تهران- ایرنا- یک روانشناس اجتماعی با بیان اینکه رسانه‌های تصویری یکی از منابع فرهنگ‌ساز هستند، گفت: این منابع دیداری سبک زندگی مردم یک جامعه را جهت‌دهی می‌کنند.

علیرضا شریفی یزدی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: در بلندمدت منابع فرهنگ ساز سبک زندگی مردم را تغییر و جهت می دهند که یکی از آنها، رسانه های تصویری به ویژه دیداری هستند و می توانند در مصرف گراشدن یک جامعه تاثیرگذار باشند.

وی با بیان اینکه نکاتی در خصوص تاثیرگذاری و تاثیرپذیری رسانه های دیداری وجود دارد، تصریح کرد: سازندگان سریال ها و فیلم های سینمایی اقشار متوسط به بالای جامعه هستند و پیداکردن هنرپیشه، کارگردان، تهیه کننده و سایر عوامل از لایه های زیرین جامعه کار دشواری است.

وی افزود: فردی که سناریو می نویسد و کسی که آن را تعدیل یا تبدیل به پیام تصویری می کند بدون توجه و به صورت ناخودآگاه دغدغه های طبقه اجتماعی خود را به تصویر می کشد و از فضایی سخن می گوید که در آن رشد یافته و با آنها تعامل دارد.

این روانشناس خاطرنشان کرد: به غیر از نمایش پول و ثروت، مساله دیگری که خود به خود رخ می دهد آنکه قصه ها در بستر شهرهای بزرگ چون تهران و کلانشهرها روایت می شود زیرا تولیدکنندگان خاستگاه طبقه اجتماعی خود را بازسازی می کنند که عجیب هم نیست و در رسانه های نوشتاری و رمان هم این روند قابل رویت است.

وی با بیان اینکه گیشه یکی از نکات قابل توجه برای ساخت فیلم و سریال است، گفت: قشرهای پایین جامعه در قصه هایی که به تماشا می نشینند به دنبال آرزوهای دست نیافته خود هستند تا در زمانی که برای تماشای تصویری سپری می کنند فارغ از طبقه و دغدغه های اجتماعی خود به خواسته های خود دست یابند.

شریفی یزدی با بیان اینکه عده ای از تولیدکنندگان خودخواسته به سراغ تصویر کشیدن مصرف گرایی می روند، تاکید کرد: مخاطبان با تماشای فیلم ها و سریال ها ساعاتی را در همزاد پنداری با قهرمان داستان می گذرانند که شامل زندگی در شمال شهر، سفرهای خارجی، لباس های گران قیمت و ماشین های آخرین مدل و حتی خوردن غذا بر روی میزهای لوکس می شود که نمادی از ثروت هستند و تولیدکنندگان آرزوهای دست نیافته و فروخورده مخاطب را به نمایش می گذارند تا بتواند به لحاظ روانی جامعه را به سمت گیشه فروش بکشاند.

وی با اشاره به اینکه مصرف کننده اصلی فیلم های سینمایی و سریال های شبکه نمایش خانگی طبقه متوسط جامعه هستند، اظهار داشت: این طبقه فراغ بال دارد و قصد دارد تا ساعاتی را با عزیزان و خانواده خود بگذراند به همین دلیل بلیت سینما می خرد یا سریالی را تهیه می کند و اگر قصه فیلم خارج از طبقه وی باشد از آن استقبال نمی کند.

وی افزود: لایه های پایین جامعه پول، وقت و احساس نیاز به تماشای روایت های تصویری را ندارد به همین دلیل است که در سبد خانوار ایرانی هزینه فعالیت های فرهنگی یک پنجم هزینه برای مواد قندی است به این معنا که مردم پولی که صرف خرید شیرینی و اغذیه می کنند پنج برابر بیشتر از هزینه فعالیت های فرهنگی از جمله خرید کتاب، رفتن به سینما و تماشای یک سریال است.

این روانشناس اجتماعی تصریح کرد: جامعه مصرف زده و اشرافی گرای ما طی دو دهه اخیر از نیمه دوم سال ۸۵ تاکنون با سرعت بیشتری علی رغم شعارها به سمت مصرف گرایی برندهای مشهور سوق پیدا کرده است که اگر تحریم ها نبود این روند بیشتر هم می شد و افرادی هم که فعالیت های فرهنگی می کنند بدون توجه به پیامدها این نکته را به صورت اغراق شده انجام می دهند. البته این مساله تنها شامل سریال ها و فیلم ها نمی شود بلکه تبلیغات را هم نباید فراموش کرد که در سراسر شهرها بر روی بیلبوردها جامعه را به مصرف تشویق می کنند، کالاهای لوکسی که شاید ضرورت هم ندارد.

وی با تاکید بر اینکه روحیه اشرافی گرایی یک عامل مهم است، تاکید کرد: جایگزینی فرهنگ سودجویی، منفعت طلبی و به دست آوردن پول سریع به جای فرهنگ کار بر فیلم سازی ما تاثیر می گذارد؛ اقتصاد ناسالم که در آن فعالیت سالم عموما به جایی نرسد و جور نشدن دخل و خرج باعث می شود افراد یک جامعه دست به احتکار و زد و بند برای به دست آوردن به پول های باد آورده بزنند و این طبیعی است که این فضاسازی به لحاظ فرهنگی بر روی همه مردم از جمله هنرمندان و کارمندان فرهنگی اثر غیر مستقیم می گذارد به طوری که تولیدکنندگان تصویری خود نیز متوجه آن نمی شوند.

شریفی یزدی با تاکید بر اینکه تاثیرگذاری جامعه و فیلم سازی دوسویه است، تصریح کرد: از یک سو فیلم ها ساخته می شوند تا در مخاطب آرزوها و هم‌ذات پنداری را جایگزین فضا کنند و از سوی دیگر جامعه تولیدکننده تصویری را به سمت ساخت فیلم هایی متناسب با خواست جامعه می کند.

وی افزود: فضایی که فیلم ساز در آن تنفس می کند با واردات ریز و درشت کالاهای لوکس در ارتباط است، به این ترتیب نمی توان انتظار داشت که اغراق در دکوراسیون برای تولید تصویری وجود نداشته باشد زیرا فیلم ساز از محیط متاثر می شود و با توجه به اینکه ذات هنر اغراق در واقعیت و عرضه آن به جامعه  است نمی توانیم به مصرف گرایی در تولیدات شبکه نمایش خانگی دچار نشویم.

به گفته وی، این روند در دهه ۶۰ نیز قابل مشاهده بود که فیلم های ساخته شده در آن زمان، نمایش ساده زیستی متاثر از جامعه آن زمان بوده است.