تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۷

مسکو - ایرنا - فهم روسیه از ایران و درک ایران از روسیه درباره نقش و اهمیت تهران و مسکو از یکدیگر، خلق الساعه و نتیجه دریافت شهودی و آنی یا حتی مقطعی از طرف مقابل نیست.

محمد هادی شمخانی کارشناس سیاسی مسائل خاورمیانه و اوراسیا در یادداشتی نوشت: اگر به ساختمان روابط ایران و روسیه نگاه عمیق تری داشته باشیم باید گفت آجرها و مصالح این ساختمان نتیجه قرن ها تعامل مداوم است. در دهه های اخیر به علت افزایش اشتراکات و همگراتر شدن افق دید، روند روابط، عمق بیشتری گرفت و سرعت فرآیند بلوغ دیدگاهی در دو طرف، شکل تصاعدی یافت.  

با این وجود، صرفنظر از دیدگاهی که حافظه تاریخی ایرانیان از روس ها را در مسائل تاریخی به ویژه در دوره قاجار و به خصوص با دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای عمدتا منفی ارزیابی می کند، آنچه در عصر حاضر، تقارب دیدگاه های روسیه و ایران را موجب شده است، نه آن شاخص ها و ایستگاه های تاریخی، بلکه عواملی جدید و پدیده هایی نوین است که به ویژه در سه دهه اخیر بعد از فروپاشی شوروی، سرنوشت روابط ایران و روسیه را به سمت و سوی متفاوت از همیشه هدایت کرده است.

در این میان، مواضع و رویکردهای سیاسی سه دهه اخیر، نقش عمده ای در فهم متقابل ایران و روسیه از یکدیگر داشته است تا جایی که به جرات می توان گفت اگر عنصر روابط و مواضع سیاسی از محاسبات تهران و مسکو بیرون کشیده شود، چیز قابل توجهی در روابط این دو به نسبت فصول مشترک سیاسی، باقی نمی ماند. حقیقت است که حجم تجارت ایران و روسیه، میزان تعامل و تبادل تکنولوژیکی و علمی و دانشگاهی، همکاری های صنعتی به استثنای موضوع هسته ای، شراکت در برنامه های هوا – فضا، ارتباطات در چارچوب دیپلماسی عمومی و ورزشی و حتی میزان سفر شهروندان دو کشور به خاک یکدیگر با وجود دوستی سیاسی این دو ناچیز است؛ حتی در مقایسه با تعامل برخی رقبای منطقه ای ایران با روسیه.

هنگامی که ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۰ به قدرت رسید ، روابط  گرمتر شد. تجارت اسلحه بین دو کشور حتی بیشتر گسترش یافت و دیپلمات های کرملین با صراحت از برنامه هسته ای ایران به عنوان یک تلاش صلح آمیز حمایت کردند و با پشتکار و تلاش برای تضعیف تحریم ها علیه تهران تلاش کردند. جلسات سطح بالای مقامات ارشد این دو کشور در حال حاضر تقریباً معمول است: سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه در ژانویه سال ۲۰۱۵ به ایران سفر کرد  و پوتین در ماه نوامبر از ایران دیدار کرد. پوتین و همتای ایرانی وی از آن زمان تاکنون چندین بار ملاقات کرده اند، همانطور که وزرا و معاونان آنها. پوتین خواستار ورود ایران به سازمان همکاری شانگهای شد ، کاری که او هرگز برای هیچ کشور عربی انجام نداده بود.

روس ها حساب ایران را از دیگران متمایز می کنند

در همین حال، ایران در نگاه روس ها نسبت به دولت های غربگرایی که برای بازی با آمریکا و امتیازگیری از واشنگتن کوبه دروازه کرملین را می کوبند، حساب متمایزی دارد. چرا و چگونه؟

برای پاسخ به این سوالات باید نگاهی به وضعیت گذشته و حال روسیه در قبال تحولات منطقه و عوامل بلوغ فکری روس ها داشت.

