اگر از علاقهمندان سریالهای شبکه نمایش خانگی بوده و آنها را دنبال کرده باشید خانوادههای متمول این مجموعهها در ذهن شما باقی میماند و گاهی انگشتشمار شخصیتهایی در سریال دیده میشوند که کمتر به واقعیت نزدیک است و خانوادههای معمولی، عموما نقشی در پیشبرد داستانهای سریال ندارند. سریالهای شبکه نمایش خانگی طی سالهای اخیر با استقبال مخاطبان روبرو و تولیدکنندگان ترغیب شدهاند به این عرصه گام بگذارند؛ در نتیجه شاهد سرمایهگذاریهای قابلتوجهی در این بخش هستیم و در پخش هر مجموعه جدید چهرههای شاخص سینمایی و حتی پیشکسوتان در عرصه بازیگری تئاتر و سینما دیده میشوند.
سریال همگناه به کارگردانی مصطفی کیایی روزهای دوشنبه و دل به کارگردانی منوچهر هادی روزهای چهارشنبه منتشر میشود و هر دو با استقبال مخاطبان روبه رو شده اند و در اندک زمانی توانستند رکوردهایی را در شبکه نمایش خانگی جابه جا کنند اما این سریال ها بخش میانه و اکثریت جامعه را به دست فراموشی سپرده اند.
همگناه موضوعی خانوادگی دارد که مشکلات اجتماعی و تفاوت فرهنگی دو نسل را در کانون یک خانواده به نمایش می گذارد؛ فارغ از آنچه در این مجموعه رخ میدهد موضوعات اقتصادی در آن کاملا به دو بخش تقسیم می شود؛ خانوادهای پولدار که کاملا فارغ از دغدغههای مالی دنبال سرگرمی و دورهمی است و خانوادههای دیگر که به لحاظ مالی با مشکلاتی گسترده دست و پنجه نرم میکنند و برای به دست آوردن نانی مجبور به معاشرت با این خانواده میشوند یا دست به خلاف و قاچاق میزنند تا در پیشبرد داستان کمک کنند اما در این میان آدمهایی با درآمدهای معمولی نقشی ندارند.
سریال دل اما بیش از هر سریال دیگری از نمادهای ثروت استفاده کرده است تمام شخصیتهای داستان از خانوادههایی ثروتمند هستند که در همه مظاهر زندگی آنها؛ از جمله محل زندگی، خودروهایی که سوار میشوند و هدیههایی که میدهند مشخص است.
اگر به کمی قبلتر برگردیم به نام دو مجموعه کرگدن به کارگردانی کیارش اسدیزاده و مانکن به کارگردانی حسین سهیلیزاده می رسیم دو سریالی که به تازگی به پایان رسیده اند و فارغ از رضایت مخاطب، مرفه بودن شخصیت های آنها به وضوح در خاطر مانده است.
تاثیر دوسویه جامعه و سازندگان سریالهای نمایش خانگی بر یکدیگر
علیرضا شریفییزدی روانشناس اجتماعی در این خصوص گفت: در بلندمدت منابع فرهنگساز، سبک زندگی مردم را تغییر و جهت می دهند و می توانند در مصرف گرا شدن یک جامعه تاثیر گذار باشند.
قشرهای پایین جامعه در قصه ها دنبال آرزوهای دستنیافته خود هستند و با تماشای فیلم ها و سریال ها ساعاتی را در همذاتپنداری با قهرمان داستان می گذرانند که زندگی در شمال شهر، سفرهای خارجی، لباس های گران قیمت و ماشین های آخرین مدل و حتی خوردن غذا روی میزهای لوکس به عنوان نمادی از ثروت هستند و آرزوهای دست نیافته و فروخورده مخاطب را به نمایش می گذارد تا بتواند به لحاظ روانی جامعه را به سمت گیشه بکشاند.
شریفی یزدی با تاکید بر اینکه تاثیرگذاری جامعه و فیلم سازی دوسویه است تصریح کرد: از یک سو فیلم ها ساخته می شوند تا در مخاطب با نشان دادن براورده شدن آرزوهای او همذات پنداری کنند و از سوی دیگر جامعه تولیدکنندگان را به سمت ساخت فیلم هایی متناسب با فضای جامعه هدایت می کنند.