حرم مطهر امام رضا(ع) در ایران در طول بیش از ۱۲۰۰ سال منشا آثار و برکات فراوان برای ایران و مردم آن بوده است. بدون شک یکی از دلایل مهم علاقمندی مردم ایران به اهل بیت(ع) و پذیرش مذهب تشیع وجود این زیارتگاه منور بوده است. گذشته از شیعیان بسیاری از علما و بزرگان ادیان دیگر نیز احترام ویژه ای برای آن امام همام قائل بوده و کوشیده اند تا با بنا یا تعمیر و مرمت حرم امام(ع) و ایجاد صحن تازه و امکانات جنبی ارادت و علاقمندی خود را به ایشان نشان دهند. مردم ایران در طول این دوران مرقد آن حضرت را نقطه اتکا، ملجا و مامن خود در رویدادها و فراز و نشیب های روزگار می دانسته اند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مناسبت میلاد فرخنده امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) و فاصله ۱۰ روزه که میان این مناسبت ها را دهه کرامت نامگذاری کردند.
هشتمین امام شیعیان در ۱۱ ذیقعده ۱۴۸ قمری در مدینه دیده به جهان گشود. این امام بزرگوار فرزند امام موسی کاظم(ع) و نجمه خاتون بود. «صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیده الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر» از جمله لقب های آن امام همام(ع) محسوب می شود و از کنیه های آن بزرگوار می توان ابوالحسن، ابوالحسن ثانی و ابوعلی را نام برد. مشهورترین لقب ایشان رضا به معنای “خشنودی” است. امام محمد تقی (ع) سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: خداوند او را رضا لقب نهاد، زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند.
یکی دیگر از القاب مشهور حضرت عالم آل محمد است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان است. جلسات مناظره متعددی که امام(ع) با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و از همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد، دلیل این سخن است.
شرایط سیاسی عصر امام رضا
مدت امامت امام هشتم در حدود ۲۰ سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: ۱۰سال اول امامت آن حضرت که همزمان بود با زمامداری هارون الرشید، پنج سال بعد از آن که همزمان با خلافت امین بود. پنج سال آخر امامت آن بزرگوار مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود. بدین ترتیب امام رضا(ع) با سه خلیفه عباسی هارون الرشید، امین و مامون هم عصر بودند و به طور کلی اوضاع سیاسی و خلافت عباسی در دوران زندگانی امام رضا(ع) با آشفتگی های فراوانی همراه بوده است. گستردگی سرزمینهای اسلامی و بروز شورش ها و قیام های فراوان سبب شد تا حکومت به طور مستقیم خود را در مقابل شخص امام(ع) قرار ندهد اما همچنان به آزار و اذیت و قتل و تبعید پیروان ایشان ادامه می دادند. در میان خلفای عباسی بعد از منصور، هارون الرشید سختگیرترین و ظالمترین خلیفه در برابر شیعیان و ائمه بود. در زمان وی فشار بر علویان افزایش یافت و شیعیان بعد از شهادت امام کاظم (ع) در شرایط بسیار سختی قرار داشتند. در آثار تاریخی، هارون الرشید اینگونه توصیف شده است: به ریشهکن کردن علویان و هرکس از ایشان پیروی کند، سوگند خورد و گفت تا کی وجود خاندان علی بن ابیطالب را تحمل کنم، به خدا سوگند به طور قطع آنها را میکشم و حتماً پیروانشان را به قتل میرسانم. به یقین این چنین و چنان می کنم. بدین ترتیب دستگاه خلافت عباسی پس از به شهادت رساندن امام کاظم(ع) در صدد بود تا امام رضا را نیز به شهادت برسانند و شدت ظلم به ایشان تا آنجا بود که هارون هم به این موضوع اذعان میکند. پس از شهادت امام کاظم(ع)، هارون از ترس شعله ور شدن حرکتهای اعتراضی علویان تصمیم گرفت از فشار بر شیعیان بکاهد البته باید این نکته را هم افزود که در عین حال شرایط آن چنان دشوار بود که امام رضا(ع) تقیه پیشه میکردند. پس از مرگ هارون رشید و در خلافت پنج ساله امین همچنان این روند ادامه دارد و با درگیری های امین و مامون بر سر خلافت، بحرانهای حکومت عباسی تشدید میشود.
