابراهیمی به مخاطب معرفی می‌شود.

در فصل چهارم ابراهیمی به خلق و خوی داستان‌نویسی خود پناه می‌برد و با روایتی آونگ‌وار و مملو از سیلان میان رویا و تخیل تلاش می‌کند راوی قصه‌ای میان پیر و مریدانش باشد و بار دیگر نویسنده در فصل پنجم مخاطب را رجعت می دهد به کودکی‌های حضرت امام (ره) تا به‌ واسطه همین رجوع داستانی، به گذشته‌های دور و ماجراهای مبارزات پدر  پدر بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی نقبی زند. ابراهیمی در همین فصل پنجم کتاب است که با روایت شرح مبارزات پدر بزرگوار حضرت امام خمینی (ره) - سیدمصطفی مصطفوی - تلاش می‌کند تا مخاطب را با گذشته‌های دورتر و زمینه‌های شکل‌گیری زندگانی و فعالیت اجداد و نیاکان حضرت امام (ره) آشنا کند.

در فصل ششم بار دیگر ابراهیمی تلاش می‌کند با روایت بیرون انداختن همسر رضاخان و زنان درباری از آستانه حضرت معصومه (س) به رهبری امام خمینی (ره)؛ مخاطب خود را به اصل و بطن و کنه کتابش بازگرداند.

فصل هفتم جلد نخست کتاب بار دیگر ابراهیمی را بر آن می‌دارد مخاطبش را با روایتی شاعرانه و لبریز از همان نگاه آمیخته با تخیل و رویاگونه به دیدار همان پیر با مریدانش با روایتی متفاوت سوق دهد. فصل هشتم شرحی است بر آوارگی، حیرانی و درماندگی افرادی که پدر امام (ره) را به شهادت رسانده‌اند. اما بعد از این فصل تلخ، نویسنده در فصل نهم تلاش می‌کند تا فرازی از زندگی عاطفی و معنوی امام خمینی (ره) و ازدواج‌شان را با همسر مکرمه‌شان به مخاطب ارائه دهد.

سرانجام در فصل دهم و آخرین فصل جلد نخست کتاب روایتی در نوسان میان شعر و نثر از نگاه عاشقانه ملتی است که این‌بار به بزرگمردی فرزانه و فقیه دل‌بسته است تا در کنار نجات‌بخشی حیاتِ دنیوی و اخروی آن‌ها، راهبرشان در مسیر مبارزه حق طلبانه و تلاش برای کاشت نهال انقلابی آنها در برابر طاغوت و طاغوتیان باشد. بزرگ هدفی که خواست، آرزو و آمال آن‌هاست آرزویی که تحقق تمام آن را در دستان قدرتمند، نگاه نیرومند و خرد توام با عقلانیت فقهی و معنوی رهبری فرزانه چون حضرت امام خمینی (ره) می‌جویند و می‌بینند.

جلد دوم؛ از پیش از تولد تا وداع عاشقام مردم با امام روح‌الله

آغازگر جلد دوم کتاب با عنوان فرعی در میانه میدان، روایت‌کننده گذشته‌هایی دورتر از زمان ولادت و حیات امام خمینی (ره) است. روایتی که این‌بار در فصل نخست آن، مخاطب ماجرا را از دوران حضور پدر حضرت امام خمینی (ره) در زندان شاهنشاهی و در نهایت شهادت وی دنبال می‌کند.

اینجا قلم نادر ابراهیمی با روایت صاحبه خانم- عمه بزرگوار امام‌خمینی (ره)- مخاطب را در مواجهه‌ای بی‌واسطه از هرآنچه در آن روزهای سخت، تلخ و سیاه بر پدر بزرگوار بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی رفت قرار می‌دهد و با همان نگاه و روایت صاحبه خانم وارد فصل دوران مبارزاتی حضرت امام (ره) در جوانی و تجربیات حضور ایشان در حوزه علمیه و تلمذ علوم حوزوی می‌شود.

قلم ابراهیمی در جلد نخست کتاب، هرقدر بر دوران کودکی و پیش از تولد حضرت امام خمینی (ره) و آشنایی مخاطبان این اثر با پیشینیان و خانواده امام خمینی (ره ) استوار بود؛ نویسنده در جلد دوم این کتاب، مخاطب را در کنار همراهی با رهبر عظیم‌الشأن انقلاب در مواجهه مستقیم نگاه پرنفوذ و قدرت رهبری حضرت امام خمینی (ره) در آوردگاه سیاست به تصویر می‌کشد. جایی که حضرت امام خمینی (ره) نه‌تنها در مواجهه‌ای بی‌واسطه با حوادثِ روزگار قرار می‌گیرد که مخاطب با قلم ابراهیمی به نگاه هوشمند و قدرت رهبری حضرت امام (ره) در همراهی خیل مردم به ستوه آمده از نگاه سلطه طاغوت بر تارک تقویم زندگی مردمان با شیوایی و بلاغتی بدیع پی‌میرد.

