پوشیده نیست که ادبیات در ایران بیش از هرچیز متاثر از ادبیات روس است. شاید در سالهایی که استاد سعید نفیسی به ترجمه آثار بزرگان روس و برخی کشورهای اروپایی توجه داشت، ادیبان کشور هنوز با چیزی به شکل کنونی ادبیات در کشور آشنا نبودند. نفیسی عمر خویش را بر مطالعه و بررسی و تحقیق گذراند، به طوری که بیش از یک هزار مقاله پژوهشی و تحقیقاتی درباره زبان و ادبیات فارسی، مباحث تاریخی و فرهنگی از او بر جای مانده است. وی به ۲ زبان فرانسه و انگلیسی مسلط بود. بیش از ۱۲۰ کتاب چاپی در زمینه های گوناگون ادبی و تاریخی اعم از تالیف و ترجمه از وی به یادگار مانده است که همواره به عنوان منابع و ماخذ دست اول از آنها یاد می شود.
زندگی و مسیر رشد سعید نفیسی
سعید نفیسی بنیانگذار نثر دانشگاهی در ایران و نخستین استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران در خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. او در نوجوانی برای ادامه تحصیل راهی نوشاتل سوییس و سپس دانشگاه پاریس شد و در ۱۲۹۷ خورشیدی پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و ضمن تدریس در مدارسی همچون دارالفنون و مشغولیت در وزارت فوائد عامه به گروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و با ملکالشعرای بهار همکار شد. او مرد بسیار پرکار و خلاق بود. به طوری که صادق رضازاده شفق درباره نفیسی می گوید: «در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرتآور از نفیسی عجیب نیست و در این کار هیچ یک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایه او نمیرسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی و از متأخرین با مؤلف ناسخالتواریخ مقایسه کرد.»
مایه نخستین کتابخانه نفیسی مجموعه کتاب هایی بود که از پدرش علی اکبر ناظم الاطبا به او رسید. پس از آن خود به خریدن کتاب پرداخت. او سعی داشت، آثار و انتشاراتی را که رایگان توزیع می شود به دست آورد. البته غالب اشخاص که کتاب چاپ می کردند، نسخه ای از اثر خود به یادگار به او می دادند.
روزنامه نگاری سعید نفیسی
سعید نفیسی از آغاز جوانی عشق خاصی به روزنامه نویسی داشت. به این جهت پس از پایان تحصیل در اروپا و بازگشت به ایران، نخستین کارش تقاضای اجازه انتشار یک مجله ادبی بود. تقاضای نفیسی به وزارت جلیله معارف یا همان آموزش و پرورش، نکات جالبی درباره زندگی، تحصیلات، هدف ها و آرزوهایش در بردارد. نخستین مقاله های سعید نفیسی در روزنامه ارشاد چاپ شد. او مقاله هایش را در این روزنامه با امضای سعید بن ناظم الاطباء منتشر می کرد. روزنامه ارشاد یک روزنامه خبری طرفدار مشروطه خواهان بود که از ۱۲۸۶ تا ۱۲۹۵ خورشیدی منتشر می شد. نفیسی در ۱۲۹۷ خورشیدی به عنوان سردبیر در مجله دولتی فلاحت و تجارت شروع به کار کرد. این مجله ماهانه بود و به ۲ زبان فارسی و فرانسوی انتشار می یافت. نفیسی که به کار روزنامه نگاری علاقه پیدا کرده بود در ۱۳۰۲ خورشیدی پیشنهاد صاحب امتیاز هفته نامه سیاسی ادبی «عهد انقلاب» را گرفت اما عهد انقلاب هم پس از مدتی توقیف شد.
احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی
نفیسی به زبانهای مختلف تسلط داشت و همین عاملی بود تا به احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی تاریخی روی بیاورد. اساتید برجسته او را به دلیل تعداد بالای آثارش در رشته های مختلف ادبیات و تاریخ، معمار نثر جدید معاصر ایران می نامیدند. او روح وطن پرستی و قهرمانی را تقویت کرد و بیشترین تاثیر را روی جوانان ایران زمین در دفاع از مام وطن و حفظ استقلال کشور داشت. استاد عبدالحسین زرین کوب، نفیسی را شخصیتی چند بعدی مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامهنگار معرفی میکند. مجموعه نسخه های خطی نفیسی نیز قابل اهمیت است. حدود ۱۲۰۰ جلد کتاب خطی داشت. از این تعداد مقدار یک هزار و ۸۱ جلد آن را در زمان حیات به کتابخانه مرکزی و نیز هشت دفتر خطی جزء جمع و خرج مملکتی را به کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران فروخت و تعداد ۷۷ جلد آن نزد خودش باقی ماند که هم اکنون در دست خانواده اش است.
