تهران – ایرنا- محافل و رسانه های ضد ایرانی، این روزها به دنبال یکی دو حادثه برای اتباع افغانستان، مدعی افغان ستیزی در ایران شده اند، حال آنکه به میزبانی ۴۰ ساله دولت و مردم ایران و همزیستی و تعامل با پناهندگان و آوارگان این کشور نه در اردوگاه ها و کمپ ها که در داخل شهرها و روستاها و آن هم به مثابه یک شهروند، اشاره ای نمی کنند.

این جریان ضد ایرانی که همواره ینگه دنیا را مدینه فاضله خود تبلیغ می کرد و این روزها که در آمریکا دمل نژاد پرستی و دگر ستیزی ترکیده و به خیابان ها و سطح شهرهای این کشور کشیده شده، به تکاپو افتاده اند و به دنبال چند حادثه که ارتباطی با مسائل مربوط به مهاجران ندارد، موجی ضد ایرانی در رسانه ها براه انداخته و القا می کنند که در ایران جریان افغان ستیزی وجود دارد.

 این رسانه ها غیر منصفانه تلاش کرده اند برخی حوادث که در ۴۰ سال گذشته به تعداد انگشتان دست نمی رسد را با جریان و ماهیت نژادپرستی در آمریکا منطبق کنند که قرن ها سیاهان و رنگین پوستان را در ردیف شهروند درجه دوم قرار داده اند و همین تفکر و اندیشه، مبنای مخوف ترین جنایت های تاریخ بشریت بوده است و آخرین مورد آن مرگ جرج فلوید به دست پلیس آمریکا.

در ایران اما اگرچه افغان ها بر روی کاغذ شهروند نیستند، اما در جامعه ایرانی با آنان به مثابه شهروند معمولی رفتار می شود؛ نه درهای سینما و نه دروازه های بوستان ها و نه هیچ دری بر روی افغان ها در ایران بسته نیست؛ حتی در بازارهای مالی اعم از سنتی و مدرن ، آن دست افغان های با هوش که وارد شده اند، امروزه مانند سایر فعالان اقتصادی درآمدهای میلیونی و حتی میلیاردی دارند و فقط کافی است سری به بازارهای تهران، مشهد و اصفهان بزنید.

برخی از اندک حوادث که در تمام ۴ دهه گذشته برای اتباع افغانستان در ایران رخ داده، از جنس همان حوادثی است که معمولا به تعداد بسیار بیشتر برای ایرانی ها نیز پیش می آید، حوادثی که تاکنون نه ریشه در تفکر نژادپرستانه یا دگر ستیزی داشته و نه سازمان یافته بوده است.

در مقابل جریان ضد ایرانی که ایرانی ها را به افغان ستیزی متهم کرده، بسیاری این سوال را مطرح می کنند که مگر این گونه حوادث فقط در ایران رخ می دهد؟ آیا تاکنون بخاطر غرق شدن تعداد زیادی از پناهجویان در آبهای مدیترانه که اتفاقا در میان آنان تعدادی زیادی از افغان ها هم هستند، اعتراضی شده است؟ یک آمار تخمینی سازمان بین المللی مهاجرت نشان می دهد که از ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ میلادی بیش از ۲۰ هزار نفر از مهاجران فقط در مدیترانه غرق شده اند و مدعیان افغان ستیزی می توانند با مراجعه به منابع این سازمان و یا سازمان های مربوطه و ذیربط در داخل افغانستان، به عدد افغان های قربانی دست یابند.

فقط در سال ۲۰۱۶ پنج هزار نفر از کشورهای مختلف که در میان آنان هم ایرانی و هم افغان بوده، در مدیترانه جان باخته اند و در بقیه سال ها نیز این رقم کمتر از هزار نفر نبوده است.

