ادریس تحلیلگر دانشگاهی و عضو پیشین پارلمان مصر در مقاله ای که در روز شنبه در روزنامه مصری الاهرام منتشر شد، نوشت: واقعیت غیرقابل انکار با توجه به ادامه حرکت اعتراض آمیز در ایالت های آمریکا به دلیل قتل جورج فلوید شهروند آمریکایی (سیاه پوست) در مینیاپولیس در مینه سوتا در ۲۵ می (پنجم خرداد) این است که ایالات متحده از این رویدادها خلاص نخواهد شد و آینده ای مبهم در انتظار آن است و اکنون پیش بینی مثبت و منفی درباره سرنوشت آن دشوار است.
به نوشته وی، بین تظاهرکنندگان بویژه در پایتخت آمریکا، خوشبینانی به آینده وجود دارد؛ با توجه به مهار ده ها هزار نفر از تظاهرکنندگان در نزدیکی کاخ سفید در منطقه ای که به صحنه ای برای اعتراضات تبدیل شده، موریل باوسر شهردار واشنگتن، آن را میدان مهمی برای زندگی سیاهپوستان خوانده است؛ معترضین به دنبال نتایج مثب از اعتراضات خود هستند و برخی آن را فرصت مهم برای تحقق رویای "مارتین لوتر کینگ" مدافع حقوق شهروندی سیاه پوستان، که آرزوی از بین بردن تبعیض نژادی در قالب "من یک رویایی دارم" دنبال می کرد، می دانند. در این میدان و در نزدیکی کاخ سفید، مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۶۳ ایستاد تا سخنرانی معروف خود را که به یک پروژه بلندپروازانه برای تغییر و تبدیل به نام "من یک رویا دارم" تغییر دهد، اما این رویا تحقق نیافت و این خوشبینان اکنون معتقدند این رویا می تواند محقق شود، اما به دور از این ایده های زیبای جوانان آمریکایی، برخی حوادث را به دقت زیر نظر دارند و پیش بینی می کنند که خطر بسیار نزدیک به ایالات متحده است.
توماس فریدمن از نویسندگان مشهور در روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۲۰۲۰/۶/۲ در مقاله ای نسبت به خطر یک گسست در داخل آمریکا هشدار داد و نوشت که او اطمینان ندارد که اینبار آمریکا بتواند یک انتخابات ریاست جمهوری آزاد و شفاف در نوامبر آینده و انتقال مسالمت آمیز قدرت در ژانویه ۲۰۲۱ داشته باشد، چرا که آمریکا در آستانه یک جنگ داخلی فرهنگی قرار دارد و برخی پیش بینی ها درباره آینده آن به نظر "آلوین تافلر" استراتژیست آمریکایی درباره سرنوست اتحاد جماهیر شوروی اشاره می کند، پیش بینی که می گوید آیا ممکن است که این اتفاق یک روز درباره آمریکا تحقق یابد.
ادریس معتقد است که این پرسش های ریشه ای و عمیق از واقعیت های روانشناختی جامعه آمریکا نشأت می گیرد که در آن تقسیمات طبقاتی-اجتماعی و فرهنگی به مدت دهه ها ریشه دوانده و موجب شده تا جامعه آمریکا جامعه ای طبقاتی و قطب بندی شده باشد که به طبقه حاکم دارای قدرت و ثروت و مورد حمایت شرکت های صنعتی و ارتش آمریکا و نیز طبقه اکثریت چند فرهنگی و قومیتی روبرو با حاشیه نشینی و تبعیض در دموکراسی تبدیل شود.
این موضوع از بعد اجتماعی- روانشناختی و فرهنگی بحرانی برای جامعه کنونی آمریکا است و به تنگنایی رسیده که توماس فریدمن و همکار وی "دانا میلبانک" در روزنامه واشنگتن پست درباره آن توضیح داده و معتقدند که در دوره دونالد ترامپ این موضوع با توجه به نژادپرستی وی و ضعف در اداره امور توسط او تشدید شده است.
