تهران- ایرنا- مخالفان ترامپ از هر رویدادی که بتواند به ترامپ در انتخابات صدمه بزند استفاده می‌کنند. ترامپ هم از نشان‌دادن واکنش‌های آنی به‌ویژه در توییت‌های خود - اما به زیان خود - استاد است. مخالفان او استفاده از گارد ملی برای جلوگیری از تظاهرات را به‌صورت مستمسکی درآورده‌اند و می‌گویند چرا باید از گارد ملی که برای مراقبت و حفاظت از مردم و منافع آنها به وجود آمده است، برای سرکوبی معترضان به کشتن یک فرد احتمالا بی‌گناه استفاده کنند.

روزنامه شرق در یادداشتی به قلم احمد عظیمی‌بلوریان استاد پیشین مریلند،‌ نوشته است: کشته‌شدن یک سیاه‌پوست به دست پلیس در شهر مینیاپولیس آمریکا، موضوع مورد بحث روز در همه رسانه‌های جهان از جمله ایران، به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر است. ترامپ به‌صورت گسترده‌ای از راه توییت‌کردن با مردم مستقیم در تماس است. اصل داستان کشته‌شدن شهروند آفریقایی‌تبار آمریکا آن‌قدر در همین چند روز در رسانه‌ها گفته شده که نیازی به تکرار در این یادداشت ندارد. آنچه اهمیت دارد ابعاد نهان و پیچیده این ماجرا در جامعه کنونی آمریکاست که شاید برای ایرانیان ارزش آموزشی داشته باشد.  نخستین نکته‌ای که در این پرسش نهفته این است که اگر فرد کشته‌شده سفیدپوست بود، آیا به همین ترفند کشته می‌شد یا پلیس او را به روش‌های متداول جلب می‌کرد و برای بازجویی از خطای احتمالی او را به ایستگاه پلیس و دادگاه می‌برد؟ تجربه ۶۰ساله نویسنده در رفت‌وآمد و زندگی در آمریکا به کاربرد روش نرم‌تر اشاره دارد. ۵۵ سال پیش که قیام آفریقایی‌تباران به رهبری مارتین لوترکینگ به اوج خود در آمریکا رسیده بود، روزانه رویدادهای آن خیزش را پایش می‌کردم. در آن تاریخ قوانین آمریکا تقریبا هیچ حقی برای آفریقایی‌تباران قائل نبودند. در باشگاه‌های تفریحی بسیاری از شهرها یادداشتی به خط درشت به درِ ورودی چسبانیده بودند که نوشته بود: «ورود سگ‌ها و سیاهان ممنوع».

مهاجران اروپایی اولیه در آمریکا برای صرفه‌جویی در هزینه به‌ویژه پرداخت دستمزد، بومیان آفریقایی را به‌صورت گروهی دستگیر و به‌زور سوار کشتی می‌کردند و به بنادر آمریکا می‌بردند و به مهاجران اروپایی می‌فروختند، آن‌هم از سوی آدمکشان حرفه‌ای به روشی که امروز برای شکار ماهی به کار می‌رود. بومیان آمریکا موسوم به «سرخ‌پوستان» زیر بار بردگی نمی‌رفتند. بسیاری از بیماری‌های واگیردار مثل کرونای امروزی که توسط اروپایی‌ها به قاره جدید برده شده بود، موجب مرگ‌ومیر گسترده در جمعیت سرخ‌پوستان بومی شد. به روایت‌های گوناگون بین ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون سرخ‌پوست بومی قاره آمریکا به دست سفیدپوستان مهاجر کشته شدند. از سیاه‌پوستان آفریقایی به‌عنوان کارگر رایگان به‌ازای خوراک برای داشتن انرژی استفاده می‌کردند، رفتاری که امروز با حیوانات اهلی مانند اسب، گاو و گوسفند می‌شود تا اینکه رشد کنند و به کار بپردازند یا در نهایت کشته و خورده شوند. کوچک‌ترین خطای سرزده از سیاهان - از جمله مقاومت در برابر ظلم و تجاوز اربابان - منجر به فجیع‌ترین کشتار آنها به‌صورت آویزان‌کردن از درخت می‌شد که به آن «لینچ» می‌گفتند. این رفتار از بدو مهاجرت اروپاییان به آمریکا تا قیام مارتین لوترکینگ کمابیش ادامه داشت و تعارف‌های قانون اساسی آمریکا در زمینه حقوق بشر مانع از بدرفتاری ارباب علیه رعیت سیاه‌پوست نمی‌شد. در زمان قیام مارتین لوترکینگ شمار مردم آفریقایی‌تبار به حدود ۲۰ درصد جمعیت آمریکا رسیده بود. رفتار اهانت‌آمیز قیام‌کنندگان علیه تبعیض نژادی (شامل فعالان سیاه و سفید و آسیایی) در دوره کینگ شامل حبس رؤسای دانشگاه‌ها در اتاق کارشان بود که ‌نگارنده شخصا شاهد آن بود. حاصل این قیام، دادن حق تدریس به سیاه‌پوستان شد. به عبارت دیگر، مؤسسات آموزشی سفیدپوستان در دوره ریاست‌جمهوری جانسون (معاون پیشین کندی که ترور شد) موظف شدند ۲۰ درصد استادان خود را از میان سیاه‌پوستان برگزینند.

