سهراب انتظاری یکی از مهاجمان پرسپولیس در دهه ۸۰ بود. بازیکنی با درخشش مقابل پرسپولیس در جام حذفی مورد توجه «علی پروین» قرار گرفت و به جمع سرخپوشان پیوست پنج سال هم در این تیم ماند.
مشروح گفتوگوی این مهاجم بازنشسته با ایرنا را در زیر میخوانید:
فوتبالت را از کجا شروع کردی؟
از زمینهای خاکی یکی از روستاهای بابل. پس از درخشش در رده امید هم توانستم نظر شموشک را به خودم جلب کنم و راهی این تیم شوم.
در آن زمان شموشک کارخانه بازیکن سازی برای فوتبال ایران محسوب میشد.
درست است. در آن زمان ۲ جین بازیکن در رده امید داشتیم که همه آنها به تیم ملی رسیدند. از رحمان احمدی تا کیانوش رحمتی، محمدرصا خلعتبری و محسن بنگر. خیلی بودند و واقعا حیف که این تیم الان در سطح اول فوتبال ایران نیست.
چه اتفاقی افتاد که به پرسپولیس پیوستی؟
در جام حذفی با پرسپولیس بازی داشتیم که مسابقات آن سال رفت و برگشت بود. از اتفاقات نادر فوتبال ایران هم بود که ساعت ۱۰ صبح به میدان رفتیم. بازیکنان پرسپولبیس نصفشان در زمین خواب بودند. جو آن بازی هم ما را گرفته بود. در بازی رفت با وجود اینکه باختیم اما خیلی خوب بازی کردم. حتی علی پروین و ناصر ابراهیمی در مصاحبهایشان عنوان کردند که شماره ۱۰ شموشک خیلی ما را اذیت کرد. این صحبتها برای من آنقدر با ارزش بود که من هنوز تیکههای بریده شده آن روزنامه را دارم. پس از آن هم در بازی برگشت ۲ گل در نیمه اول به پرسپولیس زدم که متاسفانه آن اتفاق ناگوار افتاد و بخش از ورزشگاه متقی ساری فرو ریخت. ۲ روز بعد از آن مسابقه ناصر ابرهیمی به من زنگ زد و پیشنهاد حضور در پرسپولیس را داد.
چه واکنشی به این پیشنهاد داشتی؟
در آن زمان وضعیت به نحوی بود که نمیتوانستی روی موبایلها شماره طرف مقابلی که با تو تماس گرفته را ببینید. ناصر ابراهیمی به من زنگ و گفت که تو را پسندیدیم. فکر کردم منرا سر کار گذاشتند. فردای آن روز فرد دیگری زنگ زد و گفت از دفتر علی پروین است. بعد دوباره ناصر ابراهیمی تلفن را گرفت و گفت شوخی نمیکند. من هم گفتم اگر شوخی نیست تلفن را به علی پروین بدهید. او گوشی را گرفت و گفت «پسر پاشو بیا تهران» من این موضوع را با خانواده در میان گذاشتم. برادرم گفت فوقش میرویم تهران گشتی میزنیم و اگر سره کاری بود باز میگردیم.
پس راهی تهران شدید؟
خلاصه با برادرم و یکی از دوستانم به آدرسی که داده بودند رفتیم. من آنجا علی پروین را دیدم. او به من گفت تو بودی ۲ گل به ما زدی؟ سپس گفت ناهار با ما باش و برگه قرارداد را مقابلم گذاشت. من چیزی نمیتوانستم بگویم. همش فکر میکردم خواب هستم. تنها برگه را امضا کردم و گفتم لباس نیاوردم. او گفت برو وسایلت را بردار و شنبه بیا سره تمرین.
در مورد مسائل مالی صحبت نکردی؟
حتی نمیتوانستم به غیر کاری که پروین میگوید اقدام دیگری انجام دهم چه برسد که بخواهم در مورد مسائل مالی صحبت کنم. حتی یادم رفته بود که با شموشک یک سال دیگر قرارداد دارم.
این مساله مشکل ساز نشد؟
پس از آن که به پرسپولیس رفتم شموشک گفت که ۵۰ میلیون برای رضایتنامه میخواهد. علی پروین گفت این پول بسیار زیاد است و ما نمیتوانیم آن را پرداخت کنیم. حتی ناصر ابراهیمی چند بار جلسه برگزار کرد اما آنها راضی نمیشدند. به علی پروین گفتم این موضوع را حل میکنم. علی پروین ۲۵ میلیون تومان نقد به من داد که تا آن زمان این مقدار پول را از نزدیک ندیده بودم. خلاصبه با توجه به روابط نزدیکی که با مسوولان شموشک داشتم با مبلغ بسیار کمتر توانستم رضایتم را بگیرم. در بازگشت به علی پروین گفتم که توانستم با مبلغ کمتری رضایت بگیرم و این هم باقی پول. پروین در جواب گفت که باقیاش برای خودت. زحمت کشیدی و برو با آن پول خانه بخر. من باورم نمیشد و فکر کردم میخواستند من را امتحان کنند. همینطور که رو به عقب میرفتم مسوول دفتر علی پروین من را صدا زد و من گفتم بیا پول را بگیر.
