"فهیمه قبادی" نویسنده و گردآورنده خاطرههای کتابی است که با همکاری کمیته ثبت و ضبط خاطرات شهرستان شهرضا تدوین و منتشر شده و از جبهه کردستان تا عملیات ثامن الائمه (ع) را شامل میشود.
قبل از تقدیم این مجموعه به روح بلند امام راحل(ره) و رهبر اندیشمند انقلاب متنی از بیانات ایشان در جلسه شب خاطره آورده شده که بر اثرگذاری هنر و نوشتن خاطرهها تاکید دارند و ماندگارتر شدن آنها را باعث تقویت هویت ملی و پایههای انقلاب میدانند.
کتاب شامل هشت دفتر است و در مقدمه آن به حضور رزمندگان در جبهههای شمال غرب، غرب و جنوب و حتی شورشهای محلی در مناطقی مانند وردشت سمیرم و همچنین کارشکنیهای ابوالحسن بنیصدر پرداخته شده، ضمن اینکه تعدادی از اسیران عراقی نیز بازگو کننده تعدادی از خاطرات این مجموعهاند.
دفتر اول به اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، انتظامات ورود امام به وطن و تشکیل سپاه اختصاص دارد. بسیج و بسیجیان در همه امور اقتصادی، تامین امنیت محلهها، فعالیتهای فرهنگی و مبارزه با زمینخواری تلاش و کوشش میکنند. همان دوراه حوادثی در روستاهای بخش وردشت در شمال سمیرم روی میدهد.
آن زمان کمونیستها غائلهای را به سردکردگی یکی از اهالی روستای دیزجان، برای تحریک مردم و آشوب در منطقه به راه میاندازند.
دفع غائلههای محلی
گویا خوانین منطقه تصمیم داشتهاند سلاح و مهمات تهیه کرده و با جذب نیرو از مردم، به اردوی خسروخان در فیروزآباد استان فارس بروند واز آنجا فعالیتهایی را علیه نظام آغاز کنند. سپاه متوجه این قضیه شده و همه آنان را در حالی که یک پرچم داس و چکش(روسیه کمونیستی) بر بالای ساختمانی نصب کرده بودند دستگیر میکند.
داستانهای ربوده شدن دادستان شهرضا در سال ۵۹ توسط قاچاقچیان مواد مخدر، مقابله با خلق های عرب، کرد و ترکمن در کنار نام بردن از شهید محمدابراهیم همت در این بخش خواندنی اند.
روزهای سخت کردستان
خاطرههایی سخت و سرد از کردستان با قلههایی پر از برف و یخبندان هایی که تاب و توان نمی گذارد. انگشتان دست سلمان سهرابی از رزمندگان سمیرمی که در قله «هروی» یخ زده و نمیتواند راه برود. ماموریت در بانه آن هم بدون غذا و برداشتن غذا از مغازهای بدون صاحب و گذاشتن ۴۰۰ تومان پول در دخل مغازه دار. آن زمان شهید همت فرمانده یگان پاوه بوده و غار قوری قلعه کرمانشاه مقر ضد انقلاب است.
حبیبالله ثقفی، خدابخش طاهرپور، عبدالعلی جوادی، احمد امینی، حبیبالله مطهری، سد حسن میرهادی، حبیبالله گشتیل، هوشنگ خیّر، اسدالله خادم، حسن خسرویان، غدیرعلی ترابی، محمد پیمان، محمود عمران پور، مجید عبدالهی، غلامعلی شیروان، محمدزکی پور، ابراهیم رنجبر، پنجعلی رییس بگلو، هوشنگ کیانی، علیرضا نجفی، قدرتالله یونسی، ابراهیم یزدانی، حیدرعلی اسماعیلی، رمضان اسماعیلی، محمود آقاسی، سید مجتبی حسینی، مصطفی فاتحی، عبدالرحیم کیفر، منوچهر کفیلی و عبدالغفار مطیعی همه مجاهدان شهرضایی هستند که در غربت کردستان، عاشقانه به شهادت رسیدند.
ویژگیهای شخصیتی شهید همت و حضور ۲۰ ماهه وی در پاوه در دفتر سوم این مجموعه قید شدهاند. قیافه جدی، رفتار معلم گونه، حضور شبانه روزی در جهاد، ورزیدگی جسمانی، اعتقاد به کارآمدی بسیجیان، مظنون به بنی صدر و علاقه به امام خمینی(ره).
جهاد در سرمای سمیرم و گرمای جزیزه هرمز
بعد از دفتر بسیج، به دفتر جهاد سازندگی میرسیم. جایی که جهادگران شهرضا از قشم و بندر هرمز تا خطه کردستان کار و تلاش میکنند و در این بین آموزش قالیبافی را هم در برنامه خود گنجاندهاند.
در صفحه ۱۶۳ این فصل به موضوع ساخت حمام در روستای خفر سمیرم پرداخته شده که طبق دستور استاندار وقت اصفهان به فرماندار سمیرم، وی باید با کارمندان به خفر بروند، حمام بسازند و از گرم بودن آب حمام اطمینان حاصل کنند.
ششمین دفتر، عملیات "فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا" را بازخوانی کرده و به نقل از سردار سید یحیی رحیمصفوی درباره نامگذاری این عملیات نوشتهاند: ساعتی قبل از شروع عملیات من و حسن باقری به روستای محمدیه آمدیم. ما در یک سنگر کوچک مستقر شده و در این فکر بودیم که اسم عملیات را چه بگذاریم. نیروها هم وارد معبر شده بودند. آن شب رادیو پیام داد، امام بنی صدر را عزل کردهاند. این موضوع باعث شد نام عملیات را فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا بگذاریم.
دفتر هفتم کتاب مربوط به عملیات ثامنالائمه علیهالسلام با رمز قرآنی " نَصرُ مِن اللهِ و فَتحٌ قریب" است که در اوایل آبان ماه سال ۱۳۶۰ برای آزادسازی شمال آبادان طراحی شد. عملیاتی که هشت تیپ مکانیزه عراق در آن مشارکت داشت. ۲۲ رزمنده به فرماندهی سید ابوالقاسم میرکاظمی از شهرضا در این عملیات حضور داشتهاند.
عملیاتی که در یک بامداد تلخ خبر شهادت شهیدان باهنر و رجایی از رادیو پخش میشود و کام مجاهدان حاضر در جبهه ها را تلخ میکند.
جنایتهای داعش وار صدامیان
داستانهای اسیران عراقی در اوراق پایانی کتاب تلخ و جانسوزند و به قول خودشان شرم آورند و آنها شرمنده از این اعمال پست و ضدانسانیاند.
پسرکی کم سن و سال که به دستور نظامی مست بعثی، بنام سرتیپ اسعد توسط ۳۰ گلوله کماندوهای صدام پرپر میشود یا حکایت آتش زدن پیرزنی جلوی چشمان دخترش توسط ستوان کریم جنایتکار که لعنت خدا بر او باد، همه و همه نشان از مظلومیت بسیجیان و رزمندگانی است که بدون چشمداشت و تنها برای اسلام و ایران به جبهه رفتند و اجازه تعرض به این مرز و بوم را ندادند.
۱۴ تصویر سیاه و سفید از تلاشها و فعالیتهای سپاهیان و جهادگران شهرضایی در آخر کتاب نقش بسته و نویسنده از ۹ منبع کتابخانهای، سایت و زندگینامه برای نوشتن این مجموعه بهره برده است.
انتشارات ستارگان درخشان کتاب «تسخیر خاکریزهای عشق» را در۲۶۱ صفحه روانه بازار کتاب و مطالعه کرده است.