تهران- ایرنا- آخرین ساخته کیومرث پوراحمد «تیغ و ترمه» اگرچه نسخه‌ای جدید را در اکران آنلاین در مقایسه با اکران سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر ارائه داده است، اما همچنان ضعف‌های عمده‌ای در فرم و محتوا دارد.

فیلم سینمایی تیغ و ترمه در شرایطی به شکل آنلاین عرضه شد که نسخه تازه ارائه شده آن، تفاوت‌های چشمگیری با نسخه به نمایش درآمده در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر دارد؛ تفاوتی‌هایی که متاثر از بازنگری کیومرث پوراحمد در نسخه پیشین فیلمش و توجه به نظریات منتقدین و برآیند نظریات تماشاگران است و هرچند این فیلم با سقف توانایی فیلمسازی پوراحمد فاصله دارد، نسخه‌ای به مراتب بهتر از آنچه اغلب منقدین تماشا کرده‌اند، محسوب می‌شود.

نسخه‌ای که تعدیل شد

تیغ و ترمه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد و تهیه‌کنندگی سید علی قائم‌مقامی محصول سال ۱۳۹۷ است. این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت از زمان اکران در این جشنواره انتقادات متعددی را به لحاظ فرم و محتوا برانگیخت.

پوراحمد پس از شنیدن نقدها در جشنواره فیلم فجر، بر آنچه ساخته اصرار نورزید و کوشید اثر بهتری خلق کند و به همین دلیل دوباره پای میز تدوین نشست و به همراه خشایار موحدیان نسخه تازه‌ای خلق کردند که تفاوت‌های چشمگیری با نسخه اول داشت. هرچند در یک اکران خصوصی این نسخه تازه به نمایش درآمد، عمده نگاه‌ها بر اساس آنچه در جشنواره فجر به نمایش درآمده بود، شکل گرفت و قاعدتاً نقدها به این فیلم بی‌رحمانه بود. این از خاصیت‌های جشنواره فیلم فجر است که به سرعت با صدور حکم درباره فیلم‌ها همراه می‌شود و تغییر این حکم صادره از سوی منتقدین و تماشاگران حرفه‌ای جشنواره فجر درباره فیلم‌ها حتی پس از تدوین مجدد یک فیلم نیز تقریباً ناممکن است.

راه‌حلی برای پاک کردن صورت مسئله

جدیدترین ساختۀ پوراحمد فیلمی متاثر از رمان کی از این چرخ فلک پیاده می‌شوم اثر گلرنگ رنجبر است، رمانی ۱۶۰ صفحه‌ای با درون‌مایه‌هایی از ابهام و توهم و مولفه‌های روانشناختی که شاید خنثی و کم‌خطر بودن آن، دلیلی بر انتخاب کارگردان برای به نمایش درآمدنش باشد.

داستان کتاب روایتگر زندگی دختری شاعر به نام ترمه (با بازی دیبا زاهدی) است که مادرش لیلی (با بازی لاله اسکندری)، بعد از دوازده سال بار دیگر به ایران برگشته تا هم تکلیف مال و اموال همسرش را مشخص کند و هم اینکه ترمه را با خود به خارج ببرد. ترمه به همراه نامزدش امیر (با بازی پژمان بازغی) تازه زندگی‌شان را آغاز کردند و هر دو هنرمند هستند. این دختر ۲۰ ساله در خردسالی پدرش را بر اثر سکته قلبی از دست داده و از همان موقع هم مادرش او و کشورش را ترک گفت و ترمه پیش عموی خود یعنی عمو جهان (با بازی هومن برق‌نورد) بزرگ شده است. عمو جهان در واقع یکی از دوستان صمیمی پدر ترمه است که او را مانند دخترش دوست دارد و پیرمردی است که مشروبات الکلی معتاد بوده و از دار دنیا برایش ترمه باقی مانده است. مادر ترمه اما تصور می‌کند که جهان مال و منال همسر مرده‌اش را بالا کشیده و با همین نیت وارد یک سری درگیری حقوقی با او می‌شود و در این میان ترمه رازهای جدیدی از مرگ پدرش را می‌فهمد...

