ارنست همینگوی، برنده جایزه نوبل و یکی از مهمترین قرن و بیستم است، این رمان نویس ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در ایلینویز آمریکا متولد شد و در دوران زندگیاش ۷ رمان، ۶ مجموعه داستان کوتاه و دو کتاب غیرداستانی نوشت. به مناسبت تولد این نویسنده که مصادف بود با سی و یکم تیرماه، پیشنهادهایی برای مطالعه بهتر آثار این نویسنده، داریم. آثار همینگوی، روان، ساده و روشن هستند اما برای بسیاری از مخاطبان ادبیات، آغاز مطالعه کتابهای همینگوی، ممکن است سخت باشد.
چرا همینگوی بخوانیم؟
ارنست همینگوی، نویسندهای تاثیرگذار در تاریخ ادبیات و داستاننویسی است، آثار او بارها برنده معتبرترین جوایر ادبی بینالمللی نظیر نوبل و پولیتزر شدهاند، این نویسنده، گونهای متفاوت از توصیفات داستانی را به کار گرفت و موجب شد بسیاری از نویسندگان پس از او، وامدار سبک ادبی ویژهاش باشند.
همینگوی نام سبک ادبی خود را تئوری آیسبرگ (نظریه کوه یخ)، گذاشته است، در این روش نوشتن، وقایع داستانی چون کوه یخی شناور در آب که تنها یک هشتم آن قابل مشاهده است، روایت میشوند و نویسنده تنها اطلاعاتی را در داستان میگنجاند که در روند آن ضروری هستند و باقی اطلاعات را حذف میکند. این تکنیک تحولی شگرف در داستاننویسی به ویژه نگارش داستان کوتاه ایجاد کرد و تحولی بود که داستانها را از پرگوییهای مرسوم، رها ساخت.
آثار همینگوی، در فهرست کتابهای قرن، کتابهایی که باید پیش از مرگ خواند و بهترین کتابهای داستانی تاریخ، حضور دارند که این موضوع اهمیت این نویسنده را نشان میدهد.
چه چیزهایی باید بدانیم؟
یکی از موضوعاتی که به درک بهتر آثار ارنست همینگوی کمک میکند، آشنایی با زندگی شخصی اوست. بسیاری از مطالبی که در کتابهای او میخوانیم، نکاتی است که او از زندگی شخصیاش به داستان تبدیل کرده است.
او در نوزدهسالگی داوطلب حضور در جنگ جهانی اول شد اما به علت ضعف بینایی، به او اجازه جنگیدن ندادند، ولی همینگوی با اصرار زیاد به حضور در جبهه، به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ به خدمت گرفته شد. او در طول چنگ چندین بار زخمی شد اما مهمترین آسیب او زمانی است که از ترکش خمپاره مجروح میشود و مدت زیادی در بیمارستان میماند، رمان وداع با اسلحه، روایتی از این بخش از زندگی همینگوی و جنگ جهانی است. حتی شخصیت کاترین بارکلی، در این کتاب، از روی پرستاری که همینگوی به او دلبسته شد، ساخته شده است. همینگوی در جنگ جهانی دوم هم به عنوان خبرنگار جنگی شرکت داشت و چندین داستان کوتاه نتیجه، این دوران است. خورشید همچنان میدمد، رودخانه بزرگ یا در امتداد روخانه به سمت درختها، هر کدام به نوعی با جنگ جهانی گره خوردهاند و قهرمانان آنها بازماندگان جنگ هستند و خاطرههای بسیاری از این روزگار دارند.
اما مهمترین شاهکار همینگوی، یادگاری از دوران کودکی اوست، پدر همینگوی، علاقه زیادی به ماهیگیری داشت و این سرگرمی به ارنست هم انتقال یافت، این نکته را در داستان مشهور و پرمخاطب پیرمرد و دریا به روشنی میتوان دید. اما پیش از پیرمرد و دریا هم همینگوی، داشتن و نداشتن را درباره ناخدای یک کشتی ماهیگیری نوشته بود.
نکته مهم دیگری که باید پیش از خواندن آثار همینگوی دانست، رویکرد سیاسی اوست، او در تقابل با فاشیسم و در مخالفت با دیکتاتوری، چه در مقام خبرنگار و چه در مقام نویسنده بسیار نوشته است، حتی گاهی از یک خبرنگار به یک فعال سیاسی- اجتماعی تغییر چهره داده، این نکته را در کتاب زنگها برای که به صدا در میآیند، یا این ناقوس مرگ کیست؟ میتوان دید، این کتاب روایتی از یک سرباز آمریکایی در جنگهای داخلی اسپانیاست که همراه با گروههای مبارز در برابر ژنرال فرانکو میجنگد، که این کار را خود همینگوی نیز انجام داده است.
