تهران- ایرنا- ولادیمیر مایاکوفسکی به عنوان شاخص‌ترین چهره مکتب فوتوریسم و الگویی مناسب برای تطبیق شعر شاعران روسی است. سبک او ستیزه‌جویانه، ضد احساسات اجتماعی و تاریخی و با تمایلات کمال‌گرایی هنری و اصالت ادغام شده است. وی توانست اینگونه زمینه ظهور ورود مدرنیته را به دنیای ادبیات گشاید.

مکتب فوتوریسم که در سده بیستم به ادبیات و هنر ایتالیا معرفی شد، پس از چندی از مرزهای ایتالیا گذشت. روسیه تنها کشوری بود که موج آوانگارد فوتوریسم را کامل پذیرفت و بخش بزرگی از ادبیات سده بیستم خود را به دست مولفه های فوتوریسم مبتنی بر انقلاب، تکنولوژی، کاربرد اصلاحات مربوط به مظاهر جامعه مدرن و همچنین به چالش کشیدن سنت ها سپرد. ولادیمیر مایاکوفسکی به عنوان شاخص ترین چهره این مکتب الگوی مناسبی برای تطبیق شعر شاعران فوتوریست ایرانی با مولفه های فوتویسم روسی است. با اینکه خاستگاه فوتوریسم ایتالیا بود و شاعران ایتالیایی در معرفی فوتوریسم به جهان ادبیات و هنر، اساسی ترین نقش را داشتند، این مکتب دوران اوج خود را در روسیه گذراند، به طوری که بزرگ ترین شاعران این مکتب روسی هستند. فوتوریسم روسیه پیش از هر شاعر فوتوریست دیگری به مایاکوفسکی مدیون است. مرد نخست این مکتب با توجه به عمر کوتاه ۳۷ ساله خود خیلی زود به بلوغ شعری و سبک و سیاق مختصص خود دست یافت. سبک او ضد زیباشناختی ستیزه جویانه، ضد احساسات اجتماعی و تاریخی و با تمایلات کمال گرایی هنری و اصالت ادغام شده بود.

 زندگی نامه ولادیمیر مایاکوفسکی

ولادیمیر مایاکوفسکی در یکی از روستاهای قفقاز چشم به جهان گشود. او در دوران خلاقیت و فعالیت‌های هنری یکی از استادان سبک فوتوریسم بود و همگام با خیزش‌های انقلابی در روسیه رشد یافت و پس از انقلاب بلشویکی روسیه و در دوران حکومت شوروی یکی از نام‌آورترین شاعران عصر خود بود. این شاعر فوتوریست انقلابیِ روسی از ۱۴سالگی به عضویت حزب بلشویک درآمد و از سال‌های قبل از انقلاب، فعالیت هنری و سیاسی خود را آغاز کرد. او در شعر روسی وزن، الفاظ، عبارات، تمثیل‌ها و استعارات تازه و بدیع پدید آورد. با دنبال‌کردن سبک آینده‌گرایانه آثار خود را خلق می‌کرد اما به همه اصول این سبک پای‌بند نبود و روش خاص خودش را داشت. از ۱۳ جلد میراث ادبیِ مایاکوفسکی، ۱۲جلد آن بعد از انقلاب به‌وجود آمده‌است. او ادبیات منظوم و شعر را با واقعیت نزدیک کرده، آن را در خدمت نیازمندی‌های معاصر گذاشت و تبدیل به سلاحی برای مبارزه در راستای اهداف خود کرد. مایاکوفسکی از اشعار کلاسیک لذت می‌برد اما بنده آنها نمی‌شد. او عقیده داشت: «هنر باید با زندگی درآمیخته شود. یا باید در هم آمیخته شود یا باید نابود شود.»

مایاکوفسکی در نوجوانی با مطالعه روزنامه هایی چون اخبار روسیه، کلام روسیه، غنای روسیه و طومارهای زیرزمینی خواهرش، در ابتدای مسیر انقلاب قرار گرفت و از آن پس تنها چیزی که در ذهن داشت، مطالعه کتاب هایی چون مرگ بر سوسیال دموکرات، بحث هایی در خصوص اقتصاد و ... بود. مایاکوفسکی زمانی که از رفتن به جبهه باز می ماند به جنگ باسلاح قلم تن می دهد تا جایی که با درک بهتر این نوع جنگ دیگر تمایلی به رفتن به جبهه ندارد. در این اینجا «ابرشلوارپوش» را می سراید و با خود این گونه نجوا می کند که «انقلاب دیگر برای من قطعی است و شعر کهن نیز دردی از انقلاب دوا نمی کند.» او می گوید: به سختی باورم می شود، جوانی که در تب این اشتیاق می سوزد که نیرویش را در راه انقلاب مصرف کند، برای صرف وقت و فراگیری شگردهای شعر قدیم احساس ضرورتی بکند.» فوتوریست ها باور گسترده به تجدد را در صورت و معنای شعر در قالب بیانیه ای اعلام کردند. مایاکوفسکی پیشرو صدور این بیانیه بود و کتابی مستقل نگاشت با عنوان شعر چگونه ساخته می شود. در واقع او برای نخستین ها اعتبار و ارزش قائل است. سخن مایاکوفسکی را این گونه می توان تفسیر کرد که برای مثال آن شخصی که برای نخستین بار به شباهت گل نرگس و چشم پی برد و آن را در شعر خویش به کار گرفت، ستودنی است و نمی توان ارزش کار او را با شعرای بعد که این تشبیه و تشبیهات دیگر را در آثار مختلفی به کار برده اند، برابر دانست. مایاکوفسکی یکی از نخستین افرادی است که به پیروی از مذهب ادبی خود، فوتوریسم، شعر آزاد- اشعاری که با قافیه های نادرست مقفی(قافیه دار) می شدند، سرود. همینطور در اثر «برادران نویسنده» زبان کوچه و خیابان، ترکیبات و تصاویر نامتعارف، شکل گرافیکی نامعمول، سطور و لحن خطابی و کوبنده و چکشی را به خدمت می گیرد.

