روزنامه اعتماد در گزیده ای از گفتوگو با محسن میلانی استاد علوم سیاسی در دانشگاه فلوریدای جنوبی، آورده است: محسن میلانی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه فلوریدای جنوبی، از جمله مخالفان تحریمهای دولت امریکا علیه ایران است. آقای میلانی در این گفتوگو ضمن توضیح پیشینه و تحولات پدیده «تحریم» در دنیای سیاست، از یونان باستان تا قرن بیستویکم، تاکید میکند که تحریم یکجانبه در دنیای امروز فاقد مشروعیت بینالمللی است. وی تحریمهای اعمال شده علیه ایران را در چهار دهه گذشته موجب تضعیف جامعه مدنی ایران و مانع دموکراسی در ایران میداند. این مورخ و پژوهشگر سیاسی، تاکید میکند که تحریمهای دولت ترامپ علیه ایران، اگرچه تا حدودی به اقتصاد ایران ضربه زده، ولی پیروزی استراتژیک چشمگیری نصیب ترامپ نکرده است.
پدیده تحریم یک کشور از سوی سایر کشورها در دوران پس از معاهده وستفالی، از کی شروع شد و موارد نخستین چگونه رقم خورد؟
ریشه پدیده تحریم به عنوان یک ابزار قدرت، که حکومتی علیه حکومت دیگری برای پیشبرد منافع خود استفاده میکند، به یونان باستان برمیگردد. درآن زمان آتن همسایه و رقیبش - مگارا - را تحریم میکند که نهایتا منجربه جنگ بین آنان میشود. بعد از معاهده صلح وستفالی ۱۶۴۸ میلادی، که میتوان گفت آغاز تشکیل و رقابت دولتهای مدرن است، دولتهای اروپایی عمدتا از تحریم اقتصادی در منع واردات و صادرات برای پیشبرد منافع خود استفاده میکردند. بعد از انقلاب صنعتی در انگلستان و رشد سیستم جهانی سرمایهداری، تحریم در توسعه سیستم استعماری هم نقش مهمی ایفا میکند. شاید بهترین مثال داستان غمانگیز صنعت نساجی درهند باشد که درقرن هجدهم غبطه تمام دنیا محسوب میشد. دولت انگلیس با یکسری قوانین تحریمی که وضع کرد، چه قبل و چه بعد از مستعمره کردن هند، صنعت نساجی هند را نابود کرد وهندوستان را به یک واردکننده منسوجات از انگلستان تبدیل کرد. دو قرن بعد در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، انگلستان و متحدینش نفت ایران را تحریم کردند و بدینسان پایه کودتای ۲۸ مرداد را ریختند. دردوران جنگ سرد هم از تحریمها استفاده میشد ولی هم اتحاد جماهیر شوروی و هم امریکا در شورای امنیت با تحریمهایی که مخالف منافعشان بود، مخالفت میکردند. با این حال موثرترین نمونه را میتوان در آفریقای جنوبی در زمان آپارتاید دید که با یک اجماع بینالمللی تحریمها توانستند کمک شایانی درانحلال سیستم ضد بشری آپارتاید کنند. بعداز اتمام جنگ سرد و ظهور امریکا به عنوان تنها ابرقدرت، استفاده از تحریمها از سوی کشورهای غربی بیشتر و موثرتر شد. در عکسالعمل به اشغال کویت توسط عراق در سال ۱۹۹۰ میلادی، تحریمهای تصویب شده سازمان ملل باعث مرگ تعداد کثیری ازعراقیها و تخریب زیربنای اقتصادی آن کشورگردید و در نهایت هم به جنگ و سرنگونی صدام خاتمه یافت. نمونه بارز دیگرتحریم را در مورد لیبی میتوان دید که بعد از بمبگذاری در هواپیمای پانآمریکن سال ۱۹۸۸وضع شد. این تحریمها که به تصویب شورای امنیت سازمان ملل هم رسیده بود اقتصاد لیبی را نابود و درغایت به سرنگونی معمر قذافی انجامید.