آثار برجای مانده از سعید نفیسی
آثار نفیسی در رشتههایی مثل تاریخ، تحقیق، شعر و فرهنگنویسی بینظیر بود. وی دیوان شعرا و متنهای ادبی فراوانی را تصحیح کرده و بر آنها مقدمه و تعلیقات نوشته است که دیوان «ابن یمین فریومدی، دیوان عطار نیشابوری، کلیات عراقی، دیوان انوری ابیوردی، دیوان قاسم انوار و دیوان اوحدی مراغهای» از جمله این آثار است. ۲۰ مقاله در بخش زبان و خط که در آن میان چندین بحث درباره زبان فارسی است و جنبه تحقیقاتی دارد و از ۱۳۰۳ خورشیدی به نگارش درآمده بود و برای جوانان مشتاق امروزی نیز تازگی دارد. همچنین موضوع سرنوشت شعر در ایران که یکی از مباحث شیرین این قسمت است که قدیمی ترین آن مربوط به ۱۳۰۸ خورشیدی نیز چاپ شده است. مسایل دیگری درباره ادبیات معاصر تحول فارسی، زنان سخنور در سده هفتم، اصلاح فن نویسندگی و غیره در همین قسمت چاپ شده است که یادآور سخت کوشی و پرکاری سعید نفیسی است. او به دلیل مسافرتهای متعددی که به شوروی رفته بود در طول ۴۰ سال آخر زندگیاش بیشتر آثار روسی درباره ایران را گردآوری کرد. همچنین آثاری همچون ترجمه «آدام متیسکیه ویچ، ایلیاد اثر همر، پل و ویرژینی اثر برناردن دوسن پیر، آرزوهای برباد رفته اثرانوره دو بالزاک، ادیسه اثر همر و نیز نگارش کتابهایی از جمله «آخرین یادگار نادر شاه (نمایشنامه)، فرنگیس، ستارگان سیاه (مجموعه داستان)، ماه نخشب (مجموعه داستان)، آتشهای نهفته (یا حسابها درنیامد)، نیمه راه بهشت (داستان) و گلچینی از دیوان سعید نفیسی برخی از آثار سعید نفیسی را تشکیل میدهند.
نفیسی با تمام این فعالیت ها تنها منبع درآمدش از همان تدریس در دانشگاه بود زیرا تحقیق و پژوهش و چاپ کتابهای تاریخی و ادبی درآمدی را برای او رقم نمیزد و تنها عشق بود که نفیسی را وادار به فعالیت میکرد. به همین دلیل هم پس از بازنشستگی زمان کوتاهی را در تهران به سر برد و سپس با دل کندن از بزرگترین داراییاش که کتابخانه شخصیاش بود و با به حراج گذاشتن کتابهایش، اندک سرمایهای جمع کرد و راهی پاریس شد تا با حقوق بازنشستگی و روی آوردن به زندگی دانشجویی؛ تحقیق روی کتابهای خطی و تاریخ ایرانی موجود در کتابخانه ملی فرانسه را آغاز کند. کتاب زندگینامه و خدمات علمی نفیسی کتاب ارزانی است و میتوان به آسانی تهیه کرد. کتاب دیگر خاطرات خودنوشت نفیسی است که نشر مرکز آن را چاپ کرده است. این کتاب «نگاهی به خاطرات سعید نفیسی» به کوشش علیرضا احتشام است که ۸۰۰ صفحه دارد و بسیار مفصل است. این کتاب در واقع یک دوره کامل تاریخ اجتماعی دوره معاصر است، چون از کودکیاش را به قلم خودش نوشته و نقد و نظر افرادی هم که این خاطرات و نوشتهها را بررسی کردهاند، در کتاب موجود است. دلیل نوشتن این خاطرات هم درخواست بزرگان آن روزگار از نفیسی برای نوشتن خاطراتش است.
بنا به نوشته ای که در مقاله «کتابخانه سعید نفیسی و نسخههای خطی او» که در یادنامه سعید نفیسی چاپ شده است، ۱۶۰ اثر به خط او موجود بوده که چاپ نشده و این نشان میدهد، نفیسی بیش از آنچه تصور میشود، پرکار بوده است. نفیسی افزون بر داستاننویسی از وقایع تاریخی به نشر آثار کهن نیز علاقهمند بود، در این ارتباط میتوان به آثاری از وی همچون؛ تصحیح و ویرایش «پندنامه انوشیروان، تاریخ گیتی گشا، تاریخ بیهقی و تاریخ گردیزی» اشاره کرد.
سرانجام سعید نفیسی
سرانجام، سعید نفیسی که از بیماری رنج میبرد در ۷۵ سالگی زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایرانشناسان به تهران آمده بود در آبان ۱۳۴۵ خورشیدی در تهران چشم از جهان فروبست.