اشعارِ مایاکوفسکی

«شاعر هیچ راهی ندارد یا باید نوشتن را رها کند یا شعر را به عنوان یک حرفه که به جان‌کندن نیاز دارد، نگاه کند.» ‌ این نظر مایاکوفسکی درباره شعر و نگاهش به شاعر چنین است. ولادیمیر مایاکوفسکی در محیط هنری مدرسه هنرهای زیبای مسکو دوستان تازه‎ای یافت و با فوتوریست‌ها که تازه آغاز به کار کرده بودند، آشنا شد. او در این زمان شروع به سرودن شعر کرد و به تدریج به عنوان چهره‎ای ممتاز معروف شد. او معتقد بود، ادبیات باید به زبان توده مردم و در خدمت بیان زندگی و آلام آنها باشد به همین دلیل اصطلاحات عامیانه را وارد شعر کرد که این نوع شعر به شعر ژورنالیستی شهرت یافت. او در میان شاعران سده بیستم روسیه، تنها شاعری است که قطعات اشعار بلند دارد. در اشعار مایاکوفسکی، اثر ناراحتی و اضطراب دائم دیده می‏‌شود. غالب آنها شامل فریادهای عصبانی است که شاعر در مقابل تمدن امروزی و فجایع زندگی بشری می‏‌کشد.

مایاکوفکسی از اتخاذ هیچ وسیله‌ای برای انتشار افکار و آثار خود باک نداشت و حتی در کوچه‌ها قدم می‌زد و برای مردم شعر می‌خواند. او شیوه‌ خاص خودش را داشت و هیچ چیز را به هیچ فردی توصیه نمی‌کرد و چنین می‌نوشت: «نمی‌خواهم قواعدی بگویم، قواعدی وجود ندارد. به کسی می‌گویند، شاعر که خود این قواعد شعری را خلق کند.» برای همین بود که بعضی مواقع در جلسات شعرخوانی با پیراهن زرد پررنگی سالن محل شنوندگان را تبدیل به صحنه تئاتر یا رینگ بوکس ورزشی می‌کرد.

زبان شاعرانه‌اش تلگرافی اما کاملا انقلابی بود. در اشعارش؛ فریاد، شکایت، تحریک و اعتراض، گوش آسمان را به خراش می‌انداخت. او شاعری دقیق با لحن و سخنی لخت و عریان بود و سبک شعرهایش، دکلمه‌‏وار است از این رو، آن را به روش پلکانی چاپ می‏‌کرد که پس از هر مکث، یک پله پایین می‏‌آمد. بسیاری از اشعار مایاکوفسکی از نوع شعر آزاد است اما حتی در این موارد نیز ریتم شعر او، آشکارا ریتم شعر است نه ریتم نثر. قافیه‏‌هایش فقط ابتکاری نیست بلکه از نظر معنا شناختی نیز قابل بحث است. مایاکوفسکی بیش از هر شاعر دیگر سده بیستم بر شاعران روس تأثیر گذاشته است. او را بنیانگذار شعر نو در روسیه می‏‌دانند و نخستین شاعری است که وزن را در لحن و توافق اصوات معرفی کرد.

او برای اشعارش نام‌هایی تحریک‌کننده یا تبلیغاتی انتخاب می‌کرد که از آن جمله می توان به فرمانی به ارتش هنر، از خیابانی به خیابانی، ابر شلوار پوش، زیردریایی ستون فقرات، مصاحبه با مامور اداره‌ مالیات، سرنشین اتومبیل، رژه چپ‌گرایان، درودی رفیقانه، شاعر کارگران و سرودی برای انقلاب و منظومه صدوپنجاه میلیون اشاره کرد.

مایاکوفسکی تحت‌تاثیر اشعار لرمانتوف نه‌تنها شاعران زیادی را تحت‌تأثیر قرار می‌داد، بلکه بهترین آثار او بعدها به ادبیات جهانی سده بیستم جهت داد. در زمان حکومت شوروی سابق، مایاکوفسکی در کنار پوشکین، لرمانتوف و نکراسوف از پرخواننده‌ترین شاعران کشور شد.

نزدیکی به زبان محاوره ای و کاربرد کلمات عادی روزمره

نخستین و ساده ترین راه ارتباطی در جوامع بشری یعنی زبان به عنوان پدیده ای اجتماعی با زندگی انسان گره خورده است. نوع واژگان هر دوره ای بازتاب شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن دوره است. دایره واژگانی هر شاعری گویای شرایط جامعه خود اوست. جامعه پرفراز و نشیب زبان پویا می خواهد. مایاکوفسکی با نزدیک کردن شعر به زبان مردم و ایجاد استعاره های تازه و وارد کردن کلمات عادی روزمره به زبان شعر روسی، شعر را به زندگی مردم نزدیک و آن را با نیازهای موقعیت انقلابی کشورش هماهنگ کرد. مایاکوفسکی در اشعار خود زبانی مردمی و برانگیزاننده به کار می برد. می توان گفت گستره وسیع دایره واژگان محاوره ای شعر مایاکوفسکی آثار او را به دایره المعارفی از این واژگان تبدیل کرده است.

سرنجام مایاکوفسکی

مایاکوفسکی در ۱۹۳۰ میلادی به ضرب گلوله در پی بن‌بستی عاطفی و نیز ممنوع‌الخروج بودن از خاک شوروی خودکشی کرد. وی پیش از مرگ بر برگه‌ای نگاشت: «برای همه... می‌میرم»