در آن فصل مهاجمان نامدار زیادی در پرسپولیس بودند. به عنوان یک بازیکن جوان از نیمکت نشینی هراس نداشتی؟
آن زمان برای یک جوان شهرستانی رسیدن به پرسپولیس واقعا کار سختی بود. من گفتم تا اینجا آمدم و باید تلاش کنم. زمانی که عضو شموشک بودم، ۴ سال هر روز از بابل تا نوشهر میرفتم. سختی زیاد کشیده بودم. میدانستم که رسیدن به پیراهن پرسپولیس سخت است و حفظ آن سخت تر. پس باید بیشتر تلاش میکردم و خدا را شکر در مدتی که در پرسپولیس بودم هیچ گاه نیمکت نشین محض نبودم. حتی با وجود حضور مهاجمان نامی، علی پروین در اولین بازی رسمی من را فیکس بازی داد. پروین واقعا در حقم پدری کرد.
بهترین گلی که برای پرسپولیس زدی چه گلی بود؟
هر گل برای پرسپولیس حس خودش را دارد و شیرین است اما شیرینترین خاطره امن مربوط به یک بازی در اهواز میشود. فصل اول مسابقات لیگ برتر بود. چند بازی نتایج خوبی نگرفته بودیم و استقلال که با ما در کورس قهرمانی بود، در حال جمع آوری امتیازات بود. در آن زمان بین تیم شایعه شده بود که به خاطر اینکه شوکی وارد شود، قرار است ناصر خان ابراهیمی را اخراج کنند. همه بازیکنان او را دوست داشتند. در نیمه اول بازی با تساوی دنبال شد. علی پروین بر خلاف همیشه بین ۲ نیمه با بازیکنان خیلی آرام صحبت کرد و برخی مسائل را گوشزد کرد. هنگامی که داشتیم برای حضور در زمین خود را آماده میکردیم، ناصر ابراهیمی من را کنار کشید و گفت چشم امیدم به تو است.
چه اتفاقی در آن بازی رخ داد؟
از خدا خواستم که من را پیش او شرمنده نکند. در آن زمان یحیی گلمحمدی، نعیم سعداوی مدافعان فولاد و ابراهیم میرزاپور هم که دوران اوجش را پشت سر میگذاشت، دروازهبان آن تیم بود و گرمای هوای اهواز هم سختی کار را چند برابر کرد. در ابتدای نیمه دوم موفق شدم گل قشنگی بزنم اما دقایقی بعد فولاد از روی ضربه ایستگاهی گل تساوی را زد. از طرفی به گوش ما رسید که استقلال هم بازیاش را برده است. در طول بازی مدام نگاهم به ناصر ابراهیمی بود. بازی در ثانیههای پایانی رو به اتمام بود که به خودم آمدم دیدم پشت مدافعان فولاد توپ به من رسیده است. چشمان را بستم و فقط ضربه زدم که توپ از بین پاهای میرزاپور رد شد و به گل تبدیل شد. آن گل واقعا به من چسبید و به نظر خودم همان باعث شد تا انگیزه مان را برای قهرمانی از دست ندهیم و در آخرین بازی هم با گل ابراهیم اسدی قهرمان شویم.
از علی پروین صحبت کردی. خاطره جالبی از او داری؟
سال دومی بود که در پرسپولیس بودم. با ذوبآهن در ورزشگاه تختی بازی داشتیم و یکی از بهترین بازیهای خودم را به نمایش گذاشتم. واقعا خوب بودم و با وجود شکست هم بهترین بازیکن زمین شدم. در پایان بازی اما علی پروین به من گفت چه طرز بازی کردن است. یک لحظه از زبانم در رفت و جواب دادم من که خوب بودم. دیگر علی پروین من را مورد لطف خود قرار داد و پس از دقایقی گفت هیچی نگو اخراجی.