شاید نکته دیگری که اهمیت داشته باشد، همنیگوی در طور جنگ جهانی، رهبری گروهی فرانسوی را در برابر نازیها بر عهده داشت که بعد از جنگ به خاطر اقدامات مسلحانه محاکمه شد اما هرگز جرمی علیه او اثبات نشد.
تاریخ سیاسی و اجتماعی جهان در سالهای زندگی همینگوی، زندگی شخصی او و نیز آگاهی از نویسندگان همعصرش، افرادی چون اسکات فیتز جرالد که با او نامهنگاری داشتهاند، نکاتی است که به درک آثار او کمک میکند. آشنایی با نویسندگان همدوره همینگوی کمک میکند که تفاوت او با همعصرانش بهتر دیده شود.
همینگوی کلاسیک است؟
برای خواندن آثار همینگوی، باید دقت کنیم که او با سبک متفاوتی که در نوشتنش به کار میگیرد، نویسندهای کلاسیک به شمار نمیآید، او با حاشیه رفتنها و توصیفات طولانی ادبیات کلاسیک میانهای نداشت و رمانهای بلند او هم مطول نیستند. او به خلاصه نویسی و درگیر کردن مخاطب با داستان، علاقهمند بود که این کار او ویژگی ادبیات مدرن است. به طور کلی کارهای همینگوی، نوآورانه هستند و حتی در میان آثار مدرن نیز خلاقیت ویژه خود را دارند اما همیشه ارزشمندی کارهای این نویسنده با آثار کلاسیک مقایسه شده است و حتی علاقهمندان به آثار کلاسیک نتوانستهاند نسبت به آن بیتفاوت باشند.
در این آثار با یک نویسنده شادمان و خوش سخن روبهرو هستیم، نویسندهای که در سنین میان سالی هم با جوانان رفت و آمد داشت و حتی با گروهی از هیپیها دوست نزدیک محسوب میشد. همینگوی نویسندهای واقعگراست اما همیشه تلاش کرده است شوخ طبعی خود را حفظ کند.
از کجا شروع کنیم؟
برای مطالعه آثار همنیگوی، اولین و مهمترین پیشنهاد، کتاب پیرمرد و دریا است. این کتاب با ترجمه نجف دریابندری، توسط نشر خوارزمی در ۲۲۲ صفحه منتشر شده است. کتاب بعدی وداع با اسلحه باز هم با ترجمه نجف دریابندری است که انتشارات امیرکبیر در ۳۴۳ صفحه به چاپ رسانده است. این دو کتاب همیشه در فهرست آثاری که باید خوانده شوند و یا شاهکارهای قرن بیستم جای دارند.
اگر به داستان کوتاه علاقهمند باشید هم میتوانید کتاب مردان بدون زنان را مطالعه کنید که مجموعه داستانهایی است که در مجلات مختلف از این نویسنده چاپ شدهاند. این کتاب را اسدالله امرایی برای نشر افق در ۲۲۲ صفحه، ترجمه کرده است.
حتی اگر به نویسندگی علاقهمند باشید هم همینگوی، میتواند معلم خوبی برای شما باشد و مجموعه گفتوگوهای او را بخوانید و نکات بسیار دقیقی را بیاموزید. کتاب آخرین مصاحبه و دیگر گفت و گوهای ارنست همینگوی با ترجمه هوشنگ جیرانی در ۸۸ صفحه توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
فصل آخر
بسیاری از منتقدان، ارنست همینگوی را بزرگترین نویسنده قرن بیستم دانستهاند. داستانهای او کاوشی در زندگی واقعی انسان، رنجها و معانی زیستن است. به تصویر کشیدن احساسات درونی آدمی، مهمترین ویژگی این نویسنده است که آثار او را برای هر اهل کتابی خواندنی میکند.
ارنست همینگوی که بود؟
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ در اوک پارک ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد. پدرش کلارنس، یک پزشک و مادرش گریس، معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال میشیگان به سر میبرد و آنجا متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد. او پس از پایان دوره دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدتی در کانزاس سیتی به عنوان گزارشگر گاهنامه استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئیه ۱۹۱۸ مجروح شد و ماهها در بیمارستان بستری بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستانهای کوتاهش، در زمانه ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان عید متغیر انتشار یافت.ارنست همینگوی بیشتر عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمی شدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیات وحش آفریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا، تجربه کرد. او سرانجام با اسلحه شکاری خود، با زندگی وداع کرد.