«علی ربیعی» در این پیام اینستاگرامی تصریح کرده است که سر و صداهای فاقد ارزش بنیادی، منجر به کمتر شنیده شدن صدای پای تغییر جهان و کاهش اهمیت ایران در سالهایی نه چندان دور شده است. در آستانه ورود به قرن جدید، چشمانداز ایفای نقش موًثر در جهان و کسب قدرت اول در منطقه در لابلای انبوهی از اسناد به دلیل دیده نشدن الزامات آن، گویی در بایگانیها به سر میبرد.
مسئولیت همه ما در قبال ایران وآینده آن، فهم الزامات و ایجاد زمینههای آن برای ارتقای نقش کشورمان در آینده منطقه و جهان است. امروز، طرح این پرسش ها ضروری است که با کدام اندازه اقتصادی و چه ظرفیتهایی وارد قرن جدید میشویم؟ کشورهای جهان و منطقه به چه میزان به تولیدات داخلی ما وابستگی دارند؟ چه روشهایی برای تبدیل ظرفیتهای انسانی، فنی و علمی کشور برای افزایش مزیتهایمان داریم؟ چقدر ساختار نهادهای اجتماعی - فرهنگی ما متناسب با ایرانی درجایگاه بالاتر است؟ ذهنیت جامعه و از همه مهمتر، ذهنیت نخبگان ما تا چه حد ظرفیت انطباق با کسب مزیت در دنیای پیشرو را داراست؟
اینها پرسشهایی است که پاسخ به آنها مستلزم تحقیقات و مطالعات جدی است. من معتقدم اولین گام در این مسیر، تغییر ذهنیت نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما برای دستیابی به یک اشتراک ذهنی است.
من در این مقاله قصد دارم به یک اتفاق مهم و قابل توجه که قابل تاخیر نیست و ضرورت دارد که از همین امروز به آن پرداخته شود اشاره کنم:
تغییرات ژئوپولتیکی در جهان در شاهراههای هوایی، دریایی، زمینی و همچنین اطلاعاتی_ارتباطاتی در حال شکلگیری است. ظرفیتهای ژئوپلتیک منحصر به فرد ایران در چند دهه اخیر به علل مختلف از جمله جنگ، تحریم، محدودیتهای سیاسی اعمال شده علیه ایران و فقدان برنامهای راهگشا نه تنها نتوانستهایم این موقعیت را ارتقا بخشیم بلکه دچار کاهش آن نیز شدهایم. در چند سال اخیر که ناگزیر درگیر مناقشات گوناگون اعم از داخلی و خارجی بودهایم به مرور نقشههای راه ژئوپلتیک جدیدی پیرامون ما شکل گرفته است به طوریکه در چند سال آینده چشم ما باز خواهد شد و جهانی پیرامون خود خواهیم دید که مزیت قابل توجهی در آن نخواهیم داشت.
بنابراین جانمایی صحیح کشور در بین زنجیرههای تولید جهانی و ایفای نقش و به دست آوردن مزیت در منظومههای جدید که بعضا در حال شکلگیری هستند بسیار ضروری و نگاهی استراتژیک به امروز و آینده ایران است.
بدون شک بعد از جهان دوقطبی، پیشبینی میشد علاوه بر آمریکا و اتحادیه اروپا با چند منظومه از جمله شرق آسیا، شبه قاره هند، روسیه و اوراسیا روبرو شویم. تلاش برای منظومه شدن جهان اسلام با توجه به وابستگیهای سیاسی به یک آرمان دست نیافتنی تبدیل شده است.
روابط خارجی ایران دیگر براساس تقسیم بندی بر اساس خطوط تمایز میان غرب و شرق تنظیم نمی شود و قضاوت در افکار عمومی داخلی بر اساس جناح بندی هایی که هنوز خود را مکلف به برتری دادن کشورهای غربی و یا کشورهای شرقی در مواجهه با هم می بینند، نمی تواند سنگ محک معتبری برای داوری پیرامون سیاست خارجی ایران از جمله قرارداد همکاری ایران و چین باشد.