به کمتر از ۱۰ سال پیش باز می گردیم؛ به زمانی که ایران و روسیه به تدریج وارد فضای همکاری های نظامی-امنیتی می شدند. این مقطع از آن لحاظ برای تحلیل روابط ایران و روسیه مهم است که اتفاقاتی مانند انقلاب های عربی و سقوط حاکمان سنتی خاورمیانه، در حال تحمیل واقعیت های جدیدی به کشورهای منطقه و فرامنطقه بود. همین تحولات بود که لیبی (شریک تجاری بزرگ روسیه در آفریقا) را به فروپاشی و تجزیه کشاند و می رفت تا سوریه را نیز به سرنوشت لیبی دچار کند. سوریه در واقع نقطه اتصال مستقیم در همکاری نظامی و امنیتی ایران و روسیه برای مبارزه با تروریست هایی بود که بخش عمده ای از آنان آشکارا از حمایت آمریکا و اسرائیل برخوردار بودند.

۱۰ سال پیش، مسکو در کجای معادلات خاورمیانه ایستاده بود؟

هرچند مقاومت روسیه در قبال توسعه طلبی های تقریبا ۱۰ سال اخیر غرب به ویژه در سوریه، قابل ملاحظه و چشمگیر است، اما بیراه نیست اگر گفته شود، ورود جسارت آمیز غربی ها به خاورمیانه و حوزه های نفوذ سنتی روس ها، تا حد زیادی از اشتباهات و چشم پوشی های بی موقع مسکو در تحولات چند دهه اخیر منطقه ناشی شده است.

شاید برای روس ها، تهور غربی ها در اشغال افغانستان و عراق کافی بود تا کرملین به راهبردهای جدی تری درباره امنیت منطقه و پیامدهای توسعه طلبی های مهار گسیخته  بیندیشد؛ اقداماتی که بعضا (مانند حمله آمریکا و ائتلاف غربی به عراق و افغانستان در زمان بوش پسر پس از فروریختن برج های دوقلوی نیویورک در ۱۱ سپتامبر) خارج از چارچوب نهادی قدرتمند مانند شورای امنیت سازمان ملل به انجام می رسید، اما روس ها در بسیاری از موارد ترجیح دادند بیشتر، تماشاگر بازی خطرناک آمریکا و ناتو حتی در نزدیکی مرزهای خود باشند.

دهه های خلاء حضور روسیه؛ از افغانستان تا آفریقا

خلا حضور فعال روسیه در تحولات خاورمیانه موضوعی است که از سال ها پیش و قبل از رویدادهای چند سال اخیر به ویژه انقلاب ها و ناآرامی های عربی، هر از گاهی بر زبان تحلیل گران امور خاورمیانه به مثابه یک هشدار در خصوص توسعه طلبی های غرب به زعامت آمریکا جاری می شد.

می توان گفت که تعلل های مکرر مسکو و کوتاهی آن در همکاری راهبردی با ایران، گسلی را در بدنه دفاعی خاورمیانه تقویت کرده بود که از بنغازی در لیبی تا حلب در سوریه و طرابلس لبنان، کشیده شد؛ شکافی که در درون خود، هم سلاح ها، دیپلمات ها و رسانه های غربی را جای داد (نیروهای ناتو) و هم جنگ طلبان القاعده و تکفیری هایی را که روزی لوله تفنگ های آمریکایی خود را در افغانستان به سوی شوروی گرفته بودند و تا امروز هم در جبهه غرب، همسنگر ائتلاف مورد حمایت غربی ها شده اند؛ از افغانستان تا آفریقا.

چرخش تاکتیکی همپیمانان آمریکا

روسیه در همان مقطع هم، ظرفیت هایی بالقوه داشت که باید بستری برای عینینت و فعلیت آن می یافت.

به این سه مثال نگاهی بیندازیم؛

۱-بحران بدهی قبرس:

سال ۲۰۱۳، ماه ها بود که قبرس بر سر برنامه نجات اقتصادی ناشی از بحران بدهی ها، با اتحادیه اروپا مشغول چانه زنی و استمداد بود. قبرس در سال ۲۰۱۱ از روسیه ۵/۲ میلیارد یورو استقراض کرده بود و روز بیستم مارس، باز هم هیاتی قبرسی ناامید از کمک بروکسل، راه مسکو را در پیش گرفت تا ضمن تمدید باز پرداخت بدهی قبلی، ۵ میلیون یوروی دیگر نیز وام بگیرد. قطعا در این میان، روس ها هم ملاحظات خود را داشتند و آن گونه که ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه اشاره کرد این تجربه برای سرمایه گذاران روسی که اقتصاد قبرس را برگزیده بودند، درس خوبی بود و نفع این بحران به مسکو هم می رسید، زیرا سرمایه گذاران روس را ترغیب می کرد که به جای اعتماد به این بهشت های مالیاتی، سرمایه هایشان را به کشور خود برگردانند، «پیش از آنکه جهنم یورو چیزی از آن باقی نگذارد». با این وجود، هنوز چند روزی از سفرهیات قبرسی به روسیه نگذشته بود که اتحادیه اروپا بسته حمایتی ۱۰ میلیارد یورویی (معادل ۱۳ میلیارد دلار) را برای قبرس به تصویب رساند.

