کرونا روزهای بد و تلخی را برای تمام جهانیان رقم زد، روزهایی که از اواخر سال ۹۸ در ایران شروع شد و تا امروز ادامه داشته است؛ قطعا این تلخی از جهتی برای ما ایرانیان بیشتر بود چرا که درست در روزهای شروع سال جدید که بر اساس رسوم فرهنگی هزاران ساله عادت به دیدن همدیگر و دور هم بودن داشتیم ما را به یک انزوای اجباری و خانهنشینی طولانی وادار کرد.
پس از آن هم پس لزرهها ادامه داشت و موج هایی بود که به صورتی ناتمام هموطنانمان را عزادار و زندگی را به کام بسیاری تلخ کرد، بر بازار و درآمد و وضعیت اقتصادی اثرگذاشت و علاوه بر استرسهای بیشمار ترس از بیماری، مردم را با مصائب متعددی مواجه گرداند؛ مشکلاتی که همچنان دامه دارد.
اما این همه بعد کرونا نبود و این قصه تنها یک روی تلخ نداشت. کرونا عواقب مثبت بسیاری داشت که از آن جمله میتوان به بهبود شرایط زیست محیطی و نفس کشیدن زمان و زمان از دست انسان اشاره کرد؛ محیط زیست نفس کشید، حیوانات نفس کشیدند و البته خود انسان هم فرصتی به دست آورد تا به تمامی آن چیزهایی که بدیهی و همیشگی و طبیعی می دانست نگاهی دوباره انداخته و در این میانۀ بحران تعریف دیگری از خوشبختی و سلامت ارائه دهد.
بر این اساس روزهای کرونا را میتوان به سان همان وقفهای دید که فلاسفه معتقدند برای اندیشیدن متفاوت و غیرروزمره در جریان زندگی لازم است؛ وقفهای که برای چند صباحی نبض زندگی را تغییر داده و انسانها را از روتین و نظم سابق جدا میسازد و زمینهای میگردد برای تفکری عمیقتر نسبت به داشتهها.
در یک انتظار به سر میبریم
مسعود آبپرور کارگردان و نویسنده در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و در توضیح فعالیتهایی که این روزها در دست انجام دارد، بیان کرد: این روزها در حال پیگیری دو کار هستیم که یکی برای تلویزیون و دیگری خارج از حوزهٔ تلویزیون است و امیدوارم که هر دو یا یکی از آنان به نتیجه برسد. هردو سریال پلیسی_امنیتی هستند که دنبال این هستیم که توافق اولیه صورت گیرد و نگارش کار شروع شود.
در حال حاضر همهچیز بهکندی صورت میگیرد و نوعی بلاتکلیفی وجود دارد که ابعاد بینالمللی دارد و مدیریت موضوع از دست همه دررفته است و سرمایهگذاران هم نگران سرمایهگذاری هستند؛ باید زمانی بگذرد تا همه چیز به روال سابق بازگردد. همه در یک انتظار به سر میبریم و نکتهای که وجود دارد تاخیری است که در انجام کارها ایجاد شده است. یعنی مثلا چیزی که سابق بر این در عرض دو، سه هفته به نتیجه میرسید، امروز دو، سه ماه است که در آن وقفه افتاده و روند کار کند شده است.
وی افزود: در این مدت قرنطینه و پس از آن برنامههای آموزشیمان را دنبال کردیم، همچنان که زمینههای مطالعاتی و پژوهشی و تحقیقی و نگارشی را که همواره داشتیم، دنبال کردیم.
عوارض بیماری، بیش از بیماری ما را آزرده میسازد
این کارگردان و مدرس دانشگاه در واکنش به این موضوع که چطور روزهای قرنطینه و تاخیر در روند کاری را مفید سپری کرده است، گفت: چون با مطالعات روز روانشناسی و ارتباطات بیارتباط نیستم، سعی میکنم که در این زمینه از رویکردهای مشخصی که این علوم دارد، استفاده کنم و حتی در کلاسهایم و برای دانشجویان و هنرآموزانم در حاشیه درسهای اصلی، آموزههایی داشته باشم که بشود از این موقعیت پیشآمده به بهترین نحو گذر کرد.
