تهران - ایرنا - سردار سرلشکر شهیدعلی هاشمی، چشم بیدار جزایر مجنون که نام او در صحیفه اخلاص و ایثار دوران دفاع مقدس ماندگار شد.

شهید علی هاشمی که به سردار هور معروف است متولد روز دهم دی ماه سال ۱۳۴۰ شمسی در شهر اهواز استان خوزستان است. روز چهارم تیرماه سالروز شهادت سردارسرلشکر علی هاشمی را گرامی می داریم.

فرمانده قرارگاه نصرت سپاه پاسداران به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی، نقش مهمی درمیان فرماندهان سپاه پاسداران در خلال جنگ ایران و عراق داشت.  از شهید هاشمی به عنوان طراح اصلی عملیات خیبر و عملیات بدر در جزایر مجنون یاد می‌شود. هاشمی در سال ۱۳۶۷ پس از انجام ماموریت در جزیره مجنون، در هنگام ترک مقر فرماندهی در منطقه عملیاتی هور العظیم، توسط بالگردهای ارتش عراق مورد هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید عزیز ۲۲ سال بعد در سال ۱۳۸۹ شناسایی و درگلزتر شهدای شهرستان اهواز به خاک سپرده شد.

در بیکران هستی جایی که بی رنگی عین بودن است صلای عشق، مشتاقان حضرت دوست را گردآورده تا لبیک گویِ هل من ناصر امام شان باشند.  از ابتدای تاریخ تاکنون همواره بوده اند مردانی که با قلبی آرام و مطمئن شجاعانه خود را به کاروان سال ۳۱ هجری رسانیده اند تا در قامت شهید جلوه گرِ جمال خدا باشند. هرچند که روزگار گاهی با آدمیان چنان کند که شهید را در میانه گرد وغبارش به غفلت وفراموشی بسپارند، اما این سنت الهی است که از میان خاکی تیره، گل می رویاند و نهایت کار با مومنین عالم است. شهید بربلندای عرش ایستاده و این کمترین ها که بر دستان ما جاری است تنها تحفه ای است که امید به قبولش داریم.

فرماندهی علی در سپاه حمیدیه و سوسنگرد

حضور او درعملیاتهای کوچک و بزرگ وفرماندهی سرّی ترین قرارگاه جنگ که نقش او را در دفاع مقدس ماندگار کرد به همراه شهادت ابهام گونه اش فرازهایی از جایگاه و شخصیت آرام و پر رمز و راز علی را به مخاطب می شناساند؛ هرچند که در پس این همه حفاظت و راز داری او، نگاه ساده اش به زندگی و رفتار برادرانه اش با همرزمان و بومی های منطقه نیز از او شخصیتی جامع الطراف ساخته است شهید بر بلندای عرش ایستاده و این کمترین ها که بر دستان ما جاری است تنها تحفه ای است که امید به قبولش داریم.

شرم از شهدا

عارف هاشمی برادر شهید با بیان اینکه سردار هاشمی از شهدا شرم داشت گفت :‌ یک بار حاج علی از منزل با برادر محسن رضایی فرماندهی وقت سپاه  تماس گرفت. منتظر وصل شدن تلفن بود که کنارش رفتم و گفتم حاجی بگو من را رسمی سپاه کنند. می خواهم پاسدار بشوم دوست دارم وقتی شهید شدم لباسم سبز رنگ باشه نه خاکی.

حاجی هم گفت: شاید چون با ما نسبتی داری اسیر بشوی و ازتو سو استفاده کنند و اذیتت کنند. گفتم قول می دهم کاری نکنم که شما تو دردسر بیافتید. گفت شهید می شوی. گفتم فدای سر امام حسین (ع)  حاجی اشک های اش سرازیر شد. گوشی را قطع کرد و حالش دگرگون شد وبا آقا محسن هم حرف نزد.

برادر شهید ادامه داد :‌ بارها به من می گفت که عارف من پیش خانواده شهدا خجالت می کشم که خانواده ما شهید نداده کاش ما هم سرافراز بشویم.

