از اولگا توکارچوک آثار زیادی به فارسی منتشر نشده است اما این نویسنده صاحب سبک، کتابهای در خور توجهی نگاشته است که به درک جهان امروز، کمک زیاد میکند. استخوان مردگان را شخم بزن، یکی از این آثار است. مترجم این اثر هانیه مهرمطلق در معرفی این کتاب یادداشتی در اختیار ایرنا قرار داده است.
اولگا توکارچوک (۱۹۶۲) نویسنده، شاعر و روشنفکر مشهور لهستانی، در سال ۲۰۱۸ به عنوان برنده جایزه نوبل در ادبیات معرفی شد. آثار توکارچوک به دلیل سلیقه بسیار خوب ادبی، معلومات گسترده در زمینه ادبیات و فلسفه و همچنین مهارت و ابتکار در داستان نویسی بارها احترام و تحسین منتقدین و خوانندگان بین المللی را برانگیخته است. وی فارغالتحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه ورشو است و پس از فارغ التحصیلی، مدتی به عنوان روان درمانگر مشغول به کار شد، اما به دلیل روحیه بسیار حساس، این کار را ترک کرد و از همان زمان به صورت حرفهای به نوشتن شعر و داستان پرداخت. وی در سال ۲۰۱۹ برنده جایزه نوبل ادبی شد.
به عنوان یک داستان جنایی و اسرار آمیز، رمان استخوان مردگان را شخم بزن از همان ابتدا با مرگ مشکوک فردی در دهکده ای در لهستان آغاز میشود و همانطور که داستان پیش میرود قتلهای عجیب دیگری نیز رخ میدهد. چیزی که بیشتر از این ماجراها توجه خواننده را به خود جلب میکند، زندگی فردی شخصیت اصلی داستان، خانم دوشئیکو و روابط دوستانه، عجیب و غریب و گاهی مضحک میان شخصیتهای داستان است. همچنین توصیفات زیبا و دقیق نویسنده از طبیعت کوهستانی و حیوانات جنگل، علاوه بر دلپذیرتر کردن خوانش رمان، محیط زندگی خانم دوشئیکو را در ذهن خواننده غیرلهستانی به تصویر میکشد. به عنوان مثال خواننده میتواند زیباییهای بهشتی کوهستان در فصل تابستان را به خوبی درک و یا سختیهای سرما و یخبندان زمستان را با تمام وجود لمس کند، بنابراین طبیعت چنان تاثیری در زندگی مردم دهکده دارد که گاهی به نظر می رسد طبیعت نیز جزو یکی از شخصیت های اصلی داستان است.
یکی از ویژگیهای خاص سبک نگارش رمان که آن را از توصیفگر بودن صرف جدا میسازد، به کار بردن تکنیک نقطه اوج و پاد اوج در توصیفات طبیعت و زندگی حیوانات است. به عنوان مثال اولگا توکارچوک از زبان شخصیت اصلی داستان، ابتدا طرز زندگی و یا رفتار خاصی از یک حیوان را به طرز جالب و شگفت آوری شرح میدهد و خواننده را تا نقطه اوج بالا میبرد. اما درست پس از آن، به طرز غافلگیرکنندهای با ایجاد یک پاداوج، شروع به بیان دشواریهای زندگی و یا خراب کاریها و فریبکاری آن حیوان میکند و خواننده مشتاقِ شگفتیهای طبیعت را محکم بر زمین میکوبد. اما نکته این جاست که توکارچوک در بسیاری از موارد، دوباره موضوع جالب توجه دیگری را نقل میکند و این پاد اوج را نیز خنثی میسازد و به داد دل خواننده داستان میرسد.
این کتاب از معدود رمانهای ترجمه شدهای است که در آن به حقوق حیوانات و حق برخورداری آنها از زندگی آزاد و دارای امنیت پرداخته شده است. شخصیت اصلی داستان که یک گیاهخوار است، تا جایی که در توان دارد، اهتمام ویژهای نسبت به محافظت و رسیدگی به وضعیت حیوانات در مقابل شکار بیرویه و غیر قانونی آنها داشته است. بخشهایی از رمان طوری به بیان زشتیهای هولناک گوشت خواری اشاره کرده است که هر خواننده با وجدانی را به تفکر وا میدارد. توکارچوک که در زندگی شخصی خود یک گیاه خوار است، در زمینه حقوق حیوانات نیز فعالیتهایی را انجام داده است و بخشی از نگرانیهایش را به خوبی در این داستان به تصویر کشیده است. وی آن طور که از زبان خانم دوشئیکو بیان میکند، معتقد است که «حیوانات هر کشوری، حقایق موجود در اون کشور رو نشون میدن. منظورم رفتاریست که در اون کشور با حیوانات میشه. اگه مردم رفتار وحشیانهای با حیوانات داشته باشند، هیچ شکلی از دموکراسی نمیتونه به اونها کمک کنه، در واقع هیچی نمیتونه به دادِشون برسه.» (فصل ۱۰). خانم دوشئیکو علاوه بر بیان جهت گیری خود نسبت به وضعیت حیوانات، دیدگاههای منتقدانه خود را نیز از مردم کشور خود و همچنین دولت نشان داده است. او در جای جای رمان، با مقایسه رفتار و منش مردم جمهوری چک با شهروندان کشور خودش (لهستان)، در تلاش برای فرهنگسازی و تغییر رویه اجتماعی است.
سخن آخر این است که، رمان استخوان مردگان را شخم بزن، این قابلیت را دارد که از دیدگاه فمینسیم نیز مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. از آن جا که توکارچوک طرفدار حقوق زنان است، در این داستان به جایگاه و وضعیت زنان تحت سلطه مردسالاری اشاراتی داشته است. همچنین به دلیل این که به نظر میرسد شخصیت اصلی داستان با ساز و کار قدرت، معناسازی و بازسازی هویت از طریق کنشهای گفتمانی آگاهی دارد، این رمان میتواند مورد بسیار خوبی برای مطالعه از دیدگاه تحلیل گفتمان و تامل در خصوص روشهای برجسته سازی و حاشیه رانی گفتمانهای غالب و مغلوب باشد که پرداختن به آن، مطلب دیگری میطلبد.
استخوان مردگان را شخم بزن، نوشته اولگا توکارچوک، با ترجمه هانیه مهرمطلق، توسط نشر گویا منتشر شده است.