آیا میتوان گفت بشر مدرن هر چه پیشتر آمده، استقلال دولت-ملتها کمتر شده و همین روند در شکلگیری و پدیده «تحریم یک کشور با انگیزههای سیاسی» نقش داشته است؟
در سیستم جهانی، اقتصاد کشورها هر روز به یکدیگرمتصلتر و وابستهتر شدهاند و طبیعی است که استقلال کشورها نیز به درجات مختلف کاهش یافته. کافی است شما نگاه کنید به مبدأ ساخت محصولاتی که روزانه از آنها استفاده میکنید تا اهمیت جهانیشدن و نیز وابستگی اقتصادی را متوجه شوید. حتی ترامپ هم از کاهش استقلال امریکا شاکی است و به همین دلیل سیاست خارجی خود را مبتنی بر شعار «امریکا اول است» تدوین کرده. در این دورانی که کشورها همه وابسته به یکدیگرند ما تعریف جدیدی از استقلال لازم داریم که با حقایق جهان سازگار باشد. امروز استقلال کشورها رابطه مستقیم با قدرت اقتصادی و موفقیت آنان در سیستم سرمایهداری جهانی دارد. هرچه قدرت اقتصادی مملکتی کمتر باشد، استقلال آن نیز کمتر است. گرچه رفتار دولتها به خاطر وجود نهادهای جهانی و قواعد بینالمللی محدودترو تا حدی منضبطتر شده است و امکان تنبیه آنها نیز موجود است، اما با این حال امریکا به عنوان پرقدرتترین نیروی نظامی، اقتصادی و تکنولوژیک جهان، بر اکثر نهادهای حیاتی جهان کنترل دارد. مضافا اینکه امریکا موفق شده دلار را به عنوان واحد اصلی ارز برای تجارت بینالمللی تثبیت کند. به همین دلیل امریکا ابزار لازم برای استفاده از تحریمهای مختلف برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود را دارد.
موضع شما بهطور کلی در قبال «تحریم یک دولت- ملت» در جهان مدرن کنونی چیست و بهطور خاص درباره تحریمهای کنونی علیه جمهوری اسلامی ایران چه نظری دارید؟
من بهطور کلی با تحریمهای یکجانبه مخالف هستم. بهنظر من مشروعیت تحریم در گرو اجماع جهانی است و تا زمانی که به صورت مستقل و منفردانه اعمال میشود نمیتوان بر مشروعیت آن صحه گذاشت. من با برجام به دلایل مختلف موافق بودم که یکی از مهمترین آن دلایل مربوط میشد به بازگشت ایران به بازار جهانی. هر چند که من با تحریمها علیه ایران همیشه مخالفت کردهام، اما ایران نیز باید واقعیتهای جهانی را در نظر بگیرد و درمسیر گفتمان و مذاکره قدم بردارد. تحریمهای ۴۰ساله کمک کردهاند که ایران نتواند یک راهبرد موثر توسعه را پیگیری کند؛ راهبردی که باید شامل رشد اقتصادی، سیاسی و نظامی - امنیتی کشور باشد. تحریمها و جنگ سرد بین امریکا و ایران نیز باعث شدهاند که مسائل امنیتی در سیاستهای کلان مملکت ارجحیت بیشتری نسبت به رشد سیاسی و اقتصادی ایران داشته باشند.
در ایران عبارت «کاسبان تحریم» زیاد استفاده میشود. در داخل برخی از جریانها و چهرههای اصولگرا متهمند که منافعشان در گرو رادیکالیزه شدن سیاست خارجی و تحریم ایران است. به نظر میرسد در خارج هم «کاسب تحریم» داریم. یعنی اگر این تحریمها برداشته شوند، عدهای شغلشان یا دستکم منبعی از منابع درآمدیشان را از دست میدهند. آیا واقعا این طور است؟
بلی، کاملا همین طورهست. این وضع فقط درباره ایران صادق نیست و در امریکا هم کاسبان تحریم موجودند. هر پدیده اقتصادی عدهای منتفع و عدهای متضرر دارد. تحریمها سبب ایجاد یک بازار برای دور زدن و قاچاق کالا و اجناس تحریم شده، و وضعیتی به وجود آورده که حسابهای بانکی خیلی افراد را پر کرده. در امریکا هم تحریمها علیه ایران فرصت و بازارهای جدیدی در منطقه خلیج فارس برای برخی شرکتهای غربی گشوده. باید تأکید کنم که این دلالان و کاسبان تحریم در تعیین روابط ایران و امریکا نقش اساسی ندارند و فقط از آن سود میبرند.
