حجةالحق، شیخالرئیس، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا که به «ابنسینا» مشهور است، از نوابغِ بیمانندی است که خاک دانشمندپرورِ ایران، وی را چون گوهری بیبدیل به جهان و تمدن بشری نمایانده است. ابنسینا در ماه صفر سال ۳۷۰ هجری قمری در قریه اَفشَنه از توابع بخارا به دنیا آمد و پس از طیّ عمری پنجاه و هشت ساله در نخستین جمعه ماه رمضان المبارک سال ۴۲۸ در همدان درگذشت. شگفت اینکه ابنسینا رسالهای نوشته است به نام «القولنج» (درباره بیماری قولنج و درمان آن) و خود نیز عاقبت به علت ابتلا به همین بیماری از دنیا رفت.
ابوعلی سینا در طبّ و فلسفه جزو چهرههای شاخصِ ایران زمین و جهان است. گرچه ابنسینا را بیشتر به طبیب بودن و فیلسوف بودنش میشناسند اما مهارت و دانش او تنها به این ۲ حوزه علمی محدود نبوده است. وی همچنانکه شعر میگفته، آیههایی از قرآن کریم را هم تفسیر کرده و با عرفان و تصوّف نیز آشنا بوده است. وی حتی به خواهش زرّینگیس، دختر شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر، رسالهای نوشته در تصحیح طول جرجان. او همچنین رسالهای نوشته است در توصیف معراج پیامبر اکرم (ص) و رساله کنوزالمعزمین هم که در بیان تعویذات و خواص حروف و اعداد و طلسمات نوشته شده، بدو منسوب است.
شیخالرئیس ابوعلی سینا هرچه در آموختن حریص بود، در بهجا گذاشتنِ دانش خویش و آموزشِ آن به دیگران نیز گشادهدست بود و بخشندگی داشت. شمارِ بالای آثار وی نیز بخشی به سبب همین ویژگی نیکوی وی بوده است. او «از بیست و یکسالگی به تألیف و تصنیف مشغول شد و متجاوز از ۲۰۰ کتاب و رساله درباره مطالب گوناگون علمی و فلسفی و ادبی و دینی، به زبان فارسی و عربی، به رشته تحریر درآورد که خوشبختانه بیشتر آنها تا امروز مانده و در دسترس طالبان و اهل تحقیق و تتبّع قرار دارد». [۱]
چرا «قانون»؟ چرا «شفا»؟
ابوعلی سینا افزون بر تربیت شاگردانِ برجستهای چون ابوعبید جوزجانی، بهمنیار بن مرزبان، ابوعبدالله معصومی، ابوالحسن علی نسایی و ابومنصور ابن زیله، کتابهای بسیاری را نیز برای جهان و تمدن بشری به یادگار نهاده است؛ آثاری که طی قرنها، شاگردان بسیاری را از علمِ استاد بوعلی سینا بهرهمند کرده است. دو دایرةالمعارفِ بزرگ فلسفی و طبّی شیخالرئیس، به نامهای «شفا» و «قانون»، از نامدارترین و مهمترین آثارِ پدید آمده در فلسفه و پزشکی است.
کتاب «شفا» مهمترین اثر فلسفی ابنسینا است که از دید محتوای در کنار آثار دیگرِ او همچون «النجاة»، «اشارات و تنبیهات»، «عیون الحکمه»، «الانصاف» (که بخشهایی از آن باقی مانده) و «دانشنامه علایی» قرار میگیرد. مرحوم استاد ذبیحالله صفا درباره جایگاه و اهمیت ابنسینا در حکمت اسلامی یادآور شده است که «اهمیت ابنسینا در تاریخ فلسفه اسلامی بیشتر از آن جهت است که او نخستین کسی است که توانسته است تمامی اجزای حکمت را که در آن روزگار حُکمِ دایرةالمعارفی از همه علوم معقول داشت، در کتب متعدد با سبک روشن بهتمامی مورد بحث و تحقیق قرار دهد. وی در شرح بعضی از کتب قُدَما، خاصه ارسوط هم کتبی پرداخته و در برخی از آثار خویش، مانند الانصاف، به مقایسه اقوال قدمای یونان و اسکندریه با حکمای مشرق در شرح حکمت مشّاء توجه کرده است.
