تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۳

اردبیل - ایرنا- خبرنگار و قلمش هنوز می‌نویسد، نوشتن برای خبرنگار زمان و مکان، آرامش و خطر نمی‌شناسد، از سال‌ها پیش نوشته و همچنان می‌نویسد و زمانی هم که نمی‌نویسد در اندیشه و خیال نوشتن است.

هنوز به خاطر دارد قلمی که قصه دردآلود مادری را روایت کرد که در روزهای آخر زمستان سال ۷۵ در دامنه سبلان در تلاش برای کنار زدن برف و خاک یخ‌زده روستای زلزله زده "بنمار" بود تا شاید دختر مدفون شده در زیر خاک را بیرون کشد و چه تلخ بود پایان این قصه وقتی که مادر نفس‌های دخترکش را حس نکرد و فریادی دردآلود کشید.

یا اوایل دهه ۷۰ آن مادر آذری که از مصائب جنگ از خانه و کاشانه خود آواره شده و برای نجات فرزند شیرخوارش خود را به آب خروشان ارس زده و در مرزهای ایران اسلامی پناه گرفت، چه گریه‌ها و ضجه‌هایی که برای همسر و پسر از دست رفته‌اش در جنگ می‌زد و قلم  غمگین این قصه را روایت می‌کرد.

سیل‌هایی که از دامنه سبلان جاری شده و فرزندان بسیاری را از  مادران روستایی گرفت؛ جان‌هایی که ارابه‌های فلزی در جاده‌های  خطرناک شمال اردبیل گرفت و راوی این صحنه‌ها قلم خبرنگار بوده و است.

حوادث تلخ و قصه‌های زیادی از محرومیت، مشکلات، گریه‌ها ،فریادها و .. در این سال‌های طولانی از جوهر رنگارنگ قلم و از حس و حال خبرنگار روایت شد. روایت‌هایی که گاهی به هدف نشست و مشکلی از مشکلات محرومان رفع شد؛ جاده‌ای روستایی آسفالت شد، فریاد مظلومی به عدالت رسیدگی شد،  روستا و زاغه‌هایی آباد شدند، محصول کشاورزی زحمتکش بیمه شد و خانه ویران در سیل و زلزله‌ای بازسازی شد و خبرنگار و قلمش به این تاثیرش افتخار کرد.

گاهی نیز ملامتی بود و تشر و تهدیدی که چرا قلم می‌نویسد و آبرو از منطقه و این مسوول و آن مسوول می‌برد، کار به محکمه رسید و اما به زندان و حبس نکشید.

قلم اما همچنان در این سال‌های طولانی نوشت، سعی کرد یک سویه ننویسد، تنها مشکلات و درد و زجر را ندید و بسیار از خدماتی نوشت که در این سرزمین عقب نگهداشته شده در دوران طاغوت، انجام شد و با تلاش مسوولان منطقه تحولی به خود گرفت و چهره عوض کرد و رو به رشد و ترقی گرفت، جاده ها کشیده شد، کارخانه‌ها ساخته شد، شهرها و روستاها آباد و نوین شدند،  هواپیما بر زمین نشست، سدها برافراشته شده و زراعت جان گرفت، فقر عقب نشینی کرد و زندگی به سوی رفاه نسبی جریان یافت. 

در این سال‌های طولانی قلم از قهرمانانی نیز نوشت که در صحنه‌های مختلف حماسه آفریدند، در جبهه رزم با دشمنان، در میادین سیاسی، اجتماعی و ورزشی و در میدان و جبهه خدمت به مردم .

و اکنون در زمانه کرونا خبرنگار و قلمش همچنان می‌نویسد، از دردهایی که این ویروس بر خانواده‌ها  وارد می‌کند، فرزند، پدر و مادر از خانواده  می‌گیرد و عزا تحویل می‌دهد.

از ضرورت رعایت بهداشت، از خطرهایی که این ویروس ریز دارد و از قهرمانانی که با لباس سپید در بیمارستان‌ها برای رهایی جان‌هایی از هجوم ویروس خطرناک کرونا می‌رزمند و عده‌ای فدا می شوند و عده‌ای همچنان در کارزا.

خبرنگار همیشه در دل حوادث است، آن زمانی که همه از حادثه و خطر گریزانند خبرنگار به دل حادثه و خطر می‌رود،  او باید به دل ویروس در بیمارستان برود تا حکایت کند غم و اندوه بیماران کرونایی را و تلاش و فداکاری  پزشکان و پرستارانی که جان عزیز خود در معرض خطر قرار داده‌اند تا سلامت و زندگی را به بیماران هدیه دهند.

خبرنگار و قلمش همیشه راوی است، همیشه آن‌سوی نگاه‌هاست، همیشه روایتگر است و البته همیشه ناشناس و گمنام، مگر آنکه خود سوژه روایت شود و این زمانی است که در مسیر کار و خدمت جان شیرین دهد.

خبرنگار همچنان می نویسد و ....