درباره خروج امریکا از برجام، دو نظر متفاوت وجود دارد. عدهای این اقدام را محکوم کردهاند و عدهای هم میگویند ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتیاش تاکید کرده بود برجام را قبول ندارد و مردم امریکا هم به او رای دادند و او با خروج از برجام به وعدهاش عمل کرد. شما چه نظری دارید؟
در مبارزات انتخاباتی امریکا کاندیداها قولهای زیادی میدهند ولی وقتی موفقیت حاصل میکنند، یا قادر نیستند و یا نمیخواهند به خیلی از وعدههایشان عمل کنند. رییسجمهور باید حافظ منافع ملی مملکت باشد. بعضی از این قولها جذابیت انتخاباتی دارند و در جمعآوری کمکهای مالی برای کاندیداها سهم بسزایی بازی میکنند. ترامپ تصور پیروزی در انتخابات را نمیکرد، چه رسد اجرای قولهای انتخاباتیاش را. در هر صورت ترامپ انتخابات را برد و از برجام که آن را بدترین معاهده تاریخ امریکا خوانده بود، بیرون آمد. زمانی که وی تصمیم به خروج از برجام گرفت اکثر شهروندان امریکایی با این تصمیم مخالف بودند. سوال اینجاست که چرا ایشان بهرغم توصیه مشاوران امنیت ملی و وزرای دفاع و خارجه خودش از برجام خارج شد. فکر میکنم برای مشاورین، حیثیت و وجهه امریکا و احترام به معاهدات امریکا در دنیا و منافع ملی امریکا ارزش بیشتری داشت تا قولهای انتخاباتی ترامپ. این حق مسلم یک رییسجمهور است که در تصمیمات داخلی و خارجی خود تجدید نظر کند. اما برجام فقط یک تعهد بین ایران و امریکا نبود؛ برجام یک معاهده بینالمللی بود که بین ۶ کشور و اتحادیه اروپا با ایران منعقد شده بود. مضافا شورای امنیت سازمان ملل هم آن را به رسمیت شناخته بود. لذا تصمیم ترامپ یکی از پایههای سیستم قانونمند جهانی را تضعیف کرد.
فارغ از اینکه ترامپ قانونا یا اخلاقا حق داشت از برجام خارج شود یا نه، آیا او با خروج از برجام به اهدافش رسیده است؟
اهداف اصلی سیاست فشار حداکثری امریکا هنوز روشن نیست. از یک طرف رییسجمهور امریکا بارها اعلام کرده که قصد ایشان عقد یک قرارداد جدید با ایران است و ایشان علاقهای نه به جنگ و نه به تغییر رژیم دارد، از طرف دیگر برخی از مقامات امریکایی صحبتهایی کردهاند که بیشتر شباهت به سیاست تغییر رژیم و یا فروپاشی ایران دارد. برای من کاملا روشن نیست که چرا این دوگانگی در صحبتهای مقامات امریکایی وجود دارد. فکر نمیکنم که تا امروز از دید راهبردی، پیروزی چشمگیری نصیب آقای ترامپ شده باشد. ایران تا این لحظه تن به مذاکره با امریکا نداده است. ترامپ البته به اقتصاد ایران آسیب زده و باعث کاهش شدید صدور نفت شده همچنین سرمایهگذاری خارجی تا حد زیادی در ایران متوقف شده تورم و بیکاری هم تا حد زیادی قابل مشاهده است. عواقب این شرایط جدی است.
