آتش جنگ جهانی اول را گلوله سلاح دستی یک جوان ناسیونالیست صرب به نام «گاوریلو پرنسیپ» روشن کرد؛ گلولهای که در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ میلادی در شهر سارایوو، سینه فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش - مجارستان را شکافت. پرنسیپ عضو یک گروه مخفی مسلح به نام «دست سیاه» بود که اعضای آن را ملی گرایان صرب تشکیل می دادند. در پی این ترور، امپراتوری اتریش - مجارستان از صربستان خواست درباره این ترور تحقیقاتی را با شرکت نمایندگان اتریش انجام دهد. دولت صربستان این تقاضا را رد و با حضور نمایندگان خارجی در تحقیقات مخالفت کرد. متعاقب آن امپراتوری اتریش - مجارستان به صربستان اعلام جنگ داد.
بلافاصله روسیه تزاری به حمایت از صربستان (اسلاوهای جنوب اروپا) برخاست. امپراتوری آلمان به حمایت از امپراتوری اتریش - مجارستان به فرانسه که متحد روسیه بود، حمله برد و انگلیس نیز در حمایت از روسیه تزاری وارد جنگ شد. امپراتوری عثمانی نیز به نفع آلمان علیه روسیه اعلان جنگ داد. به این ترتیب در فاصله کمتر از چند هفته، آتش جنگ تمام خاک اروپا و غرب آسیا را فراگرفت.
اعلام بی طرفی ایران در جنگ
وقتی آتش جنگ جهانی اول شعله ور شد، در ایران احمد شاه قاجار تازه به ۱۸ سالگی رسیده و قبول مسوولیت رسمی پادشاهی خود را با مراسم تاجگذاری جشن گرفته بود. نخستین فرمان احمد شاه به عنوان پادشاه رسمی نیز که سه روز پس از آغاز جنگ صادر شد، اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول بود اما دولت های درگیر در جنگ بی طرفی ایران را نادیده گرفتند.
در این سال ها ایران عملا حوزه نفوذ ۲ قدرت بزرگ استعماری زمان یعنی روسیه و انگلیس بود. ایران هر چند مستعمره نبود اما در این کشور از استقلال و حاکمیت ملی هم جز نامی باقی نمانده بود. مجلس تعطیل شده بود و روسیه و انگلیس از برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس سوم جلوگیری می کردند.
ایران صحنه نبرد و اشغال
با آغاز جنگ جهانی اول حضور و نفود روسیه و انگلیس در ایران بیشتر شد. اعلام بی طرفی دولت ایران در جنگ نیز تاثیری در رفتار این ۲ قدرت نداشت. همسایگی با روسیه و عثمانی در شمال و شمال غرب و مستعمرات انگلیس در جنوب و نیز منابع نفت و موقعیت سوق الجیشی ایران، دلایل اصلی نقض بی طرفی و ورود نیروهای متخاصم به کشور بود.
در سال ۱۹۱۵ میلادی توافقنامه دیگری میان روسیه و انگلیس امضا شد که براساس آن ۲ کشور می توانستند، نفود خود در ایران را بیش از آنچه در پیمان ۱۹۰۷میلادی آنان مقرر شده بود، گسترش دهند. به موجب این پیمان ۲ کشور حقوق و امتیازات ارضی بیشتری در ایران برای خود قائل شده و هزینه نگهداری نیروهای خود در ایران را نیز بر عهده دولت تهران گذاشتند.
حضور و نفوذ آلمان در ایران
حضور و نفوذ آلمان ها در ایران در طول سال های جنگ جهانی اول از جنبه های گوناگون قابل بررسی است. از یک طرف هم شاه جوان یعنی احمدشاه که به تازگی تاجگذاری کرده بود و هم کابینه مستوفی الممالک به شدت ضعیف و ناتوان بودند. در نتیجه برخی از ایرانیان که خود را در بی طرفی ناتوان می دیدند برآن شدند در پی اتحادی باشند که مطمئن ترین راه به نظرشان می رسید. به همین دلیل هم دست به دامن آلمان ها شدند و آنها را متحدینی ارجح می دانستند و در نگاه اول به نظر می آمد که تهدید مستقیمی برای ایران نباشند.
احمد کسروی در این باره می نویسد: زورگویی ها و در رفتاری های روسیان در هشت سال گذشته و همدستی انگلیسیان با آنان، دل های ایرانیان را پر از کینه آنان گردانیده و این از دشوارترین چیزها بود که در این هنگام شور و آشوب جهان آرام می ایستند.