ابنسینا تنها به روش خاصی از حکمای قدیم مقیّد نبود، بلکه هرچه را از قدما پسندید و بر او ثابت شد، در روش خود گنجانید. وی با همه تعلّق خود به ارسطو و پیروان او، از تأثیر افلاطونیان جدید نیز برکنار نمانده و از فارابی هم در منطق بسیار قبولِ اثر کرده است». [۲]
«قانون» ابنسینا نیز مهمترین کتاب پزشکی او است که سالها در مجامع علمی جهانی و دانشکدههای پزشکی اروپایی تدریس میشده است. به قول استاد مهدی محقق، قانون «بزرگترین هدیه ابنسینا به علم و تمدّن و بشری به حساب میآید. این کتاب که از نظر اشتمال آن بر بیماریهای گوناگون و کیفیت درمان آنها یک دایرةالمعارف بزرگ علم پزشکی محسوب میشود، بیش از هر کتاب دیگر مورد توجه اهل علم، بهویژه پزشکان قرار گرفته و شروح و تعلیقات متعدد بر آن نوشته شده و ترجمههای گوناگون از آن صورت گرفته است. پیش از ابنسینا در یونان میتوانیم بقراط و جالینوس؛ و در جهان اسلام علی بن ربن طبری (صاحب کتاب «فردوس الحکمه») و محمد بن زکریای رازی (صاحب «الحاوی» و «المنصوری») و علی بن عبّاس اهوازی (صاحب کاملالصّناعة الطبّیه) را بزرگترین پزشکان نام ببریم؛ ولی ابنسینا در قانون، همه ممیّزات علمی آنان را مورد توجه داشته و پس از او شاید بتوان فقط از کتاب فارسی «ذخیره خوارزمشاهی» نام برد که جنبه دایرةالمعارفی داشته و بیماریهای انسانی را از فرق تا قدم بیان کرده...». [۳]
استاد محقق در توصیفِ عظمت مقام و مرتبه علمی بوعلی این را هم یادآور شده است که «در مقایسه ابنسینا با حکیمان پیش از خود، جملهای نزد پزشکان معروف است که در پشت جلد یکی از نسخههای «اُرجوزۀ طبّیه» ابنسینا دیده میشود: پزشکی معدوم بود، بقراط آن را از عدم به وجود آورد؛ و سپس مرده بود، جالینوس آن را زنده کرد؛ و بعد از آن کور شد و حنین بن اسحاق آن را بینا کرد؛ و بعد از آن در شهرها متفرق شد و محمد بن زکریای رازی آن را جمعآوری نمود. علّامه قطبالدین شیرازی گفته است: و باید گفته شود که پزشکی ناقص بود و ابنسینا آن را کامل ساخت». [۴]
درباره اینکه چرا نامِ اثرِ فلسفی ابن سینا «شفا» است و بهجایش، دایرةالمعارفِ طبّی او «قانون» نام دارد، اظهارنظرهای گوناگونی شده است؛ «برخی در توجیه این نامگذاری گفتهاند که ابن سینا با این عمل خواسته بفهماند که اهمیت طبِّ نفوس نزد او کمتر از طبّ اجساد نیست؛ و نیز فلسفه او متأثر از طب و طبِّ او متأثر از فلسفه بوده است و این تعبیر پیشینیان که فلسفه، طبِّ روح و طبّ، فلسفه بدن است، ناظر به همین حقیقت میباشد». [۵]
حلِ مشکلات درسی در نماز و خواب
ابوعلیسینا در سالهای نوجوانی نخست به مطالعه فلسفه و منطق روی آورد و پس از آن به فراگیری طب پرداخت. او پس از فراگیری طب اما فلسفه و الهیات را رها نکرد و پیوسته به مطالعه میپرداخت. شیخالرئیس خود درباره سختکوشیاش در آن ایام اینگونه شرح داده است: «... در این مدت، یک شب را سراسر نخفتم و در روز هم جز این [خواندنِ کتاب] کاری نداشتم و هرچه بود بر من آشکار شد و گرد آمد و هر حجتی که بر آن مینگریستم، آنچه مقدمات قیاسی و ترتیب در آن بود، بر من ثابت میشد و از پیچیدگیهای آن نتیجه میگرفتم و به شروط مقدمات آن پی میبردم تا اینکه آن مسئله بر من حل میشد؛ و آن مسئلهای که در آن حیران میماندم و به حدّ اوسط قیاس بر آن دست نمییافتم، برای آن کار به مسجد جامع میرفتم و نماز میگزاردم و در برابر آفرینندۀ همگان فروتنی میکردم تا آنکه دشواریِ آن بر من گشاده میشد و مشکل آسان میگشت». [۶]
ابنسینا در بیانِ سرگذشتِ خویش، به این نکته جالب نیز اشاره کرده است که حتی در عالم خواب نیز برخی از مسئلهها و ابهامهای درسی او حل میشده است: «و گاهی که خواب مرا درمیگرفت، مهمترینِ این مسائل را در خواب میدیدم و در خواب بسیاری از مسائل بر من آشکار میشد و چیزی نگذشت که بدینگونه همه دانشها در من استوار شد و بنابر توانایی انسانی بر آن آگاه شدم و هرچه در آن هنگام فراگرفتهام مانند آن است که الآن فراگرفته باشم، تا امروز چیزی بر آن افزوده نشده است». [۷]
ابنسینا بر مسند وزارت
طبق آنچه ابوعبید جوزجانی، شاگردِ نامدار شیخالرئیس در سرگذشت ابنسینا نوشته است، در روزگار سلطنت شمسالدوله دیلمی (م. ۴۱۲ ق.) بر کرمانشاه و همدان، ابوعلیسینا به او میپیوندد و وقتی شمسالدوله در کرمانشاه شکست میخورد و به همدان عقبمینشیند، در این شهر از بوعلی سینا میخواهد که وزارت او را بپذیرد و بدین ترتیب بوعلی سینا که جامههای فقاهت و طبابت را پوشیده بود و ردای حکمت را بردوش داشت، کسوتِ وزارت را نیز بر تن میکند.