ابراهیمی برای آنکه ریشه‌های قدرتمند حضرت امام خمینی (ره) در امر رهبری مردم را عیان به مخاطب خود معرفی کند، در جلد دوم کتاب در فرازهایی مختلف، نقبی به دوران کودکی و نوجوانی حضرت امام (ره) می‌زند.

به تعبیر بسیاری از اهالی قلم، درخشان‌ترین فصل‌های جلد دوم کتاب مربوط به دیدارهایی است که میان حضرت امام خمینی (ره) با آیات عظام بروجردی و کاشانی روایت می‌شود و البته شاید یکی از جذاب‌ترین بخش‌های جلد دوم کتاب سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد، به دیدار امام روح‌الله و محمدرضا پهلوی برمی‌گردد. جایی که مردی مقتدر و ذاتاً رهبر با نگاهی توام با معنویت و خداترسی و دور از هرگونه هراس در برابر دستگاه ستم‌شاهی در مواجهه با محمدرضا شاه، مناظره‌ای استوار بر تفکرِ عقلانی توأم با نگاه معنوی را به مخاطب ارائه می کند.

در همین جلد دوم کتاب است که ابراهیمی در کنار نگاه و روایت‌های مختلف و مستند از فرازهای زندگی حضرت امام خمینی (ره) بخشی از مهم‌ترین حوادث سیاسی آن روزگاران چون کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، محاکمه مصدق و نظایری از این‌دست را نیز با قلمی شیوا و روایتی توأم با نگاه دراماتیک به مخاطب ارائه می‌کند تا بتواند در قالب این اثر داستانی، مستند و گزارش گونه در کنار روایت چندوجهی از آنچه به ‌عنوان فصل مهمی از تاریخ زندگی بنیان‌گذار کبیر انقلاب شکوه‌مند اسلامی است، بتواند زندگی رهبر انقلاب را آن‌گونه که زیسته است به مخاطب معرفی کند.

تکلیف روشن مخاطب با ابراهیمی در سه دیدار با...

تردیدی نیست که قلم ابراهیمی در نگارش کتاب سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد، قلمی ریشه‌دار در استنادات تاریخی است؛ اما پیشانی‌نوشت و فعالیت قلم او فضای داستانی توأم با گزارش و گاه رجعتی به استنادات است.

به دلیل همین سیالیت در فصل فصل کتاب شاهد رفت و برگشت‌های زمانی هستیم؛ از تصویر زیبای قامت بستن و نماز خواندن حضرت امام خمینی (ره) در ۱۰ ‌سالگی تا غنای تصویری آن در حوزه اقامه نماز این بار زیر درخت سیب به‌عنوان یکی از درخشان‌ترین تصویرهای آشنا از حضور حضرت امام (ره) در نوفل‌لوشاتو بازتاب قدرت قلم، شیوایی نگاه، دقت و ذکاوت اندیشه ابراهیمی در تبعیت از قوانین جایگاه داستانی است.

درنهایت فصل پایانی دومین جلد از کتاب با روایتی کوتاه اما تلخ، غم‌انگیز و لبریز از حسرت و عسرت برای مخاطبان روایت ارتحال بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی است.

در تکمله آنچه در قالب نوشتار داستانی و توام با ارجاع نگاه گزارشی و مستند زنده‌نام ابراهیمی است می توان به نوشتار او در مقدمه کتاب اشاره کرد؛ جایی که آورده: من داستان می‌نویسم، تاریخ نمی‌نویسم. تاریخ‌های بسیاری قبل از من نوشته شده است و هم‌زمان با من و بعد از من نیز نوشته می‌شود و خواهد شد؛ امّا داستان فقط یک‌بار نوشته می‌شود؛ فقط یک‌بار. آن‌ها که واقعیت را می‌خواهند نه حقیقت را، و طالبِ واقعیات تاریخی هستند نه حقایق انسانی، می‌توانند بی‌دغدغه‌ خاطر، به بهترین تاریخ‌ها مراجعه کنند...