سهراب سپهری در یکی از داستان‌هایش از معلمی از دوران مدرسه‌اش یاد می کند؛ معلمی که کشیدن و به تصویر درآوردن اسب را با بالاتنه و یال و کوپال به غایت زیبا و استادانه بلد است اما از کشیدن سم و پای اسب عاجز است؛ سپهری در این قصه روایت می کند که چطور معلم در یک چالش برای به تصویر کشیدن اسب، پس از تمام کردن بالاتنه، آن را در بین بوته‌ها و علفزاری ترسیم می‌کند تا با این حربه ضعف خود را بپوشاند.

این تمثیل از سهراب، این روزها در بسیاری از داستان‌ها و فیلمنامه‌های سینمایی ما مصداق و مفهوم دارد. جایی که پایان‌های باز، دست گذاشتن روی مشاغل خاص و در اقلیت و پرترۀ شخصیت‌های روانپریش و امثال این موارد... دستمایه‌ای برای پنهان کردن ضعف فیلمنامه و داستان پردازی آن محسوب می‌شوند.

انتخاب یک رمان با درونمایه‌های روانشناختی و به تصویر کشیدن دختری با مشکلات روانی که اتفاقا شغلش هم نقاشی است، به نظر می رسد که تلاش کارگردان برای نمایش داستانی است که از همان ابتدا تکلیف ما را از بابت داشتن ضعف‌های احتمالی روشن می‌سازد. چنانچه پیشتر پوراحمد خود برخی از مشکلات فیلمش را به داستان نسبت داده بود؛ عذری که البته قابل قبول نیست چرا که اساسا اقتباس قرار نیست که تکرار دیگری از اثر عین آن باشد.

البته نکته دیگری که در اینجا مطرح شده این موضوع است که اگرچه پوراحمد تلاش کرده تا از مولفه‌هایی چون نقاش بودن چهره‌ها (که در کتاب شاعر هستند) برای پوشاندن ضعف‌های فیلمنامه بهره بگیرد اما از این موضوع غافل شده است که یک شخصیت نقاش در تیپ‌های داستانی، عمدتا شخصیتی پیچیده و بعضا متفکر است و نه صرف یک شخصیت ساده با رفتارهایی قالبی. این موضوع در کنار تغییر دیگری که در مقایسه زمان رو شدن مرگ پدر برای مخاطب در فیلم و کتاب بیان می‌شود، ضعف برجسته‌ای است که اساسا هرآنچه بهانه و اشتیاق برای دنبال کردن داستان از سوی مخاطب وجود دارد را مضمحل می‌سازد.

سینمای ایزوله موفق نیست

متاسفانه سینمای ما رابطه خوبی با ادبیات ندارد (همچنان که رابطه خوبی با بسیاری از حوزه‌ها و نهادهای الهام بخش همچون دانشگاه و صنعت و پزشکی و ... ندارد) و سال‌هاست که از همین نقطه ضربه خورده است. به دلیل همین ضعف برجسته است که نمونه‌های متعدد از اقتباس های درخشان ادبی در سینما محلی از اعراب ندارند.

البته که کارگردان تیغ و ترمه پیش از این سابقه ای درخشان از اقتباس داشت؛ چنانچه قصه‌های مجید مجموعه داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی را به داستانی محبوب و عامه پسند بدل ساخت که دارای محبوبیتی بسیار فراتر از کتاب شدند و این رابطه خوب فیلمساز با داستان و ادبیات و الهام‌گیری از منابع ادبی را می توان در خواهران غریب، فیلم نان و شعر و اوتوبوس شب هم سراغ گرفت.

موضوعی که البته در تیغ و ترمه رنگ می‌بازد و دیگر شاهد یک شاهکار اقتباس سینمایی از ادبیات نیستیم. تدوین ضعیف و قابل پیش‌بینی بودن رویدادها و اتفاقات که هیچ جای سوال و چالشی در ذهن مخاطب ایجاد نمی‌کنند را می‌توان عمده‌ترین و برجسته‌ترین نقاط ضعف داستان و فیلمنامه عنوان کرد؛ آن هم در شرایطی که به لطف یک تدوین مناسب پی رنگ داستان می‌توانست جذابیت هیجان انگیزی برای دنبال کردن در نزد مخاطب داشته باشد.