از طرفی دیگر با آغاز جنگ، آلمان ها تلاش های خود را در ایران برای تهدید انگلیسی ها در هند آغاز کردند. البته در آن زمان هنوز به نظر نمیرسید که نقشهای آلمان در ایران تفاهم میان روسیه و انگلیس را خدشهدار کند اما مهمترین موفقیت اقدامات آلمان ها در ایران، انگلیسی ها را ناگزیر می کرد تا پایگاههای خود را در هندوستان و خاورمیانه با نیروهایی که فرانسه در میدان های نبرد اروپایی به آنها نیاز مبرم داشت، تقویت کنند. اگر آلمانیها موفق می شدند، اعتماد کشورهای مسلمان را در خاورمیانه به دست گیرند، فرانسه بیتردید نگران تاثیر آن بر اتباع مسلمان خود میشد. بنابراین نفوذ آلمان ها حتی مواضع فرانسویها در خاک ایران را نیز در معرض خطر قرار می داد.
کسروی درباره طرح و نقشه آلمان ها برای حضور در ایران می نویسد: بودن روسیان در شهرهای شمالی ایران که این خود بییکسویی (بیطرفی) را به هم می زد و بی گمان بود که عثمانیان را به ایران خواهد کشید، به ویژه با نقشه ای که آلمانیان درباره افغانستان و هندوستان داشتند و شورانیدن آنجا را می خواستند و می بایست از ایران راه آنجا باز کنند.
بنابراین آلمانیها بهمنظور کوتاه کردن دست انگلیس از ایران و سپس هند از آغاز جنگ جهانی اول دست به جمعآوری هوادار در ایران و غرب هند زدند. آنها برای دست یابی بدین منظور در ایران از عنوان «هم نژادی» و اینکه انگلیسیها عامل و باعث همه بدبختیهای ایرانیان بودهاند، استفاده میکردند و در نقاط دیگر، بهخصوص در میان مسلمانان شبه قاره هند (پاکستان کنونی) حتی رواج داده بودند که ویلهلم دوم امپراتور آلمان مسلمان شده است.
عثمانی ها هم که در کنار آلمان بودند. آنها در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۵ میلادی تبریز را تصرف کردند و با حمایت آلمان از مرزهای غربی تا مرکز همدان پیش آمدند و از آنجا راهی قفقاز و مرزهای روسیه شدند اما روسیه نیرو فرستاد و عثمانی را اخراج کرد. عثمانی، خواهان رسانیدن خود به آسیای میانه و ایجاد اتحادیه «پان ترکیسم» بودند و آلمان نقشه تصرف میدانهای نفتی ایران و پالایشگاه آبادان از یک طرف و رخنه به هند و طرد انگلیس از این سرزمین پهناور را از طرفی دیگر، در سر داشتند.
تشکیل دولت ملی و حمایت از آلمان
در این میان گروهی از مهاجران نیز در کرمانشاه حکومت مستقلی تشکیل داده و خود را تحت حمایت متحدین آن روز یعنی آلمان و عثمانی قرار داده بودند. ریاست حکومت کرمانشاه را رضاقلیخان نظامالسلطنه مافی بر عهده داشت. جمعی از ایرانیان مقیم اروپا هم کمیتهای به نام «ایران آزاد» تشکیل داده و از حکومت نظامالسلطنه پشتیبانی میکردند. مرکز این کمیته در برلن بود و سیدحسن تقیزاده به عنوان ریاست این کمیته با دولت آلمان ارتباط برقرار کرده بود.
فعالیت آلمانها در ایران
از زمانی که آلمان ها متوجه ایران به عنوان پل ارتباطی با هندوستان و افغانستان یا به عنوان یک متحد احتمالی شده بودند، ماموران آلمانی شروع به عملیات در نواحی مختلف ایران کردند و به تحریک ایلات پرداختند و به تبلیغ پیامشان و سازماندهی نیرو در غرب ایران دست زدند. کنت کاونیتس وابسته نظامی آلمانی به ویژه در این عرصه فعال بود. او ارتباط های نزدیکی با ایلات، ژاندارم ها و دموکرات ها برقرار کرد و موفق شد که نیروهایی گردآوری کند، زیرا مطمئن بود که قیام عمومی اتفاق خواهد افتاد و از آنجا که این نیرو نیاز به یک فرمانده داشت، توجهش به نظام السلطنه والی لرستان که به خاطر احساسات ضدانگلیسی اش مشهور بود، جلب شد اما این قیام هیچگاه کاملاً تحقق نیافت.
اخراج آلمانها از ایران
سرانجام در ۱۹۱۶ میلادی، نیروهای انگلیسی (عمدتا هندی) به فرماندهی ژنرال «سر پرسی سایکس» که قبلاً با کشتی از هند به بندرعباس منتقل شده بودند، به نام بیرون راندن آلمانیها و نیروهای هوادارشان از منطقه تحت نفوذ انگلیس در ایران (جنوب و جنوب شرقی کشور)، وارد کرمان شدند.