جوزجانی آورده است که پس از عهدهداری شیخالرئیس منصب وزرات را، «شورش لشکریان بر وی روی داد و از او خواستند که به کارشان برسد. پس گرد خانهاش را گرفتند و زندانی کردند و اسبابش را تاراج کردند و هرچه داشت از او گرفتند و از امیر خواستند او را بکشد؛ و وی از کشتن او خودداری کرد و به این بسنده کرد که برای خرسندی ایشان، او را از کار دیوانی دور کند. پس شیخ در سرای ابوسعید بن دخدوک چهل روز پنهان بود. پس قولنج امیر شمسالدوله بازگشت و شیخ را خواست؛ و [شیخ] به مجلس او رفت و امیر از وی پوزش بسیار خواست و [شیخ] به معالجت او پرداخت و در نزد وی گرامی و ستوده ماند و بار دیگر وزارت را بدو داد». [۸]
پس از فوت شمسالدوله و به تخت نشستن پسرش، تاجالدوله، ابن سینا دیگر وزارت پسر را نپذیرفت. شیخ که به علاءالدوله (کاکویه) حاکم اصفهان متمایل بود، پنهانی به علاءالدوله نامه نوشت و از او خواست که به خدمت وی رود. اما تا رسیدن پاسخ، آنچنانکه شاگردش نوشته است، در «سرای ابوغالب عطار» پنهانی زندگی میکرد، تا اینکه بدخواهان جای او را یافتند و به نامهنگاری با کاکویه متهمش کردند و براثر همین، شیخ چهار ماه در دژی به نام فردجان بازداشت بود. [۹]
اما پس از حمله علاءالدوله به همدان و شکست تاجالدوله از او، ابنسینا نیز رهایی مییابد و پس از آن به اصفهان میرود و در آنجا به خدمت علاءالدوله کاکویه درمیآید و تا پایان عمر، پیوسته در توجه و احترام امیر اصفهاننشین به سر میبرد. ابنسینا کتاب مهم «دانشنامه علایی» را که به فارسی نگاشته شده، به نامِ همین علاءالدوله کاوکویه در اصفهان نوشته است.
ابوعلی سینای شاعر
پیش از این اشاره شد که ابنسینا اُرجوزهای در دانش پزشکی سروده است. ارجوزه به قصیدههایی گفته میشود که در بحر عروضی رجز (مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن) سروده میشود، همچنین منظومههایی را که در یک موضوع خاصِ علمی و در قالب مثنوی سروده شدهاند، اُرجوزه گویند؛ مانند همین منظومه «اُرجوزه فی الطب» که بوعلی سینا آن را به زبان عربی که زبانِ علمیِ آن روزگار بوده، سروده است.
ناظمِ ارجوزه که کتابهای مهم و مفصلی در پزشکی نوشته بوده، از سرودنِ این منظومه هدفی خاص داشته است. در واقع «ابنسینا برای آنکه نشاطی برای دانشجویان پزشکی به وجود آورد و حفظ مطالب آن را بر آنان آسان گرداند، همه ابواب پزشکی را به نظم درآورد. این منظومه که مشتمل بر ۱۳۲۶ بیت است... و ابنرشد اندلسی آن را با عبارت «المُیَسِّر للحفظ و المُنشّط للنَّفس» توصیف میکند، مورد توجه دانشمندان شرق و غرب قرار گرفت؛ چنانکه ترجمه لاتینی آن شش بار طی سالهای ۱۵۲۲ تا ۱۶۴۹ در شهرهای مهم اروپا و متن عربی در سال ۱۸۲۹ در کلکته و در سال ۱۸۴۵ در لکنهو چاپ چاپ و منتشر شد...». [۱۰]
ابنسینا ارجوزه فی الطب را با این بیتها آغاز کرده که توضیحی است درباره علم پزشکی و تقسیماتِ آن:
«الطّبٌّ حِفظُ صِحّةِ بُرّءُ مَرَض /// مِن سَبَبٍ فِی بَدَنٍ عَنهُ عَرَض
قِسمَتُهُ الاُلی لِعلمٍ و عَمَل /// و العِلمُ فِی ثَلاثَةٍ قَد اکتَمَل.
