تهران- ایرنا - روزنامه نیویورک تایمز در مطلبی تحلیلی در خصوص توصیف نگاه جان بولتون مشاور پیشین امنیت ملی کاخ سفید به روابط آمریکا و چین، نوشت، واشنگتن و پکن بعد از ۴۰ سال همزیستی مسالمت آمیز و موفق تجاری در حال حرکت به سمت «طلاق اقتصادی» هستند.

توماس فریدمن نظریه پرداز و تحلیل گر آمریکایی در یادداشت تحلیلی نیویورک تایمز نوشت: جان بولتون در فرازی از کتاب جدیدش به نام "اتاق اتفاق" اشاره می کند که "ترامپ" از چین خواسته است تولیدات کشاورزی بیشتری از آمریکا بخرد تا شانس انتخاباتی او تقویت شود. اما من به ترامپ توصیه می کنم: "از چین گدایی نکن؛ چون هم "‌شی جینپنگ" و هم "‌ولادیمیر پوتین" هر دو تصمیم گرفته اند به تو رای بدهند".

شی و پوتین هر دو می دانند مادامی که در آمریکا فردی همچون ترامپ بر سر کار است؛ آمریکا غرق در آشوب و بلواست. شی می داند مادامی که در آمریکا فردی همچون ترامپ بر سر کار است؛ آمریکا رقیب غول پیکر اقتصادی برای چین نیست. پوتین هم می داند با وجود فردی همچون ترامپ، آمریکا دیگر یک مدل جذاب دموکراتیک برای مردم روسیه نیست.

هر دوی اینها می دانند مادامی که ترامپ بر سر کار است؛ آمریکا هیچوقت نمی تواند یک ائتلاف جهانی از متحدان در برابر چین و روسیه ایجاد کند. آن ائتلاف اگر ایجاد شود، یک هیولای ترسناک در برابر زیاده خواهی های تجاری، نقض حقوق بشر و کووید - ۱۹ پکن خواهد بود. آن ائتلاف؛ یک سد محکم در برابر کشورگشایی های روسیه در اوکراین و سوریه خواهد بود.

"ژو شیائومینگ" مذاکره کننده اسبق چین و قائم مقام نماینده چین در ژنو گفته است:"اگر جو بایدن انتخاب شود، این بسیار برای چین خطرناک است چون بایدن حتما با متحدان آمریکا همکاری و ائتلافی علیه چین تشکیل خواهد داد در حالی که ترامپ همه ائتلاف های آمریکا را نابود کرده است".

یک جبهه متحد از آمریکا و متحدانش یعنی یک سد محکم در برابر زیاده خواهی های تجاری و رفتارهای ناقض حقوق بشر چین. اما پکن خوب می داند با وجود رئیس جمهوری همچون ترامپ در واشنگتن، این جبهه متحد هیچوقت شکل نخواهد گرفت. چین هر چند همه تخم مرغهایش را در سبد پیروزی ترامپ بر بایدن چیده است، اما به هر حال داستان آمریکا - چین یک مقوله گسترده تر است که هیچ ارتباطی به ترامپ ندارد. همین مساله است که برای پکن یک زنگ خطر است.

واقع امر این است؛ امروز جایگاه چین در عرصه بین الملل بسیار نازل تر از اعتبار جهانی او به هنگام وقوع حوادث میدان "تیان آنمن" در سال ۱۹۸۹ میلادی است. مشکل چین با خریدن دانه و حبوبات بیشتر و یا بوئینگ های بیشتر از آمریکا حل نمی شود. چین و یا هر کشور دیگری که با آمریکا مشکل دارد؛ حل مشکلش در این نیست که چه کسی رئیس جمهور بعدی آمریکاست، بلکه چین و امثالهم باید از خودشان بپرسند؛ ‌" چه کسی در داخل کشور، آمریکا را از دست داد". مشکل این است که؛ آمریکا و چین که ۴۰ سال زوج موفقی با هم بودند، حالا دارند از هم طلاق می گیرند. در طلاق نامه این زوج در مورد علت طلاق نوشته شده است:" اختلافات آشتی ناپذیر".

اما این زوج خودشان علت واقعی طلاق را خوب می دانند. این دو ۴۰ سال "یک بام و دو هوا بودند".

چین در این ۴۰ سال بیش از حد پایش را از گلیمش دراز کرد و آمریکا هم بیش از حد ضعیف ظاهر شد و عملکردش دور از انتظار بود.

چین و آمریکا از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۹ به مدت ۴۰ سال یک مشارکت سازنده با هم داشتند. این مشارکت نه فقط برای مردم دو کشور برای کل جهان مفید فایده بود و خوشبختی و پیشرفت و صلح را برای کل دنیا به ارمغان ‌آورد.  دو کشور بدون آنکه خودشان هم متوجه شده باشند یک زوج اقتصادی کاملا موفقی با هم تشکیل داده بودند. اما همه آن کامیابی یک شبه بر باد فنا رفت.