واقعا؟
بله. تمام روزنامهها نوشتند که انتظاری اخراج شد. ناامید بودم و فردای آن روز به تمرین نرفتم و داشتم وسایلم را جمع میکردم تا به شهر خودمان بازگردم که دیدم محمود خوردبین زنگ زد و گفت چرا تمرین نیامدی؟ سپس علی پروین گوشی را گرفت و گفت بچه خودت را لوس نکن و به تمرین بیا. فردای آن روز نیم ساعت زودتر به تمرین رفتم که دیدم یک گل و شیرینی تدارکات تیم دست من داد و گفت پیش علی پروین برو. من هم این کار را انجام دادم که دیدم بهروز رهبریفرد از آن طرف زمین داد زد این حرکت فقط مخصوص من است. (با خنده)
چرا از پرسپولیس جدا شدی؟
در آن سال مدیر باشگاه، علی پروین را اخراج کرد. پس از اخراج پروین، هواداران بازیکنانی که به پروین وفادار بودیم را بیش از همه تشویق میکردند. این برای خیلیها سنگین بود که چرا ما را تشویق میکنند. پس از اینکه آریهان سرمربی تیم شد، او سبک تمرینی خودش را داشت و تمرینات به شدت سنگینی را در نظر میگرفت که همین موضوع موجب شد تا بعد از اولین جلسه تمرینی او چند بازیکن را از تیم کنار بگذارد.
ولی آن زمان در تیم ماندنی شدی؟
من در بهترین فرم فوتبالیام قرار داشتم و آری هان نظر مثبتی داشت. در آن مدت از بازیکنانی که علی پروینی بودند تنها من ماندنی شدم. همان سال یکی از بازیکنان قدیمی به کادر فنی اضافه شده بود و هواداران به خاطر اینکه او به کادر فنی جدید آمده بود، با او به مشکل خوردند. ما ۲ ماه سخت برای بازی با استقلال تمرین کردیم و من پیش خودم گفتم که این بهترین دربی من خواهد بود. ۳ روز قبل از بازی به اردو رفتیم. در آنجا اما اتفاق عجیبی رخ داد. آن فرد که به نظر میرسید، به خاطر تشویق هواداران با من خصومت شخصی پیدا کرده، در فوتبال درون تیمی من را بازی نداد. او گفت برو کنار زمین برای خودت روپایی بزن.
با این مساله کنار آمدی؟
این رفتار برایم که در بهترین فرم خودم قرار داشتم به شدت سنگین تمام شد و پس از تمرین دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. پس از جدال لفظی با این فرد درگیری سنگین فیزیکی هم داشتم و سپس اردو را ترک کردم. ۳ روز بعد اما آری هان جلسهای برگزار کرد و گفت که من به تو احتیاج دارم. یادم میآید، حتی یک بازی دفاع چپ بازی کردم. در نهایت به خاطر حضور آن فرد در کادر فنی پرسپولیس از تیم جدا شدم. محمدحسن انصاریفرد خیلی تلاش کرد در تیم بمانم، اما به او گفتم که با حضور این فرد در کادر فنی نمیتوانم به کار ادامه بدهم و این برای پرسپولیس هم بهتر است که بروم.
به خاطر آن درگیری پشیمان نیستی؟
جوان بودیم دیگر. واقعا رفتار درستی با من که در بهترین شرایط فوتبالی بودم صورت نگرفت. شاید اگر زمان به عقب برمیگشت، آن کار را نمیکردم.
پس از پرسپولیس دیگر نتوانستی درخشان ظاهر شوی؟
آن زمان در مصاحبه با یک خبرنگار گفتم که پیش از این فکر میکردم انسانها یکبار میمیرند اما جدایی از پرسپولیس مرگ زودرسی برایم بود. از طرفی آنقدر به خاطر جدایی از پرسپولیس فشار روی من بود که هنگامی که به راهآهن رفتم در یک سال دوبار مجبور شدم زانویم را عمل کنم.
آن زمان ترس شما از پرواز هم به سوژه جالبی میان پرسپولیسیها تبدیل شده بود. ماجرا چه بود؟
از پرواز میترسم. هر چه راه هم بود برای غلبه و درمان این ترس انجام دادم اما نتیجه نگرفتم. چندین بار دکتر رفتم اما نتوانستم بر این ترس غلبه کنم. حتی پس از جدایی از پرسپولیس هیچ گاه سوار هواپیما نشدم. همین موضوع هم از دید من باعث نابودی فوتبالم شد. تمام ایران را با ماشین شخصی خودم میرفتم. در تبریز و یزد هم بازی کردم اما تمام سفرها را با ماشین خودم انجام میدادم. به همین خاطر مسافت تمام شهرهای ایران را با یکدیگر حفظ هستم.
به عنوان صحبت پایانی حرفی دارید؟
بازیکنان پرسپولیس قدر جایگاهی که دارند را بدانند. زمانیکه آنها از پرسپولیس جدا شوند، تازه خواهند فهمید که چه بلایی سرشان آمده است.