دوران کودکی بهعنوان بخش ارزشمندی از حیات انسان تلقی شده و از چنان اعتباری برخوردار است که به باور اندیشمندان ارزش سرمایهگذاری پیدا می کند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، بنابر پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی ۱۸ تیر را به عنوان روز رسمی ادبیات کودک و نوجوان در کشور اعلام کرده است. روزی که با درگذشت "مهدی آذریزدی" نویسنده و بازنویس خوب کشورمان در ۱۳۸۸ خورشیدی همزمان شده است و این روز از ۱۳۹۲ خورشیدی در تقویم رسمی کشور به عنوان "روز ادبیات کودک و نوجوان" ثبت شد. نام گذاری این روز بهترین بهانه برای پرداختن و نقد حوزه ادبیات کودک و نوجوان است تا با برگزاری همایش ها و جشنواره ها، کودکان و نوجوانان را هرچه بیشتر به سمت و سوی ادبیات متناسب به خود آنها سوق دهیم.
ادبیات کودکان شامل قصه، شعر، نمایش، افسانه و داستان است. ادبیات کودکان و نوجوانان عبارت است از تلاشی هنرمندانه در قالب کلام، برای هدایت کودک به طرف رشد با زبان و شیوه ای مناسب و در خور فهم او. چگونگی تعبیر و بیان احساسات، عواطف و افکار به وسیله کلمات در اشکال و صورت های گوناگون تعریفی دیگر از ادبیات است. داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد چراکه از طریق قصه ها و داستان های خوب، کودک به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد.
آغاز جنبش ادبیات کودکان
باید گفت، پایهگذاری ادبیات نوین کودکان از آذربایجان و جبارعسکرزاده (باغچهبان) شروع شد. او در ۱۲۶۴ خورشیدی به دنیا آمد و در ۱۳۴۵ درگذشت و بزرگترین ابتکار او انتخاب وزنها و قالبهایی نزدیک به ترانههای عامیانه است.
در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ نویسندگان و برخی شاعران دست به خلق آثاری زدند؛ مانند یحیی دولتآبادی، صنعتیزاده کرمانی (مؤلف کتاب رستم در سده بیستم)، عباس یمینی شریف. در همین زمان مترجمانی چون علینقی وزیری و مهری آهنی، افسانههای عامیانه ملل مختلف را به فارسی برگرداندند. مجلهها و روزنامهها نیز صفحاتی به کودکان اختصاص دادند. از ۱۳۳۲ گروهی به انتشار مجله پرارزش "سپیده فردا" همت گماشتند و ضمن آشنا کردن مربیان با اصول تربیت نوین، مساله ادبیات کودک را مطرح کردند. در واقع جنبش ادبیات کودکان در ایران به مفهوم تازه اش مدیون گروهی است که به انتشار این مجله در دانشسرای عالی سابق تهران همت گماشتند. در ۱۳۳۸ خورشیدی همین مجله فهرست کتابهای مناسب کودکان و نوجوانان را برای اولینبار منتشر کرد و در همین سالها سیل ترجمه از ادبیات کودکان جهان به طرف کودکان ایران سرازیر شد. به همت و کوشش این گروه، ادبیات کودکان به صورت یک ماده درسی به برنامه درسی مراکز تربیت معلم یک ساله افزوده شد و نخستین کتاب درسی به نام "اصول ادبیات کودکان" در ۱۳۴۰ خورشیدی تالیف و منتشر شد. این در حالی است که کتاب "گذری بر ادبیات کودکان" نیز در ۱۳۵۵ خورشیدی از طرف شورای کتاب کودک چاپ و منتشر شد. سال ۱۳۴۰ نقطه عطفی در تاریخ ادبیات کودک و نوجوان بود. در این سال چرخشی بنیادین در کتابهای درسی پدیدار شد. روش تدریس و مطالب کتابهای جدید، سن مطالعه را تقریبا سه سال پایین آورد و بدین ترتیب جمعیت کتابخوان چندین برابر شد. در همین سال نخستین کتاب مدون ادبیات کودک چاپ شد. در ۱۳۴۱ خورشیدی شورای کتاب کودک کار خود را شروع کرد و در ۱۳۴۴ کانون پرورش فکری کودک و نوجوان به وجود آمد. سالهای پس از ۱۳۴۰ را میتوان دوره تازهای در ادبیات کودک و نوجوان دانست. در این دوره اهمیت ادبیات کودک در رشد فکری و پرورش اندیشه و تخیل از دوران کودکی و نوجوانی در ایران شناخته شد. ویژگی عمده این دوره توجه به نیازهای کودکان و رشد ادبیات ویژه آنان در برابر آثار ترجمه شده است. در آثار منتشر شده در نیمه دوم دهه چهل و نیمه اول دهه پنجاه بهتدریج شاهد ظهور تحولات کیفی در ارایه اندیشهها هستیم و چهره کودک و نوجوان ایرانی را بیشتر میتوان در این آثار مشاهده کرد. این تحول مرهون آموزگارانی است که قلم بهدست گرفتند و با الهام از زندگی شاگردان خود آثاری خلق کردند که گرچه از اندیشههای آموزشمدارانه مبرا نیست، بازتابی از رنجها، شادیها، دلنگرانیها و آرزوهای بیشتر کودکان این سرزمین است.