در طول همان ۴۰ سال، به تدریج و آرام آرام این زوج خوشبخت شروع به ناسازگاری با همکردند تا اینکه در سال ۲۰۰۱ چین به عضویت "سازمان تجارت جهانی" درآمد و آن زمان بود که همه کارآفرینان آمریکایی یک دفعه شوکه شدند و به این پرسش برخوردند که "آیا من با این خریدی که از یک شرکت چینی انجام می دهم، در واقع دارم این زنجیره عرضه را به چین منتقل می کنم؟ "

همه دانشگاه ها و همه شرکت های فناوری در آمریکا مشتاق شدند که بروند و شعبه ای در چین افتتاح کنند. ۴۰ سال زندگی مشترک اقتصادی، برخی کارگران را بدبخت کرد، برخی دیگر را خوشبخت. مشتریان را البته راضی نگهداشت.

اما ۴۰ سال زندگی مشترک، یک حاصل بزرگ داشت و آن اینکه نگذاشت یک رقابت طبیعی میان قوی ترین کشور جهان و مهم ترین قدرت نوظهور جهان دربگیرد. این دو قدرت برای حل مشکلات جهانی با هم همکاری کردند به خصوص در موضوع تغییرات جوی و بحران اقتصادی پسا سال ۲۰۰۸.

اکنون آن زندگی مشترک ۴۰ ساله به انتها رسیده است. اما این زوج مانند گذشته با هم تجارت خواهند کرد. تعامل دیپلماتیک با هم خواهند داشت. تبادل گردشگر با هم خواهند داشت. حوزه تجارت آمریکا همچنان در بازار تجارت چین فعال خواهد بود.

علتش این است که؛ هر دو قدرت می خواهند ادامه حیات دهند.

اما حالا آن زندگی مشترک از هم پاشیده است. طلاق عاطفی میان این دو خواه ناخواه اتفاق خواهد افتاد. هر دو از هم خسته شده اند. از این پس، فرصت ها از دست می رود و به تهدید تبدیل می شود. حسن اعتماد جایش را به سوء ظن می دهد. هر دو می خواهند خودکفا شوند و بالطبع فشار زیادی روی خودشان احساس خواهند کرد.

سال ها بود که شرکت های چینی از شرکت های آمریکایی مالکیت معنوی را سرقت می کردند و دست به یک مشت خلافکاری های دیگر تجاری علیه شرکت های آمریکایی می زدند. اما از آنجایی که شرکت های آمریکایی هم سهمی از بازار بزرگ چین داشتند، خم به ابرو نمی آوردند و تحمل می کردند. تا اینکه در طول یک دهه گذشته چین هوس کرد پایش را از گلیمش درازتر کند.

اتاق بازرگانی آمریکا در چین پیوسته گلایه می کرد. رفته رفته صدای اعتراض جامعه تجاری آمریکا بلند و بلندتر شد و به اتفاق موافق سختگیری های تجاری ترامپ علیه چین شد.
ریشه اصلی این ناسازگاری بر سر این نیست که تعداد قربانیان کووید-۱۹ چین چیزی کمتر از ۵ هزار نفر است و آمار قربانیان آمریکا بالای ۱۲۰ هزار نفر.
علت در این نیست که در آمریکا ۲۲ ساعت طول می کشد تا با قطار از نیویورک به شیکاگو برویم اما در چین فقط ۴.۵ ساعت طول می کشد تا با قطار سریع السیر ساخت ژاپن از پکن به شانگهای برویم.
ریشه این طلاق در این نیست که همه گیری کرونا باعث شده است تغییر شکل چین به یک جامعه دیجیتال حذف گردش اسکناس در نظام پولی کشور با شتاب بیشتری انجام بشود.

اصل و بنیان این عدم انطباق اقتصادی میان این دو قدرت در این است که؛ آمریکا به اندازه لازم بر روی منابع قدرت خود سرمایه گذاری نکرد. از جمله بر روی زیرساخت ها، ‌آموزش و پرورش، تحقیقات علمی با بودجه دولتی، مهاجرت، و قوانین اصولی برای ایجاد انگیزه در سرمایه گذاری در بخش تولید و جلوگیری از ریسک پذیری.

علت عمده دیگر؛ ‌ بهره نگرفتن از متحدانی است که در اصول و ارزش ها با آمریکا مشترک اند. برخلاف آمریکا؛ چین متحد ندارد بلکه فقط مشتریانی ترسو دارد که از خشم و غضب او می ترسند.

آمریکا در صورت همبسته شدن با متحدانش می تواند به طور جمعی بر روی چین تاثیر بگذارد و این کشور را مجاب کند که قوانین جدید در حوزه تجارت و کووید-۱۹ و یک رشته موضوعات دیگر را قبول کند. اما ترامپ این راه را نرفت. ترامپ اصولا دوست دارد تنهایی عمل کند و یک تنه به جنگ با "شی" برود.

نتیجه این که چین؛ امروز در حال پیشنهاد دادن توافق های وسوسه انگیزی به آمریکا و سایر شرکت های خارجی برای حضور و فعالیت در چین پیشنهاد می دهد و بازارش هم آن قدر بزرگ است که کمتر شرکتی تاب مقاومت در برابر یک چنین پیشنهادهای وسوسه انگیزی را دارد.