دانا میلبانک معتقد است، آنچه که امروز در شهرهای آمریکا اتفاق می افتد، نتیجه خشم ترامپ از اعتراض ها به جای حمایت از اعتراض های مسالمت آمیز و تهدید به استفاده از ارتش برای سرکوب مردم است. به باور فریدمن و میلبانک، مرجع این بحران شخص دونالد ترامپ و سوء مدیریت دولت وی بوده، اما از سوی دیگر عامل فراتر از ترامپ بوده و به خصوصیت مرحله ای که جامعه ای آمریکایی در گذار از آن است و از خلال آن جامعه آن از قدرت جهانی به قدرتی در معرض تهدید و افول در جهان که سرنوشت مبهمی در انتظار آن است، در گذر است.
این دیدگاه نشان می دهد که پیش بینی ها تافلر در کتابی موسوم به "موج سوم" در سال ۱۹۸۷ و دو کتاب دیگر وی با نام های "نقشه های جهان" و "توزیع قدرت" که از فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی خبر داده بود و در مدت کوتاهی محقق شد، چیزی نیست که درباره آمریکا بعید باشد و این بار چه بسا نوبت آمریکا است و ماموریت ترامپ نیز سرعت دادن به چرخ فروپاسی آمریکا بوده و فرق مهمی با "بوریس یلتسین" آخرین رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی ندارد.
ادریس در ادامه نوشته، برخی طرف ها در آمریکا در تلاش هستند تا این کشور را نجات دهند آنهم از طریق مطرح کردن جو بایدن نامزد حزب دموکرات معاون باراک اوبا رئیس جمهور پیشین آمریکا تا از این بحران در عین حال برای کنار زدن دونالد ترامپ در انتخابات آینده استفاده کنند و از شهروندان آمریکایی رای دهنده می خواهند که به ثبات و امنیت آمریکا فکر کنند و بهترین انتخاب را برای اصلاح امور فعلی داشته باشند. آنها می خواهند که مردم آمریکا به سر صندوق های رای بروند تا ترامپ را ساقط کنند درحالی که هر دو نامزد جمهوری خواه و دموکرات مدعی اصلاح نظام و حل خلل ها و از بین بردن نژادپرستی هستند.
اصلاح یا تغییر؟ خوشبینی یا بدبینی؟ پرسش هایی هستند که اکنون ناگزیر مطرح می شوند، اما همگی اینها به اقشار جامعه آمریکا بستگی دارد. آیا شرایط اوج می گیرد و یک تغییر را تحمیل می کند؟ آیا تغییر ممکن است ایجاد شود؟ آیا تغییر از دل یک دولت بیرون خواهد آمد، همانند آنچه امروز است و اینکه فدرالی است و یا اینکه تغییر با تجزیه و تقسیم قدرت حاصل می شود؟.
جامعه آمریکایی مملو از جنبش ها و سازمان های راست گرایانه و فاشیستی است که در بسیاری از کشورهای اروپایی متراکم شده و به ایالات متحده گسترش یافته و اینها شعارهای "ناسیونالیستی را برمی انگیزد که با اقلیت ها و بیگانگان خصمانه رفتار کرده و مهاجرت را نفی می کنند. این پدیده در داخل آمریکا شدید تر است و نژاد پرستی علیه سیاهان و اقلیت های مهاجر بسیار بالا است و سازمان ها و جنبش های دیگر چپ گرایی وجود دارند که با فاشیسم و نژاد پرستی و حاکمیت اقلیت در واشنگتن و ایالت های دیگر مخالف هستند، همانند سازمان "آنتی فا" که ترامپ آن را مسئول خشونت های فعلی و تظاهرات های اخیر دانسته و آن را سازمانی تروریستی خواند؛ در حالی که این سازمان خود را در اساس ضد فاشیست می داند (Anti - Fashest ) و مبارزات اساسی آن مواجه با حرکت آمریکا به سمت فاشیسم در دوره رییس جمهوری ترامپ است و نسبت به آن هشدار می دهد.
آیا این حرکت ها شکست خواهد خورد یا اینکه اوج می گیرد و سازو کارهای تغییر را در اختیار خواهد داشت و از ادعاهای اصلاحات که در انتخابات آینده پیش بینی می شود، فراتر می رود همچنان که روال جنبش های اعتراضی و حرکت های بدون سازمان دهی و رهبری و برنامه واضح و مشخص برای تغییر است.