گرچه امروزه حضور جریان ترامپ فشار برای کاستن از ارزشهای سایر منظومهها حتی اروپا است ولی این امر، کوتاه مدت خواهد بود.
نگاه استراتژیک و آیندهنگر به ایران ایجاب میکند ما با هر یک از منظومهها بتوانیم در تعاملات راهبردی قرار بگیریم. نتیجه فقدان چنین نگاهی در دهههای گذشته تخلیه تدریجی ظرفیتهای تجاری ما حتی در حوزه همسایگانمان بوده است. نگاه کنید به برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، برخی همسایگان ما در شمال و شمال غرب کشور که در حال به خدمت گرفتن ظرفیتهایی هستند که به طور ذاتی متعلق به ایران بوده و آنها در حال تبدیل شدن به کانونهای منطقهای مراودات و شبکههای راهبردی تجارت در جهان هستند. نگاه کنید به جادهها و مسیرهایی که در دنیا از شرق به غرب در حال شکلگیری است.
تلاشهای ضدایرانی آمریکا و منافع خاص اقتصادی کشورها، همبستهای ایجاد کرده است که به مرور با جا ماندن ما در مسیرهای اصلی بینالمللی در تبادل انرژی، کالا و دانش، مزیتهای ما رو به کاهش خواهد نهاد.
برای تامین منافع ملی درازمدت نیازمند تفاهمهای استراتژیک با منظومههای بزرگ و اتحادیههای منطقهای مختلف هستیم.
سیاست جمهوری اسلامی ایران برتری دادن یکی از منظومه ها بر دیگری نیست بلکه استفاده حداکثری از همه ظرفیت هایی است که هر کدام می توانند در اختیار توسعه و امنیت ایران قرار بدهند.
برنامه جامع ۲۵ ساله با چین در همین چارچوب دنبال شده است که متاسفانه دستخوش تحلیلهای بدبینانه، سطحی، نادرست و بعضاً مغرضانه شده است. مغرضانه را برای آنان به کار بردم که در رسانههای فارسیزبان وابسته به دلارهای نفتی و گروههایی غیرخیرخواه برای ایران مدام در حال دروغپردازی در این زمینه هستند.
یک روز از واگذاری چابهار، یک روز قشم و کیش، یک روز فروختن آینده نفت و گاز و یک روز حضور ۵ هزار نیروی امنیتی در ایران سخن به میان میآید. هرچند این برنامه در صورت عقد تفاهمهای اولیه جهت نهایی شدن در معرض افکارعمومی و مبادی عمومی تصمیمگیری قرارخواهد گرفت.
وظیفه سیاست خارجی، تسهیل همه شرایطی است که زمینه را برای توسعه همه جانبه کشور مهیا می کند و در سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم که بر اساس تعامل سازنده با جهان پایه گذاری شد، همواره این هدف مد نظر بوده؛ چه وقتی که سیاست خارجی ما با برجام، هدف عادی سازی روابط خارجی ایران را دنبال می کرد و چه وقتی امروز در اعلام برنامه ریزی ۲۵ ساله با چین، همان هدف را با ابزارهای دیگری جستجو می کند. مسئله اصلی، روح حاکم بر این رخدادهای به ظاهر متفاوت است که از سوی منطق یکسانی پشتیبانی می شود.
این به نفع آینده ایران است که با درک تغییرات ژئوپلتیک اقتصادی جهان، مزیت خود را در تفاهمهای راهبردی بلندمدت با منظومهها و کشورهای مختلف جستجو کنیم. این روشی است که منفعت ملی ایران امروز و فردا در آن است که نه تنها با کشور چین بلکه با تمامی کشورهای موثر به تفاهمهای بلندمدت دست یابیم.