البته یادآوری این حوادث غمبار به معنای آن نیست که علل و ریشه های وقوع این اتفاقات پیگیری نشود و یا ساده از کنار آن بگذریم، بلکه مساله این است که برخی حوادثی که برای اتباع افغان در ایران رخ می دهد، دارای ریشه و انگیزه های فکری و سازمان یافته نیست.

اتفاقا طی این روزها در شبکه های اجتماعی بسیار به این موضوع اشاره شده که دعواهای فامیلی و درون طایفه ای در ایران کم نیست، آیا هر دعوا یا حادثه یا اتفاقی به معنای دگر ستیزی است؟

حقیقت این است که افغان ها در ۴۰ سال گذشته از نظر مردم ایران، نه شهروند درجه ۲ و نه غریبه بوده اند، بیش از ۳ میلیون نفر در طول این سال ها در خانه هایی در کوچه و خیابان های شهرهای کوچک و بزرگ ایران زندگی کرده اند و هر افغان منصفی این مدعا را تایید می کند؛ بخصوص اینکه افغان ها در ایران اگر روی کاغذ شهروند نبوده اند، در دل ایرانی ها شهروند، آن هم درجه یک بوده اند.

آیا واقعا کسی می تواند ادعا کند که در خیابان یا در محل سکونت یک افغان در شهرهای مختلف ایران، کسی جلوی یک افغان را بخاطر افغان بودن گرفته باشد؟ البته این برای همه کسانی که سالم زندگی می کنند، صادق است و در همه دنیا هم به همین گونه است که اعمال مجرمانه، نه تنها واکنش های قانونی و حقوقی در پی دارد، بلکه واکنش های اجتماعی هم به دنبال خواهد داشت.

اکثر افغان هایی که بیش از یک دهه در ایران سکونت داشته اند، خود اذعان می کنند که مهمان نوازی ۴۰ ساله ایرانی ها از مناطق غربی در آذربایجان تا شرق در خراسان و سیستان و بلوچستان و سایر شهرهای کشور که توام با همزیستی مسالمت آمیز و سخاوتمندانه بوده و همواره خاطرات خوش از زندگی در ایران داشته اند و به همین دلیل ایران به اصلی ترین هدف مهاجرت افغان ها طی ده ها سال تبدیل شده است.

همین تعامل با سایر ملت های منطقه اعم از عراقی ها هم وجود داشته است و نهادها و سازمان های بین المللی نیز همواره به این موضوع اعتراف داشته اند، حداقل می شود وضعیت افغان های ساکن ایران را با کسانی که در پاکستان دیگر همسایه افغانستان مقایسه کرد که مهاجران را عمدتا در کمپ ها و در شرایط بسیار نامطلوب نگهداری می کنند.

در اینجا باید به یک نکته مهم هم اشاره کرد و اینکه این مهمان نوازی ایرانی ها در شرایط عادی نبوده، بلکه در طول جنگ هشت ساله تحمیلی صدام علیه ایران و سپس یک تحریم طولانی مدت و ظالمانه از سوی امریکا جریان داشته است و در بدترین شرایط اقتصادی، هیچگاه تصمیم و اقدامی برای بازگرداندن این مهاجران صورت نگرفته است.

با این همه شواهد زنده و موجود و اذعان اتباع مهاجر افغان در ایران، دشمنان ملت های ایران و افغانستان با تحرکات و تحریکات اخیر نشان داده اند که با همه مشترکات زبانی، تاریخی، فرهنگی دو ملت، به دنبال سوژه و بهانه هایی برای برهم زدن روابط محکم و مستحکم دو ملت و دو کشور هستند و حوادث شک برانگیز اخیر در مرز دو کشور هم ثابت کرده که در حال دادن آدرس های غلط هستند.

 بی شک، مواجهه با این حوادث نیازمند برخورد عقلانی از سوی هر دو طرف است و باید در نظر داشت که همه ملت های منطقه و از جمله ایران و افغانستان دشمنان مشترک دارند.