رویکرد تقیه در سیره امام رضا(ع)
هر چند تقیه به عنوان یک اصل انحصاری شیعی با تفکر و عمل شیعه قرین شده است نه تنها در تاریخ اسلام منحصر به شیعه نیست، بلکه باید آن را رفتار طبیعی، معتدل و احتیاط آمیز انسانها تلقی کرد که در عرف بیشتر اقوام و ملل سابقه دارد و متضمن واکنش فرد یا قوم در اقلیت است که توانایی مقابله و مبارزه مستقیم را ندارند یا مبارزه مستقیم به مصلحت آنان نیست. این اصل نقش کلیدی در حفظ مکتب اهلبیت(ع) داشته و سبب حفظ و نجات شیعیان از گزند دشمنان شده است. تقیه عمل ساده نیست، بلکه به مثابه چتری وسیع و فراگیر شامل اجزاء و بخش های عمل کننده است که با استفاده از ابزارهای گوناگون توانسته از موجودیت شیعیان دفاع کند در تعریف تقیه چنین آمده است: روش و رسم هر اقلیتی که اکثریت بر آنان سیطره داشته و آن را نسبت به اظهار عقیده یا عمل بر طبق عقیده خود باز می دارد، این است که چنانچه اظهار عقیده در گفتار یا کردار از اکثریت بر جان خود یا نزدیکان خود بترسد به تقیه متوسل می شود. اهمیت تقیه از نگاه امام رضا(ع) تا آنجا است که حضرت تارک تقیه را در حد تارک نماز معرفی میکنند، همچنین نقل شده گروهی از شیعیان برای دیدار امام آمده بودند که امام به آنها اجازه شرفیابی ندادند و یکی از دلایل عدم اجازه برای داخل شدن، بیتوجهی آنان به اصل تقیه ذکر شده است.
در واقع تقیه در سیره امام رضا(ع) راهبردی مستمر و پیوسته است که باید تا ظهور امام زمان(عج) همچنان دوام داشته باشد و بنا به مقتضیات زمانی و مکانی مختلف به کار گرفته شود و از این طریق میتوان از هرگونه تندروی و حرکت غیر عقلانی که موجب ایجاد خطر برای کیان و اساس شیعه می شود، جلوگیری کرد. آن هم در اوضاع و شرایطی که دشمنان و بدخواهان ائمه و شیعیان همواره درصدد از میان بردن و آسیب زدن به آنان هستند. از نگاه امام رضا(ع) رعایت تقیه با دینداری در تلازم است.
بعد از مرگ هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شد که او و دستگاه حکومت از توجه به طرف امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام(ع) دوران آرامش بنامیم اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تَن نماید و با سرکوب مخالفان، فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد، علویان بودند که بعد از دوره ای تحمل شکنجه، قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت ۲ دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ از این رو مأمون درصدد بر آمد تا موجبات برخورد با علویان را فراهم کند. بنابراین با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا خلافت را به امام رضا(ع) پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام(ع) کنارهگیری کند، زیرا حساب میکرد، نتیجه از ۲حال بیرون نیست یا امام (ع) میپذیرد یا نمیپذیرد و در هر ۲حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد، ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام(ع) نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد.
بدین ترتیب مأمون با در نظر گرفتن اوضاع مملکت و پس از مشورت با وزیرش، امام(ع) را به پایتخت دعوت کرد. گرچه ایشان از رفتن خودداری کرد اما مامون پی گیر بود و به ارسال دعوت نامه هایی پیاپی به امام ادامه داد و دست بردار نبود. او در نهایت به امام(ع) نوشت: جدت علی ابن ابی طالب در شورا شرکت کرد و عمر که خلیفه وقت بود، گفت ظرف سه روز باید اهل شورا تصمیم بگیرند و اگر بعضی از آنها تصمیم نگرفتند و یا از تصمیم اکثریت تمرد کردند، ابو طلحه انصاری مأمور است، گردنشان را بزند. با این کار مأمون میخواست بگوید الان تو در وضعی هستی که جدت بود و من در وضعی هستم که عمر بود. پس از جدت پیروی کن. پس از این همه تهدیدهای مکرر و پیاپی امام رضا (ع)، پذیرفت تا به مرو سفر کند. آنچه که میتوان درباره این سفر گفت این است که این سفر یک تبعید ناخواسته بود و بسیاری هم از این سفر به عنوان تبعید یاد کرده اند.