معنا: پزشکی عبارت است از نگهداری تندرستی و بهبود بخشیدن بیماری که از سبب و عرضی بر بدن وارد آمده. تقسیم آغازین آن به علمی و عملی برمیگردد و علم آن در سه بخش کامل میشود». [۱۱]
شیخالرئیس به جز این ارجوزه، منظومههای دیگری نیز به همین طرز سروده است و «ارجوزه فی التشریح»، «ارجوزه فی الوصایا»، «ارجوزه فی علم المنطق» و «ارجوزه فی المجرّبات» از دیگر منظومههای علمی ابنسینا است.
البته به جز آثارِ منظومِ اینچنینی، ابنسینا را شعرهای عربی دیگری نیز هست که یکی از مهمترینِ آنها، «قصیده عینیۀ روحیه» [۱۲] است. شیخالرئیس این قصیده را درباره چگونگی هبوط روح در جسمِ خاکی و بازگشتِ دوباره آن به عالَم روحانی سروده است. مطلع این قصیده، این بیت است:
«هَبَطَت الیکَ مِنَ المَحَلِ الاَرفَع /// وَرَقاءُ ذاتُ تَعَزُّزٍ و تَمَنّع». [۱۳]
معنی بیت این است: روح، مانند کبوتری که دارای ارجمندی و مناعت است، از محلی والا (عالمِ روحانی) به سوی تو فرود آمده است.
اما به جز شعرها و نظمهای عربی، شماری شعر فارسی نیز به ابوعلی سینا منسوب است. از جمله این اشعار، میتوان چند رباعیِ ذیل را دانست و بهتر که این سیاهه نیز با همین رباعیهای دلنشین پایان یابد.
«کفرِ چو منی گزاف و آسان نبُوَد /// محکمتر از ایمانِ من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و او هم کافر /// پس در همه دهر یک مسلمان نبود
***
تا باده عشق در قَدَح ریختهاند /// و اندر پی عشق عاشق انگیختهاند
با جان و روانِ بوعلی مِهرِ علی /// چون شیر و شکر بههم برآمیختهاند
***
ماییم به عفو تو تولّا کرده /// وز طاعت و معصیت تبرّا کرده
آنجا که عنایت تو باشد، باشد /// ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده». [۱۴]
ارجاعها:
۱. مقاله «ابنسینا فیلسوف بزرگ ایرانی»؛ حمید فرزام؛ در مجموعه مقالات «نکتهها و نقدها» (پنجاه و پنج مقاله به قلم دکترحمید فرزام)؛ تهران: دانشگاه تهران – مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل؛ ۱۳۸۰؛ ص ۱۰۶.
۲. تاریخ ادبیات در ایران؛ ذبیحالله صفا؛ تهران: فردوس؛ ۱۳۸۰؛ ج ۱، ص ۳۱۶.
۳. پیشگفتارِ دکتر مهدی محقق بر «پنج رساله»؛ ابوعلی سینا، حسین بن عبدالله؛ تصحیح احسان یارشاطر؛ همدان: دانشگاه بوعلی سینا؛ ۱۳۸۳؛ ص ۱۵.
۴. همان.
۵. همان. ص ۲ و ۳.
۶. «سرگذشت ابن سینا به قلم خود او و شاگردش؛ ابوعلی سینا (حسین بن عبدالله) و ابوعبید جوزجانی؛ ترجمه سعید نفیسی؛ تهران: انجمن دوستداران کتاب؛ بیتا؛ ص ۳ و ۴ ترجمه.
۷. همان. ص ۴ ترجمه.
۸. همان. ص ۸ و ۹.
۹. رک: همان. ص ۱۱.
۱۰. پیشگفتارِ دکتر مهدی محقق بر «پنج رساله»؛ ابوعلی سینا، حسین بن عبدالله؛ تصحیح احسان یارشاطر؛ همدان: دانشگاه بوعلی سینا؛ ۱۳۸۳؛ ص ۲۳.
۱۱. همان.
۱۲. منظور از قصیده عینیه، قصیدهیی است که حرف قافیه (رَوی) آن، حرفِ «ع» باشد؛ و در این قصیده میبینیم که کلماتِ قافیه، همگی مختوم به حرفِ رَویِ ع است: ارفع، تمنّع، تَتَبَرقَع، تَفَجُّع و... .
۱۳. تاریخ ادبیات در ایران؛ ذبیحالله صفا؛ تهران: فردوس؛ ۱۳۸۰؛ ج ۱، ص ۳۱۶.
۱۴. همان. ص ۳۰۸.