اهتمام به خانواده شهدا

نادعلی خویش کار از پدران شهدا و هم محله ای های شهید هاشمی درباره این سردار می گوید :‌ او به خانواده شهدا خیلی احترام می گذاشت و مسائل آنها را برای حل دنبال می کرد.

این پدر شهید ادامه داد :‌ پسرم سجاد از نیروهای قرارگاه نصرت بود که در جزیره به شهادت رسید. بعد از آن حاج علی می آمد و به من و مادر سجاد سرمی زد. هر وقت می آمد از کارش زیاد حرف نمی زد؛ اهل مطرح کردن خودش نبود اما وقتی دور هم می نشستیم از خاطراتش می گفت.

وی افزود:‌ یک بار برایم تعریف کرد حدود ساعت دو نصفه شب بود که متوجه شدم از تو کوچه سر و صدا می آید. بلند شدم و رفتم جلویِ درب دیدم چند تا دژبان با یه ماشین آمده اند درب منزل  تا من را دیدند سلام  کردند علیکم گفتم و پرسیدم شما چه کاره اید؟ گفتند ما دژبان هستیم و اینجا رو حفاظت می کنیم. تا این را گفتند یاد قصه حفاظت افتادم که چند باری فرماندهان تذکر داده بودند؛ گفتم شما بچه مسلمان هستید دیگه می خواهید حقوق هایتان حلال باشه، برید من به محافظ نیاز ندارم.   دست دست کردند مأمور بودند و معذور. خیالشون رو راحت کردم و گفتم برید به فرمانده اتان بگویید علی هاشمی گفته من محافظ نمی خواهم. این رو که گفتم خیالشون راحت شد؛ سوار ماشین شدند ورفتند.

توجه به بیت المال

صباح موسوی از رزمندگان و نزدیکان شهید هاشمی با ذکر خاطره ای ازاین شهید بزرگوار گفت:‌ از قرارگاه که به خانه می رفتیم اول او را دمِ خانه اشان می گذاشتم و بعد به خانه خودمان می رفتم. یک بار نزدیک غروب بود با ماشین که در کوچه اشان پیچیدم پدر علی داشت گاز کپسولی را دنبال خودش می کشاند. باران زده و زمین گِل شده بود. پدرعلی تا ما را دید گل ازگل اش شکفت و به علی گفت سید صباح من را با ماشین ببره کپسول گاز بگیریم؟ علی که برایش سخت بود روی حرف پدرش حرفی بزند سرش را پایین انداخت وگفت اگه گاز نباشه مساله ای نیست، اشکالی نداره. یه شب غذا نمی خوریم اما با ماشین بیت المال نمی خواهم گاز خونه ما تأمین بشود.

وی افزود:‌ پدرش اخم کرد و علی ادامه داد من نمی توانم از ماشین استفاده شخصی بکنم بعد به دیگران بگویم که این کارو نکنند.

دمیدن روح در سپاه سوسنگرد

 موسوی ادامه داد :‌ وقتی سپاه سوسنگرد به علی هاشمی تحویل داده شد، اوضاع نابسامانی داشت و در آنجا فقط هشت نفر نیروی بی روحیه وجود داشت که آنان نیز از بومی های منطقه بودند درحالی که حمیدیه، بستان، هویزه و کلّهور زیر نظر سپاه سوسنگرد بود. در واقع سپردن سپاه سوسنگرد به علی هاشمی او را از کارهای عملیاتی دور کرد و به شهر کشاند. این درحالی بود که سوسنگرد پس از آزاد شدن با مشکلات عمده ای روبرو بود.

وی افزود:‌ منطقه هنوز امنیت کاملی نداشت و مردم درحال بازگشت به منازل خود بودند. ضد انقلاب و منافقین همچنان در شهر تردد داشتند. شهرنیاز به پاکسازی داشت تا خمپاره و مین های به جا مانده از عملیات های گذشته جمع آوری شود. بومی های منطقه نیز به دلیل رفتار تبعیض آمیزی که مسئولان قبلی با آنان داشتتند دل خوشی از فرمانده هان و مدیران شهری نداشتند.  علی هاشمی به همراه تیم خود، کار در سوسنگرد را آغازکرد. او بزرگ شده منطقه سوسنگرد نبود؛ اما عرب زبان بود و اشتراکات فرهنگی زیادی با مردم داشت. خیلی سریع با مردم ارتباط برقرار کرد و توانست اعتماد آنان را جلب کند.