با این وصف که گفته شد، ادبیات کودک و نوجوان در دهه ۵۰ و ۶۰ سرعت بیشتری یافت. رشد روزافزون جمعیت و جوان شدن آن و بالا رفتن درصد دانشآموزان و بهبود نسبی اوضاع اقتصادی، توجه به کودکان و نوجوانان را افزایش داد. پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ هشیاری اجتماعی کودکان ایرانی را بالاتر برد و بر وسعت تجربههای آنان افزود و زمینههای دیگری را برای کار نویسندگان و شاعران فراهم کرد. در این ۲ دهه مخصوصا پس از انقلاب، صحبت از یک شاعر، نویسنده یا تصویرگر نیست و در تمام زمینهها رشد و گسترش مشاهده میشود و خواهناخواه درصد کارهای نامناسب و مبتذل نیز فزونی یافت و همزمان با آن سختگیری و جدیت بیشتری در زمینه نقد کتاب های کودکان به وجود آمد. در نیمه دوم دهه پنجاه بهتدریج آثار تخیلی اعجابانگیز، شعر، زندگینامه و تاریخ جای خود را در میان آثار مخصوص کودکان و نوجوانان باز کرد؛ کتابهای غیرداستانی در حوزه علوم، فنآوری، هنر، بازی و سرگرمی بیشتر از طریق ترجمه آثار خارجی به حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان راه یافت؛ ادبیات کودکان و نوجوانان بهعنوان موضوعی تحقیقی و آموزشی مورد توجه نهادهای پژوهشی و آموزشی قرار گرفت؛ حضور ایران در صحنههای بینالمللی نمود چشمگیری یافت؛ ایران به عضویت دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (۱۹۶۲) در آمد و آثار ایرانی در نمایشگاههای بینالمللی ظاهر شد و جوایزی را نیز به خود اختصاص داد که بیشتر مربوط به تصویرهای کتاب کودک است. مهمترین دستاورد بینالمللی ایران در دهه پنجاه مربوط به فرشید مثقالی تصویرگر کتاب کودکان است که در ۱۳۵۳ خوشیدی جایزه جهانی هانس کریستیان اندرسن را بهخاطر مجموعه آثار تصویریاش دریافت کرد. او نخستین هنرمند غیراروپایی و آمریکایی بود که به دریافت این جایزه نایل شد. دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی اواخر دهه ۱۳۵۰ و اوایل دهه ۱۳۶۰ ناپایداریهایی را در وضع ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران بهوجود آورد. پدیدآورندگان صاحبنام ۲ دهه قبل بیشتر جای خود را به جوانان انقلابی دادند که گرچه تجربه اندک داشتند از آرمانهای نو و انگیزههایی قوی نیز برخوردار بودند. در ۲ دهه گذشته، ما شاهد رشد کمّی چشمگیری در همه عرصههای ادبیات کودکان و نوجوانان ایران هستیم: تعداد عناوین منتشر شده در سال فزونی گرفته و آثار منتشرشده از تنوع موضوعی قابل اعتنایی برخوردار شدهاند؛ طیف گستردهای از نویسندگان، شاعران، مترجمان، تصویرگران، روزنامهنگاران و ناشران به این عرصه گام نهادهاند؛ مجلات خاص گروههای سنی متنوعتر شده و انتشار مقالات تخصصی که قبل از انقلاب بسیار محدود بود گسترش یافت؛ مجلات تخصصی ادبیات کودکان کار خود را وسعت داد و به گونهای جدی درگیر بحثهای نظری این حوزه شدند؛ آموزش مباحث نظری در دانشگاهها از رونق برخوردار شده و سهم قابل اعتنایی از پایاننامههای تحصیلی مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشتههای کتابداری و اطلاعرسانی، تعلیم و تربیت و هنر به این زمینه اختصاص یافت.