وی افزود: شاید بیش از خود بیماری، عوارض آن مانند همین انزوا ما را آزرده میسازد؛ اینکه همه ما جزیره، جزیره شدهایم و با وجود آن که کنار هم زندگی میکنیم، ناچاریم که حتی به هم دست ندهیم و این بسیار آزاردهنده است.
آبپرور تاکید کرد: نکتهای که وجود دارد و در مطالعاتی که صورت گرفته ثابت شده، این است که ما روزی دو، سه هزار بار بهصورت ناخودآگاه بهصورت خودمان، دست میزنیم. محدودیتها کرونا و ملاحضاتی که شکل گرفته، موقعیت خاصی است که ما را آگاه سازد که چقدر از کارهایمان را فکر نشده و غیراختیاری انجام میدهیم و چه بخشی از اینها را میتوانیم، اختیاری کنیم. هیچوقت در گذشته چنین شرایطی را تجربه نکردهایم و این شرایطی بسیار یگانه است که بهجای اینکه با آن بجنگیم، میتوانیم تجربهاش کنیم و از آن بیاموزیم.
کرونا یک چالش است
کارگردان مجموعههای ستاره قطبی (۱۳۷۴) لبخندهای خاکی (۱۳۷۷)بر بال دوست (۱۳۷۵)قتل آنلاین (۱۳۸۴)عملیات ۱۲۵ (سری سوم) (۱۳۹۱)هوش سیاه (۱۳۸۹)هوش سیاه ۲ (۱۳۹۲) لژیونر (۱۳۹۶) خاطرنشان کرد: کرونا یک چالش است، همچنان که زندگی سراسر چالش است؛ در مواجهه با شرایط امروز یکی از واکنشهای شما این است که خودتان را ببازید و عرصه را ترک کنید؛ اما از طرف دیگر میتوانیم با این چالشها مواجهه شویم و اساساً رشد و کمال انسان در مواجهه با این چالشها است. درنتیجه ما باید در این فاصلهای که از هم گرفتهایم، بیابیم که چطور میتوانیم باهم پیوند داشته باشیم. چقدر خوب است که شبکههای اجتماعی و رسانههای عمومی وجود دارند و ما بهواسطه اینها خیلی خوب توانستهایم راههای ارتباطی با یکدیگر را کشف کنیم.
وی افزود: نکته دیگر این است که مغز ما در ارتباط با وقایع و اتفاقات روزمره بهمحض وقوع حادثهای، رجوع میکند به الگوها و قالبهایی که قبلاً در آن ساختهشده است؛ یعنی مغز ما وقتی میخواهد رفتارها را برنامهریزی کند، بر اساس تجربیات گذشته این کار را میکند و این در مورد ناخودآگاه جمعی هم اینگونه است که یک جامعه یا جامعه جهانی وقتی با پدیده ناشناختهای مانند کرونا برخورد میکند، طبیعتاً به سمت تجربیاتی که قبلاً داشته است، بازمیگردد؛ اما خوب است که به خلاف این هم نگاه کنیم
آدمهایی مانند دانشمندان و پژوهشگران اتفاقاً به گذشته نگاه نمیکنند و اگر هم نگاه کنند خیلی سریع این نگاه را به آینده معطوف میسازند و همین دانشمندان انگشتشمار هستند که برای مقابله با رخدادی که صورت گرفته است راهکار و مسیری برای برونرفت از این بحران مییابند نه کسانی که توجه به گذشته دارند.
آبپرور تصریح کرد: اینها چیزهایی است که مغز ما را از حالت اتوماتیک خارج ساخته و باعث میشود نگاهی روبهجلو و چارهساز داشته باشیم و چنین اتفاقهایی تنها در صورت وقوع پدیدههایی چون کرونا امکان بروز دارند؛ وگرنه بهطور خودکار ما کارمان را میکنیم و اگر میزان کمال و رشدمان از اول تا آخر زندگیمان ۲۰ درصد باشد، با تجربه شرایط بحرانی و در صورت برخورد آگاهانه با آن، این میزان رشد تا چندین برابر افزایش خواهد یافت.