 البته در اوایل کار شمار آفریقایی‌تبارانی که شایستگی تدریس در سطح دانشگاه را داشته باشند، به این میزان نمی‌رسید؛ اما در سال‌های بعد این تناسب به دست آمد. نباید فراموش کرد که شمار زیادی از مردم اروپایی‌تبار آمریکا، به‌ویژه در جبهه دست راست آمریکایی، امروز قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا را در چنگال خود دارند. اگر می‌شد که با وضع قانون، تبعیض نژادی یا چاپیدن اقتصادی را از میان برد، چنین رویدادهایی پیش نمی‌آمد. شمار زیاد قانون در کشورها، از جمله همین ایران خودمان، واکنش بی‌عدالتی‌های جاری است.
دومین نکته ارتباط تظاهرات اخیر با وضع اقتصادی آمریکاست که بی‌کاری و دلهره بیش از ۴۰ میلیون جمعیت بالقوه کاری آمریکا را متحیر و سرگردان کرده است. بدون تردید آمریکا پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم با چنین فاجعه اقتصادی روبه‌رو نبوده است. مردم بی‌کارشده در سنین فعالیت هستند و نباید آنها را با بازنشستگان در یک کفه ترازو قرار داد. آمریکا یک کشور اعتباری به‌لحاظ ساختار اقتصادی است. یک آمریکایی برای خرید نیازمندی‌های خود - از ‌مواد غذایی و پوشاک و حمل‌ونقل تا خانه که گران‌ترین آنهاست - به پرداخت نقدی صددرصدی نیاز ندارد. یک آمریکایی با داشتن درآمد ثابت ماهانه می‌تواند خانه‌ای متناسب با قدرت پرداخت خود بخرد. میزان پیش‌پرداخت برای خرید مسکن از چند درصد و حداکثر ۲۰ درصد تجاوز نمی‌کند، مشروط بر اینکه حقوقی که می‌گیرد، پایدار باشد. با شیوع کرونا این فرمول قدرت اجرائی خود را از دست داده است. نه‌تنها حدود ۴۰،۳۰ میلیون نفر از کار بی‌کار شده‌اند و تقاضای دریافت اعانه از دولت کرده‌اند، بلکه بسیاری از شرکت‌های تجاری و بازرگانی ورشکست و تعطیل شده‌اند. شمار فرزندان و افراد تحت تکفل این عده را به آمار مورد اشاره بیفزایید. به دلایل سیاسی، مسئولان آمریکا می‌کوشند این فاجعه را کم‌اهمیت‌تر از آنچه هست نشان دهند؛ اما آنها که ناگهان و شبانه کار خود را از دست داده‌اند، به‌ویژه کسانی که سرپرست خانواده خود هستند، گیج و مبهوت شده‌اند و اگر هر تظاهراتی به هر دلیلی روی دهد، در آن شرکت می‌کنند. اگر دقت کنید به‌خوبی می‌بینید که بسیاری از ظاهرات‌کنندگان سفیدپوست هستند. 


سومین نکته در تظاهرات اخیر بیشتر ناشی از رقابت‌های سیاسی در روابط عمومی است. در آمریکا برخلاف خاورمیانه، قدرت رسانه‌ها به‌ویژه رادیو و تلویزیون در کنترل دولت نیست. احزاب مخالف و گروه‌های اجتماعی از حق مساوی در نشر افکار خود برخوردار هستند. چه طرفدار دولت باشند یا مخالف آن. مقایسه کنید تلویزیون «سی‌ان‌ان» را با «فاکس‌نیوز» و روزنامه‌های «واشنگتن‌پست» و «نیویورک‌تایمز» را با «واشنگتن‌نیوز». تلویزیون «سی‌ان‌ان» پوست ترامپ را نه‌تنها در موضوع کشته‌شدن مرد سیاه‌پوست، بلکه در زمینه ویروس کرونا روزی هزار بار می‌کند. به عبارت دیگر، هنگامی که روی یکی از این‌گونه موارد «متمرکز» می‌شود، دیگر دست‌بردار نیست. فرمایش‌های ترامپ به‌صورت تک‌مضراب‌های انتقادبرانگیز صدها بار در زیرنویس اخبار تکرار می‌شود.

نکته چهارم انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکاست. آخرین نکته خود انتخابات و احتمال شکست ترامپ است، به‌ویژه اینکه احتمال استفاده از رأی‌دادن مجازی به‌دلیل ویروس کرونا قوت گرفته است. رأی‌دادن با استفاده از روش غیرحضوری در پای صندوق رأی بهترین امکان را برای رقبای انتخاباتی فراهم می‌کند که آرای مخالفان خود را تقلبی عنوان کنند. حتی یک رقیب انتخاباتی می‌تواند با دستکاری عمدی در این روش رأی‌گیری زمینه را برای کوبیدن رقیب خود فراهم کند و خطا را بر گردن او بیندازد، شاید اگر باخت، بتواند انتخابات را باطل کند.

منبع: روزنامه شرق