در دهم شوال ۲۰۱ قمری امام(ع) به مرو وارد شد و از چند فرسخی شهر مرو مورد استقبال مأمون، فضل بن سهل و جمع کثیری از بزرگان آل عباس و علویان قرار گرفت. مامون خطاب به امام رضا(ع) گفت: در فرزندان عباس و علی دقت نمودم و بدون مطالعه این سخن را نمیگویم، فضل و برتری دانش و تقوای تو ای فرزند رسول خدا(ص) از همه بیشتر است و هیچ کس را من امروز سزاوارتر از تو برای ریاست تامه و خلافت و حکومت بر امت اسلام ندیدم. امروز برای من شکی باقی نمانده که از همه سزاوارتر و لایق تر شما هستید. اما امام(ع) این پیشنهاد را نپذیرفت. مامون در جواب گفت: ای فرزند رسول خدا(ص) حال که خلافت را نمیپذیری باید ولایتعهدی را قبول نمایی تا پس از من خلافت برای شما خالص گردد.
اهداف مأمون از مسأله ولایتعهدی
از اصرار زیاد مأمون برای تحمیل مسأله ولایتعهدی بر امام رضا(ع) روشن میشود که اهداف مهمی را از این کار دنبال میکرده است. قرائن و منابعی تاریخی که میتوان اشاره کرد چنین است: کاستن از تضاد علویان و عباسیان، فرو نشاندن نهضت ها، نظارت بر امام(ع) و محدود ساختن ایشان، مخدوش ساختن قداست معنوی ایشان، مشروع جلوه دادن خلافت، به دست آوردن پایگاه مستحکم مردمی.
امام(ع) هم ولایتعهدی را بی شرط و شروط نپذیرفت. از جمله این که امام(ع) فرمود: من در کارها مداخله نمیکنم. این شرط امام(ع) برای قبول ولایتعهدی بود. از این رو امام(ع) به صورت عملی خودش را از مشارکت در کارهای حکومتی مبری دانست. آنگاه امام رضا (ع) فرمود: من ولیعهدی را می پذیرم، مشروط بر این که در هیچ کاری از امور مربوط به قضاء، فتوی، عزل و نصب شرکت و دخالتی نداشته باشم. در حقیقت امام هشتم (ع) ولایت عهدی را نپذیرفت و تنها از روی ناچاری، بی آنکه در امور دخالت کند، اکتفا شد. همچنین مأمون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند و در تمام شهرها به ولایت عهدی امام (ع) خطبه خوانده شود.
سیاست ورزی در سیره امام رضا(ع)
مواضعی که امام رضا(ع) در مقابل پیشنهاد ولایتعهدی اتخاذ میکنند، حاوی درسهای ارزشمندی در حوزه تفکر سیاسی شیعه است. مواضع و رویکرد امام رضا(ع) در مواجهه با سه خلیفه عباسی یعنی هارون، امین و مامون موید این اصل است که استراتژی امامت، استراتژی واحدی است و تفاوت های ظاهری در سیره معصومان ناشی از اتخاذ وسیله و ابزارهای مختلف است. در همین زمینه نکته مهمی که در اندیشه سیاسی امام رضا(ع) وجود دارد، نگاه جامع آن حضرت به مسائل و اصول سیاسی در ۲ مقطع پیش از ولایتعهدی و پس از آن است. در واقع سیره امام رضا(ع) بر این دلالت دارد که تفکرات سیاسی شیعه بر حاکمیت امام معصوم سامان یافته و فقط با حاکمیت او است که امور سامان مییابد و امت راه صلاح و سعادت را می پیماید.