دمی با قلم ابراهیمی در سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد

...«آقا» آن درخت سیب را که دیدند، زیر لب فرمودند: «اینجا را می‌پسندم... اینجا را دوست دارم... خوب است، خیلی خوب است...

نوفل‌لوشاتو؛ آنجا خانه‌یی بود زیبا و کوچک.

«آقا» فرمود: «بله... بله... یادم می‌آید. یادم می‌آید...»

بانو دبّاغ، شگفت‌زده، در «آقا» نگریست.

ـ اینجا را به یاد می‌آورید حاج‌آقا خمینی؟

ـ شاید... خدا می‌داند... یک درخت سیب را. من آنجا دعای سحر و نماز صبح می‌خواندم... دعای سحر خیلی زیباست خانم دبّاغ! می‌دانید؟ می‌خوانید؟

ـ بله حاج‌آقا... شرح آن را هم بارها خوانده‌ام.

ـ شرحش را؟ آوه بله... به همان چیزهایی که من نوشته‌ام اشاره می‌کنید؟ گمان می‌کنم آن اولین شرحی بود که نوشتم. خیلی جوان بودم...

خداوندا، تو زیبایی، زیباترین زیبایی‌ها...

خداوندا، زیباییِ زیبا از زیبایی توست، و زیبایی انسان از زیبایی توست، ‌ و زیبایی جهان از زیبایی توست...

«پروردگارا، از تو می‌پرسم به زیباترین زیبایی‌ات، و همه‌ی زیبایی‌های تو زیباست. پروردگارا، از تو می‌پرسم به همه‌ی زیبایی‌هایت...»

«... و کُلُّ بَهائِکَ بَهیٌّ، و کُلُّ شَرَفِکَ شَریفٌ...»

انسان، تنها کتابی است که خداوند، آن را با دست‌های خود نوشته است... متوجّه هستید چه می‌گویم خانم دبّاغ؟

ـ بله آقا... زیباست آنچه می‌فرمایید ... ما مبهوت بزرگی شما هستیم آقا.

«آقا»، سبُک، به سوی آن درخت سیب رفتند؛ ‌ چنان چون در خواب، در پرواز. و خواستند که زیر درخت بنشینند، بر خاک.

ـ آقا، ‌ قربانتان گردم. صبر کنید برایتان زیراندازی بیاورم. باغچه را تازه آب داده‌اند. رطوبت دارد. برای پاهای مبارکتان خوب نیست.

«آقا» ایستادند زیر درخت.

ـ اینجا نماز خواهیم خواند.

درخت، عطر خمین را که نداشت؛ عطر وطن را، عطر آن موجودی را که، در دوردست، بر بال‌های فرشتگان نشسته بود... هیچ... اما آقا، عطر رؤیاهای معطّر و مطهّر خویش را به درخت سیب نوفل‌لوشاتو می‌بخشید.

ـ یک تکه گلیم از اتاقی که مادرم و خواهرهایم در آن خوابیده‌اند خواهید آورد. می‌دانم. بالای پلّه‌های مارپیچ، از پنجره‌های آن اتاق، باغ بزرگ پدری‌ام را خواهید دید. عبدالله، آن سوی باغ، از لابه‌لای شاخه‌های درخت‌ها، تکّه‌تکّه دیده می‌شود. جوی باریک، از پشت درخت سیب که می‌گذرد، خاک را نوازش می‌کند و آهنگی کاملاً بی‌صدا را برای روح تو، که روح خدا در آن جاری است، ‌ می‌نوازد.

ما طلوع آفتاب روح را خواهیم دید.

ـ خداوندا، آواره‌ییم. از منزلی به منزل دیگر می‌رویم شاید به تو نزدیک‌تر شویم. چه دشوار است به سوی تو آمدن با این همه قید و بند که بر دست‌ها و پاهای‌ماست.

خداوندا، این قید و بندها را سبک کن و امکان پیمودن راه خود را آسان. قدری آسان‌تر.

تو آنجا خواهی نشست؛ تو، آنجا، زیر آن درخت معطّرِ یادهای کودکی، نماز خواهی خواند، و آن‌گاه لحظه‌یی چند خواهی خفت...

کتاب سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد (دوره دو جلدی) به قلم زنده‌نام نادر ابراهیمی اولین بار سال ۱۳۷۹ چاپ و تا سال ۱۳۹۶ به چاپ نهم رسیده و اخیرا نسخه صوتی آن نیز توسط انتشارات سوره مهر راهی بازار شده است.