ادبیات کودکان در دهه ۷۰ همراه با تعمیق برنامههای دهههای گذشته، ورزیدگی در اجرای فعالیتها، تسهیل ارتباطات بینالمللی علاوهبر دستیابی به اطلاعات، حضور ادبیات کودکان و نوجوانان ایران و فعالان این زمینه را در عرصه جهانی پررنگتر کرد. در این دهه، فعالیت ها شامل حال همه کودکان و نوجوانان شد؛ از کودکان معلول (که آغاز فعالیت برای آنها از دهه قبل است) تا کودکان پناهندگان به ایران یا کودکان کانون اصلاح و تربیت. یکی از اقدامات اساسی و اصولی این دهه، تهیه و تدوین فرهنگنامه کودکان و نوجوانان توسط شورای کتاب کودک است که در تابستان ۱۳۷۹ جلد ششم آن نیز منتشر شد. آغاز تهیه "تاریخ ادبیات کودکان و نوجوانان" نیز در این دوره است.
در دهه ۸۰ شاهد شکلگیری ادبیاتی بودیم که کودک در آن نقشی فعال داشت. ادبیات کودک و نوجوان در دهه ۸۰ نیز تلاش کرد که مخاطب خود را در نظر بگیرد. به عبارت دیگر ارزیابی ادبیات به دست خوانندگان بسیار مهم شد. هر چند که هنوز نویسنده و اثر در جایگاهی برتر قرار داشتند. در حالیکه در همین زمان ادبیات کودک و نوجوان در دنیا از توجه به یک متن و زاویه دید به سمت درک اثر از چند دیدگاه یا زاویه دیدی نامتعارف و غیرمنتظره گرایش یافت. البته در دهه ۸۰ نیز رگههایی از چنین تلاشهایی در ادبیات کودک ایران به چشم خورد؛ هر چند که هنوز فاصله بسیاری با این تفکر دارد. در حقیقت می توان گفت که ادبیات کودک در دهه ۸۰ جریانی رو به رشد داشت.
این روند در سالهای دهه ۹۰ هم ادامه یافت. اگر چه توجه طبقه متوسط به خرید کتاب برای کودک بیشتر شد اما رشد تکنولوژی در صنعت چاپ، بازاریابی و پخش کتاب موجب شد، کتاب کودک به عنوان کالا مطرح و سرمایه گذار برای تولید آن تشویق شود اما با رویکرد آسیبشناسانه، همچنان نگاه سنتی به مخاطب و ناآشنایی پدیدآورندگان با کودک و نوجوان امروز مانعی در برابر آن است. مخاطبی که با ماهواره، اینترنت و شبکههای اجتماعی به جهان پیچیده امروزی دسترسی دارد. جهانی که حذف فاصله میان کودک و بزرگسال را تجربه میکند. جهانی که از دوران اطلاعات میگذرد و پایههای جهان مفهومی را برپا میدارد.
به گفته شکوه حاجی نصرالله یکی از فعالان عرصه ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات کودک لازم است، پوست بیندازد و چهره دیگری از خود به کودکان نشان دهد که واقعیتر، ملموستر و صمیمیتر بوده و از شعار، پند، اندرز و باید و نبایدها به دور باشد و در این مسیر بیش از هر عنصری لازم است بر ادبیات استوار باشد. تا زمانی که نویسنده ادبیات کودک و نوجوان پوستهای را که در سراسر زندگی از کودکی تا امروز بر اساس رویکرد رفتارنگری برایش بافته شده، سوراخ نکند و به تدریج از آن رها نشود، رشد نمیکند.
