اعتیاد، معضل خانمان سوزی است که درباره اثرات سوء و نارسایی هایش قلمفرسایی ها شده و فیلم ها و سریال های متعددی ساخته و در معرض دید مخاطبان قرار گرفته است. اما قرار نیست برای سخن گفتن از این دشمن انسان و جامعه، همیشه «آینه عبرت» ساخت و به سراغ کاراکترهای به تیپ پهلوزده ای همچون «آتقی» رفت. «نادر» سریال بزنگاه هم معتاد است؛ اما بسان بسیاری از گرفتاران به افیون، نه مشخصه ظاهری ویژه ای از این بابت دارد و نه اصولا از ابتلایش به این سم مهلک، پشیمان و تواب. او انسانی خاکستری و چندوجهی است، مثل همه آدم های این جامعه. نادر همان اندازه که می تواند آنقدر قسی القلب و پول دوست باشد که برادرش را بر سر ارث و میراث از پشت بام به پایین پرتاب کند یا به خاطر مال دنیا مراسم ختم پدرش را بهم بریزد، در عوض قادر است در مواجهه با دختر خردسالش نهایت صبر و حوصله را به خرج دهد و از باب مودت و رفاقت با او وارد شود. و قضا را ببین، در نهایت تنها عامل و موتور محرکه ای که می تواند نادر را مجاب کند اعتیاد را کنار بگذارد، همین وجود دختر دردانه اش «درسا» است.
رضا عطاران در مقام کارگردان و بازیگر نقش نادر در سریال بزنگاه، معضلات فردی و اجتماعی برآمده از اعتیاد را به سخره می گیرد و البته گاهی هم زیادی با آن شوخی می کند، تا جایی که به مرز عادی جلوه دادن و قبح زدایی این دست انداز اجتماعی نزدیک می شود. با این حال، گذر زمان نشان داد که بزنگاه نه تنها ساختارشکنی سویی نداشته که حتی معضلات اعتیاد را به شکل واقعی و بی پرده به تصویر کشیده است، گیرم که کمی چرک و از چهارچوب بیرون زده.
سریال بزنگاه شاید در قیاس با دو مجموعه قبلی کارگردانش «خانه به دوش» و «متهم گریخت» اثری ضعیف تر باشد، که هست اما به لحاظ ساختاری از ویژگی های ممتازی منتفع است. بزنگاه بر عکس بسیاری از سریال های ساخته شده در ژانر کمدی که بیش و کم تمام بار طنز اثر را بر دوش یک کاراکتر هوار می کنند، این مسئولیت را به نسبت تقریبا مساوی بین چهار شخصیت اصلی نادر، صابر، توفیق و بهجت تقسیم کرده است. این رسالت حتی بر عهده کاراکترهای فرعی تر سریال مثل فریده (سوسن پرور) و کامران (علی صادقی) هم گذاشته شده است. بر مبنای این قاعده مبارک، همان قدر که خونسردی نادر می تواند خنده دار باشد، زرنگ بازی های توفیق هم لبخند بر لب مخاطب می نشاند، یا طماعی ها و تمارض های صابر یا حرص و جوش خوردن های بهجت و یا حتی سبک سری های فریده و کامران.
عطاران توانسته در مجموع بازی های مقبول و مطلوبی را از بازیگرانش بگیرد. در این میان اما، حساب دو نفر جداست؛ مرجانه گلچین که در بزنگاه برای اولین مرتبه، شمایلی جدید از خود را در قامت یک زن پر جنب و جوش به نمایش می گذارد و به نوعی، خرق عادت کرده و از نقش های همیشگی اش فاصله می گیرد (بماند که بعدها این کاراکتر را از فرط تکرار، به مرز ملال آوری می رساند) و غلامرضا نیکخواه که با کاراکتر توفیق یکی از بهترین نقش آفرینی های همه دوران فعالیت حرفه ای خود را رو می کند و مخاطب را غافلگیر و شگفت زده. نیکخواه از معدود بازیگران عرصه طنز ایران است که می تواند تیپ سازی کند، بدون آن که حاصل کارش تکراری و کلیشه ای و شعارزده و حوصله بر باشد.
سریال بزنگاه همچنین ابزاری است برای معرفی و رشد و نموی بازیگری ناشناخته اما مستعد؛ سوسن پرور. پرور با قبول نقش آفرینی در قالب کاراکتر خاص و پرحاشیه فریده، ریسک بزرگی را در ابتدای مسیر بازیگری اش در تلویزیون به جان می خرد و البته نتیجه خوبی و قابل قبولی هم می گیرد.
سوژه خلاقانه و ساختارشکنانه، قصه به نسبت جذاب، خلق کاراکترهای خاکستری و ملموس، شخصیت پردازی های اصولی و منطقی، نگاه توامان به کمدی موقعیت و کلام، بازیگران مجرب و توانا در حوزه طنز و کارگردانی و هدایت درست و هوشمندانه کارگردان، از سریال بزنگاه اثری جذاب و مخاطب پسند ساخته است که تماشای دوباره اش پس از گذشت ۱۲ سال از پخش اولیه اش، نه تنها خالی از لطف نیست که می تواند جذاب و نوستالژیک هم باشد.
آخرین سریال رضا عطاران در تلویزیون این شبها روی آنتن شبکه خاطره ساز آی فیلم است تا مخاطبانش هر شب راس ساعت ۲۱ به تماشای یک سریال کمدی خوب و البته جسورانه بنشینند.