در بخشی از روزنامه رسالت آمده است: «عفت» در لغت حالتی نفسانی است که مانع از تسلط شهوت و هوای نفسانی بر انسان میشود؛ اما «حجاب» در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده و درواقع ابزار حفظ عفت است. عفت معنای عامتری دارد و عفت نگاه، گفتار، رفتار و شهوات را در برمیگیرد و بهنوعی یک خصلت و صفت است. برای حفظ عفت و عدم ارتکاب به گناه، غیرازآنکه باید از برخی مناظر تحریککننده دوری گزید، باید اعضای بدن که برای دیگران تحریککننده است را نیز پوشاند، که از این پرده و پوشش به «حجاب» تعبیر میشود و نهتنها برای زنان بلکه برای مردان هم لازم شمردهشده است.
درواقع حجاب، پوششی ظاهری است که حریم بیرونی فرد را حفظ میکند و عفاف، حجب و حیایی است که باعث میشود فرد از درون، در رفتار و گفتار خود رعایت حریمها را بنماید و برای خود مرزبندیهایی را قرار دهد؛ شاید حجاب از روی ریا، تحمیل دیگران و یا به دلایلی غیر اختیاری حفظ شود، ولی عفت، ارزشی اختیاری است که فرد آگاهانه و به خواست خود آن را حفظ و نگهداری میکند. و البته همه اینها نهفقط در دین اسلام مورد تأکید است که به گفته ویل دورانت، در قوم یهود و قانون تلمود هم وجود داشته است - هرچند در کتابهای دستکاریشده عهد عتیق و جدید ممکن است حذفشده باشد- و آن این است که : «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، چنانکه بیآنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم میرفت و یا درملأعام نخ میرشت یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه تکلم مینمود همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.» (ویل دورانت ص ۳۰ جلد ۱۲ «تاریخ تمدن» ترجمه فارسی.)دکتر «حکیم الهی» استاد دانشگاه لندن، بابیان عقاید «کلمنت» و «ترتولیان»، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) درباره حجاب میگوید : «زن باید کاملا در حجاب و پوشیده باشد، الا آنکه در خانه خود باشد؛ زیرا فقط لباسی که او را میپوشاند، میتواند از خیره شدن چشمها بهسوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید. برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد؛ زیرا برای بینندگان خطرناک است.» (کتاب زن و آزادی، حکیم الهی، ص ۵۳).
در طول تاریخ، زنان همواره یکی از مهمترین ابزارها برای تحقق اهداف استعمارگرانه محسوب می شدهاند و شاید بتوان از جنگهای صلیبی بهعنوان بارزترین مثال ازایندست، یاد کرد. در ایران نیز با ماجرای کشف حجاب توسط رضاخان پس از سفر وی به ترکیه بود که تصور شد وجود حجاب برای زنان ایرانی نوعی عقبماندگی فرهنگی و مانعی برای آزادی آنهاست! و گفته شد نجابت و عفت زن به پوشش وی مربوط نیست و زن روحا و اخلاقا میبایست عفیف باشد! ولی درواقع با برداشتن همین حجاب ظاهری در گام اول و به دنبال آن درگیر شدن در زوایای جلوه گری و دلفریبی، شرایط و زمینهها برای افتادن پردههای حیا و عفت و کمرنگ کردن غیرت مردان فراهم شد.
دنیای مثلا متمدن غرب که روزگاری بر مبنای نظریه فروید معتقد بود تا جایی که ممکن است باید غریزه را آزاد گذاشت تا باعث ناکامی و درنتیجه اختلالهای روانی نگردد، امروزه به این نتیجه رسیده که شاید غریزه خوردن و خوابیدن، با اشباع و سیری مرتفع شود، ولی غریزه شهوت از آن دسته غرایزی میباشد که سیریناپذیر و انتهایی برای آن نیست و چهبسا به همین دلیل است که زنان غربی از گسترش فرهنگ بیبندوباری و تبدیلشدن عریانی به یک عرف پذیرفتهشده، به تنگ آمده و به این نتیجه رسیدند که برای ممانعت از چشمچرانیها و تبدیلشدن خود به یک کالای جنسی و تجاری، چارهای جز پشت پا زدن به فرهنگ بیبندوباری و عریانی ندارند؛ تصمیمی که موجب نگرانی و عصبانیت سران کشورهای غربی گردید و آتش هراس از گسترش اسلامگرایی را به جان آنها انداخت و آنها را وادار به وضع قوانینی برای منع استفاده از حجاب کرد.
ولی باید بدانند در مقابل اسلام هراسی و حجاب هراسی که آنان راه انداختهاند، یک موج بیداری اسلامی به وجود آمده که معتقد است به حجاب بهعنوان یک عامل مهم در ایجاد امنیت روحی و روانی باید نگریسته شود، امنیتی که با پدیده برهنگی و بیبندوباری در غرب مورد تهدید قرارگرفته است. زنان غربی و غیرمسلمان به این نتیجه رسیدهاند که برای موردتوجه واقعشدن نیاز است تا بهجای نمایش جسم خود، به تعالی ابعاد فردی و اجتماعی خود بپردازند.
عفاف و حجاب نعمتی است برای صیانت و حفاظت از زن و آنها که از این نعمت محروماند و از دستش دادهاند و برای به دست آوردن مجددش، هماکنون اعتراضها میکنند و شهیدها میدهند، قدرش را بیشتر میدانند.