نویسندگان مطرح
نویسندگان زیادی در این سال ها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان قلم زدند و به خلق آثار ماندگار پرداختند. از جمله این افراد "محمود مشرف آزاد تهرانی" است که با نام م. آزاد شناخته می شود و از شاعران و نویسندگان بازنویس و بازآفرین ادبیات کودکان ایران است. او از نویسندگان پرکاری است که نزدیک به پنجاه عنوان کتاب برای کودکان به یادگار گذاشته است. بیشتر آثاری که م. آزاد برای کودکان آفرید، بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کهن ایران است. او بر این باور بود که: "ادبیات کهن ایران ادبیاتی است، سرشار از اندیشه والای انسانی ..." و نقش و کارکرد بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کهن را کمک به صلح جهانی و مقابله با تهاجم فرهنگی می دانست.
«مهدی آذریزدی» یکی از پرتیراژترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان بود که از محرومترین طبقات اجتماعی برخاسته بود. مجموعه هفتگانه "قصههای خوب برای بچههای خوب" از معروفترین کتابهای او بود که در ذهن و خاطره چند نسل از فرزندان این خاک و بوم ماندگار شد. او در این مجموعه به ترتیب قصههای کلیله و دمنه، مرزبان نامه، سندباد نامه، قابوس نامه، مثنوی معنوی، قرآن کریم، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه و گلستان سعدی را به قلم شیوایش نوشت و برای کودکان و نوجوانان به یادگار گذاشت.
"جمشید خانیان" از نیمه نخست دهه ۱۳۶۰ با نگارش ۲ نمایشنامه "یک نیمروز در اتاق بازجویی" و "روی نی بندی" و نیز مجموعهای از داستانهای کوتاه در حوزه "نوشتن" فعالیت خود را آغاز کرد. این فعالیت با گرایش به سمت نقد و پژوهش و به ویژه داستان نویسی در عرصه ادبیات نوجوان ابعاد وسیعتری به خود گرفت؛ چندان که از وی تاکنون در زمینههای مختلف نگارشی بیش از ۴۰ عنوان کتاب به چاپ رسیده است.
"صمد بهرنگی"، نویسنده، آموزگار و گردآورنده ادبیات عامیانه مردم آذربایجان است که معروفترین اثر او برای کودکان، «ماهی سیاه کوچولو» با تصویرگری فرشید مثقالی است که در ۱۳۴۷ کتاب برگزیده شورای کتاب کودک شد و به چندین زبان برگردانده شد.
علی اشرف درویشیان، احمدرضا احمدی، سوسن طاقدیس، نادر ابراهیمی، مهدی آذریزدی، هوشنگ مرادی کرمانی، فریدون عموزاده خلیلی، داوود کیانیان و بسیاری دیگر جزو افرادی به شمار می روند که در زنده نگه داشتن ادبیات کودک و نوجوان سهم عمده ای داشته اند.
کودکی از دست رفته!
در بیستمین کنگره ادبیات کودکان و نوجوانان (۱۹۸۶) که با شرکت ۸۲۹ نماینده از ۵۰ کشور جهان در ژاپن برگزار شد، این پرسش را مطرح کرد که: "به راستی کودک مخاطب کیست و آینده ادبیات کودکان به کجا میرود؟" آنچه از برآیند رویکردهای متخصصان شرکتکننده بهدست آمد، نشان از نوعی نگرانی توأم با خوشبینی داشت. نگرانی عمدتاً متوجه تأثیر شگرف رسانههای صوتی و تصویری بر زندگی کودکان و نوجوانان بود که آنها را به حوزههایی کشانده که سبب کوتاه شدن دوران کودکی آنها شده است؛ چنانکه گروهی از متخصصان از "کودکی از دست رفته" سخن میگویند و بر این باورند که این تحولات سبب شده است که حیات انسان به دوران نوباوگی و کهنسالی تقسیم شود که میان ایندو را دوران "کودک ـ بزرگسال" پر میکند. بر اساس این نگرش، مرزهای مشخصی که عوالم شناخته شده جدا از هم با نام کودکی، نوجوانی و بزرگسالی را بهوجود میآورد، درهم ریخته است و همین امر سبب میشود که بهتدریج مرز میان ادبیات خاص این گروهها نیز کمرنگتر شود. اما این خوشبینی نیز وجود دارد که پس از فرونشستن تب تند رسانههای صوتی و تصویری، آثار ادبی و هنری ارزشمند، همچنان با این "کودک ـ بزرگسال" باقی خواهند ماند.