به گزارش روز پنجشنبه روزنامه فرانسوی زبان شرق امروز، نشر دانشگاهی فرانسه در سال ۲۰۲۰ کتابی را با عنوان "ترامپ" از آلن بادیو به چاپ رساند. آثار این فیلسوف برجسته همواره در حوزه سیاسی فرانسه و اروپا جریان ساز بوده است. در سال ۲۰۰۷ انتشار کتابی در نقد سارکوزی به قلم این متفکر چپگرای فرانسوی موجب بحث و جدل های بسیاری در رسانه های فرانسوی زبان شد.
طبق گزارش این روزنامه لبنانی ، کتاب ۱۰۴ صفحه ای بادیو در نقد آمریکای عصر ترامپ نیز جریان فکری موثری را در زمینه بازنگری در کارایی اندیشه سیاسی لیبرالیستی ایجاد کرده است.
آلن بادیو، فیلسوف و روشنفکر فرانسوی متولد سال ۱۹۳۷ در مراکش تحت الحمایه فرانسه است. وی نیز همچون بسیاری از متفکران مستقل و منتقدین نظام سرمایه داری در فرانسه، بارها از سوی لابی های صهیونیستی متهم به یهود ستیزی شده است. به خصوص در سال ۲۰۰۵ و پس از انتشار کتابی با عنوان "استفاده های کلمه یهود" که در خلال آن بادیو به انتقاد از رژیم صهیونیستی پرداخته بود، این متفکر فرانسوی به شدت مورد هجمه رسانه های صهیونیستی- غربی قرار گرفت.
بادیو در کتاب جدیدش، ترامپ را "یک نشانه بیماری نفرت انگیز شرایط جهانی، نه فقط برای آمریکا بلکه برای سراسر جهان" می داند. این کتاب که اساسا برگرفته از دو سخنرانی بادیو در دانشگاه کالیفرنیا (UCLA)بعد از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا است، به قدرت رسیدن ترامپ را نشانه ای بیمارگونه از بحران ژرف رژیم های به اصطلاح دموکراتیک غربی در جهان تحت تسلط تفکر سرمایه داری می داند.
وی بر این باور است که برای فهم "پدیده ترامپ" و درک دلایل پیروزی گفتمان پوپولیستی وی باید ساختار جهانی را که در آن زندگی می کنیم، بشناسیم، جهانی که به نظر این فیلسوف فرانسوی دچار بی عدالتی ها و تبعیض های حاصل از کاپیتالیسم شده است. از نگاه این استاد فلسفه دانشگاه های فرانسه، نظام سرمایه داری نه به دنبال ایجاد آزادی بلکه به دنبال ایجاد بی عدالتی سیستماتیک در جهان است.
بادیو در این کتاب تصریح می کند: امروزه ثروت ۲۶۴ نفر در جهان رقمی افزون تر از کل دارایی ۷ میلیارد نفر ساکنان کره زمین را نشان می دهد. این شاید بیشترین اختلاف طبقاتی است که بشریت در طول حیات خود تجربه کرده است.
آلن بادیو که در کنار نویسندگانی چون میشل فوکو و ژیل دولوز از موسسان دانشکده فلسفه در دانشگاه پاریس ۸ است، تاکید دارد که در دنیای کنونی، نظام سرمایه داری ساکنان سیاره زمین را به چهار دسته ذیل تقسیم کرده است:
۱. صاحبان سرمایه
۲. حقوق بگیران و مصرف کنندگان
۳. فقیران کشورهای توسعه نیافته
۴. افرادی که در تفکر کاپیتالیستی هیچ چیز نیستند
بادیو چند میلیارد نفر مردم محروم کشورهای جنوب را عضو همین گروه چهارم قلمداد می کند که از نظر نظام سرمایه داری هیچ ارزش و آینده ای ندارند و اصلا نباید به وجود می آمدند چرا که نمی توانند نفعی به ساختار جهانی لیبرالیستی برسانند.
استاد سابق مدرسه عالی فرانسه (ENS)، گردش سرمایه را قانون نخست دنیای کنونی قلمداد می کند و تاکید دارد که سیاستمداران غربی که ظاهرا از احزاب مختلف هستند درحقیقت در قالب گرایشات سیاسی با تفاوت های حداقلی و از یک تفکر واحد برخاسته اند. بادیو یاد آور می شود که پیش از ظهور ترامپ، همواره در انتخابات سیاسی رژیم های غربی افرادی با نقطه نظرات تقریبا همسو از صندوق آرا بیرون می آمدند.
از نگاه فیلسوف منتقد نظام کاپیتالیستی، این مسئله به از هم گسستگی الیگارشی سیاسی سنتی انجامید که نتیجه آن ظهور جریانی است که بادیو آن را "فاشیسم دموکراتیک" می نامد. به بیان این فیلسوف فرانسوی، نداشتن انتخاب سیاسی واقعی در جامعه به انشقاق اجتماعی می انجامد و ترس نسبت به آینده و احساس عمومی از هم پاشیدگی در بین طبقه متوسط و محرومین ایجاد می کند. بدین ترتیب بادیو به انتقاد از شیوه انتخاباتی و نظام دموکراتیک با تعریف فعلی آن می پردازد که محصول آن ظهور افرادی مانند ترامپ در آمریکا و بولسونارو در برزیل است.
بادیو از لحاظ ایدئولوژیکی، باور دارد که نظام سرمایه داری خود را به عنوان تنها روش سیاسی ممکن برای اداره جامعه تحمیل کرده است. از نظر این روشنفکر فرانسوی، پروپاگاندای رسانه های غربی نیز در ایجاد و شیوع این باور غلط در جوامع بشری دامن میزند. آلن بادیو به همین دلیل به شدت نسبت به ادامه روند موجود در حیات بشری هشدار می دهد.
بادیو البته به طور غیر مستقیم به بروز یکجانبه گرایی آمریکایی پس از سقوط بلوک شرق اشاره می کند و تصریح دارد که در طول ۳۰ سال گذشته بشریت به این نتیجه رسید که دیگر راهی به جز کاپیتالیسم برای ادامه زندگی وجود ندارد و ظهور جریان سیاسی ترامپ حاصل همین سرخوردگی ناشی از تحمیل تفکر یکجانبه سرمایه داری بوده است که مجال بروز اندیشه های جدید سیاسی را نمی داد.
به طور خلاصه، این فیلسوف فرانسوی در اثر جدیدش سقوط ساختار سیاسی سنتی در غرب، از هم گسستگی درونی جوامع غربی و نبود آلترناتیو سیاسی را دلایل اصلی ظهور پدیده ترامپ می داند.