موسوی گفت :‌ بزرگان طوایف و شیوخ مورد احترام مردم را که به خاطر نارضایتی جنگ رها کرده و رفته بودند باز گرداند. آنان را تأیید کرد و به آنان مسئولیت داد. به منزل سران قبایل رفت و با آنان روابط دوستانه ای برقرار کرد.

علی هاشمی در کنار امام جمعه سوسنگرد، مشکلات مردم را می شنید و برای حل گرفتاری های آنان با فرماندهان جلسه می گذاشت. وی با مردم سوسنگرد برخوردی انسانی، برابر و مشفقانه داشت. او توانست روحیه مردم را به آنان بازگرداند وباعث جذب صدها نفر به سپاه سوسنگرد شد. او با رفتاری ایمانی و اسلامی در مدتی کوتاه توانست بر قلب ها حکومت کند و نیروهایش را شیفته اسلام وامام نماید.

اطلاعات و عملیات سپاه چشم و چراغ دفاع مقدس

کالبدشکافی اطلاعات عملیات دفاع مقدس به عنوان چشم و چراغ فرماندهان جنگ هشت ساله و معرفی و حفظ یاد مؤسسین، نخبگان، تلاشگران و خاصه شهدای آن، کمترین ادای دینی است که می توان برای آیندگان به یادگار گذاشت.

ایران عزیز، کشور آزمونهای بزرگ بوده و هست، ‌ مردم غیور ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی درآغاز تشکیل حکومت اسلامی، بزرگترین آزمون را در دوران هشت ساله دفاع مقدس پشت سرگذاشتند. جنگی که بزرگ مردان بسیاری را برای حفظ دین مبین اسلام و سرزمین اسلامی آسمانی کرد و با عنوان شهادت صدرنشین بارگاه الهی نمود.

تحمیل جنگ از سوی استکبار جهانی، اگر چه پرهزینه اما فرصتی استثنایی برای بارور شدن باورها و شکوفایی استعدادها تحت لوای پرچم اسلام وولایت بود و همچنین مجالی برای تکیه بر امکانات داخلی تا حفظ و تثبیت انقلاب اسلامی را به ارمغان آورد.  

بکارگیری افراد باهوش و کشف استعدادها، زمینه رشد و گسترش افراد را جهت کسب شناخت دشمن در میدان نبرد، برای مقابله با دشمن متجاوز و انجام عملیاتهای موفق فراهم آورد. استعدادهای بالقوه ای که با تلاش و توکل به سرعت فعلیّت یافتند و شالوده اطلاعات عملیات جنگ را پایه ریزی کردند.

زندگینامه هاشمی در کتاب چشم بیدار مجنون

اطلاعات موجود در کتاب زندگینامه شهید علی هاشمی نوشته مرضیه نظرلو در سال ۹۷ در موسسه اطلاعات دفاع مقدس شامل تحقیات کتابخانه ای و میدانی می باشد. در تحقیقات کتابخانه ای تمام کتب و نشریات موجود پیرامون شخصیت و جایگاه شهید علی هاشمی بررسی گردید. در تدوین محتوایی کتاب از آنجا که بیشتر وجه فرماندهی و اطلاعاتی علی هاشمی حائز اهمیت بود تلاش شده است با تقسیم فصول براساس دوره های متفاوت فرماندهی این شهید جایگاه و نوع فعالیت های او به مخاطب معرفی گردد.  در این میان عناوین کوچکتری ذیل حدود ۸۴۴  برگ سند حاوی دست نوشته های شهید، جلسات و گزارشات طرح عملیات و حدود ۸۴۴ قطعه عکس گردآوری شد که با توجه به محتوای کتاب تعدادی از آنها انتخاب و آماده چاپ شد.