مقامات دولت ترامپ میگویند تحریمهای امریکا دست ایران را در منطقه بسته است. در ایران دستکم اصولگرایان با این حرف مخالفند و میگویند جمهوری اسلامی علاوه بر فعالیت در منطقه، نفتکشهایش را هم به ونزوئلا میفرستد و امریکا جرات متوقف کردن آنها را ندارد. به نظر شما تحریمهای امریکا تا چه حد از توان کنشگری ایران در خاورمیانه و سایر مناطق دنیا کاسته است؟
این سوال خیلی گسترده است. من فقط در رابطه با فعالیتهای منطقه صحبت میکنم. حقیقت این است که هم اصولگرایان و هم دولت امریکا تا حدودی به حقیقت قضیه اشاره کردهاند. مسلما تحریمها بر ساختار و توانمندی اقتصادی ایران تأثیر مستقیم داشته و بدیهی است که منابع پولی و سرمایه ایران را در منطقه محدودتر کرده است. به علاوه تنش بین امریکا و ایران به یک سطح خطرناک رسیده. این محدودیت تا اندازهای از لحاظ تاکتیکی دست ایران را در منطقه تنگ کرده است. اما باید به دو نکته اشاره کنم: اول اینکه سیستم نیابتیای که ایران در منطقه با گروههای شیعه ایجاد کرده، مبنی بر اعتقاد و اعتماد است و رابطهای دوجانبه است؛ بنابراین حتی اگر کمکهای مالی ایران به این گروهها کم شود، این اتحاد از هم نخواهد پاشید. نکته دوم اینکه تا به امروز من هیچ علامتی ندیدهام که راهبرد کلی ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن و یا آرمانهای جمهوری اسلامی در آن کشورها تغییر چشمگیری کرده باشند؛ ولی ما شاهد تغییرات تاکتیکی بودهایم.
اگر ترامپ در انتخابات پیروز نشود، به نظرتان جو بایدن تحریمهای ترامپ را لغو میکند یا آنها را بهمثابه ابزار چانهزنی در مذاکره با ایران لازم دارد؟
اول اینکه پیشگویی انتخابات امریکا در ۵ ماه آینده غیرممکن است. اگر ترامپ انتخابات را ببرد، مسلما سیاستهای خود را درباره ایران و خاورمیانه با قاطعیت بیشتری پیگیری خواهد کرد؛ زیرا دیگر نگران انتخابات بعدی نخواهد بود. درست است که جو بایدن معاون رییسجمهوری بود که برجام را ممکن ساخت، اما عقاید و افکار او درباره سیاست خارجی امریکا در دوران سناتوریاش نشان داده که او شخص محافظهکارتری از آقای اوباما است. اوباما واقعا رییسجمهوری استثنایی در تاریخ امریکا بود که سعی کرد پایه سیاست امریکا در ایران و خاورمیانه را تغییر دهد. باید دید که آیا بایدن به عنوان رییسجمهور هم از همین بینش برخوردار خواهد بود یا خیر. مثل همه سیاستمداران، جو بایدن قبل از رسیدن به قدرت، با جو بایدنی که پرقدرتترین مرد دنیا خواهد شد، فرق خواهد داشت. میتوان انتظار داشت که بایدن برای بازگشت امریکا به برجام قدم بردارد؛ هر چند به احتمال زیاد او خواهان افزایش یا تغییراتی در جزییات برجام خواهد شد. به علاوه امریکا خواهان مذاکره درباره برنامههای موشکی و سیاستهای کلان کشور در خاورمیانه نیز خواهد بود. شاید ایشان هم از اهرم «بازگشت امریکا به برجام» جهت امتیازگیریهای جدیدی از ایران استفاده کند. مهمتر از همه برعکس سیاست فعلی و یکجانبه فشارحداکثری امریکا در برابر ایران، بایدن بدون شک از مشاوره و همکاری نزدیک با کشورهای اروپایی برای تعیین سیاستهای جدید امریکا در قبال ایران استفاده خواهد کرد.