این کمک اتحادیه اروپا یک پیام واضح داشت: نمی گذاریم قبرس به سمت روسیه بغلتد و پلی برای عبور روس ها به سوی سایر اقتصادهای بحران زده اروپا شود.

۲-مصر و وعده صندوق بین المللی پول:

موضوع اعطای وام صندوق بین المللی پول به مصر، برای محمد مرسی رییس جمهور وقت این کشور تبدیل به معضلی سیاسی شده بود. صندوق، شرط اصلاحات داخلی را برای اعطای این وام پیش پای دولت اسلام گرای مصر گذاشته بود؛ شرطی که در داخل هم با مخالفت هایی از سوی برخی جریان های سیاسی روبرو بود.

مرسی هم چمدان ها را به مقصد مسکو بست.

سفر مرسی به روسیه در روز ۱۹ آوریل سال ۲۰۱۳ میلادی در حالی آغاز شد که اکثر رسانه ها سخن از تلاش او برای انعقاد قراردادهای نفت و گاز با روسیه می گفتند؛ (اتفاقی که هرگز نیفتاد و محمد مرسی بعد از سفر به روسیه و پیچیدن همهمه قراردادهایش با روس ها در دالان های اتاق فکرهای تل آویو و واشنگتن، حتی به پای میز امضای قراردادها نرسید و دولتش مستعجل شد) اما اهداف دیگری هم در دستور کار سفر مرسی بود. رسانه های مصری از درخواست رئیس جمهور کشورشان برای دریافت وام از مسکو برای مقابله با شرایط نابسامان اقتصادی خبر دادند. پایگاه المصری الیوم نوشت: برخی مسوولان مصری این سفر را «در چارچوب سیاست خارجی متوازن تر در پی سرنگونی حسنی مبارک رییس جمهور سابق که هم پیمان مورد اعتماد آمریکا بود» دانسته اند.

عبارت «سیاست خارجی متوازن تر» دستکم برای آمریکایی ها خبر خوبی نبود؛ هر چه باشد آنها سالانه میلیاردها دلار کمک در ازای پایبندی به توافق صلح کمپ دیوید با اسرائیل به مصری ها می دادند و مصری ها به ویژه ژنرال ها که عمده دلارهای اعطایی آمریکا را با حساسیت می شمردند، می دانستند سرنوشت رئیس جمهوری که برای خروج از بحران به روسیه متوسل شود، چیست.

در کمتر از یک هفته، پس از سفر مرسی به روسیه روز ۲۴ آوریل، «عبدالشکور شعلان» نماینده وقت مصر در صندوق بین المللی پول اعلام کردکه قرارداد بین قاهره و صندوق بین المللی پول برای تحویل وام ۸/۴ میلیارد دلاری مصر در پایان ماه می (یک ماه بعد از سفر مرسی به مسکو) به امضا خواهد رسید و هیات صندوق بین المللی پول یک هفته بعد از سفر مرسی، برای پایان بخشی به مذاکرات، راهی قاهره شد.

ناگفته نماند که دولت محمد مرسی دو ماه بعد از سفرش به مسکو، چند روزی بعد از سالروز یکسالگی آن ساقط شد و محمد مرسی به زندان افتاد.

۳-تنش مراکش و آمریکا در موضوع صحرا:

همان سال ۲۰۱۳ تمدید ماموریت صلحبانان سازمان ملل در شورای امنیت سازمان ملل قرار بود با طرحی آمریکایی همراه شود که مراکش ملاحظاتی درباره آن داشت. موضع واشنگتن در قبال صحرای غربی و جبهه جدایی طلب مورد حمایت غرب در آن، موسوم به «پولیساریو»، خود به تنهایی برای تنش در روابط رباط – واشنگتن کفایت می کرد، اما آمریکا تصمیم گرفته بود تمدید ماموریت نیروهای پاسدار صلح را با تفویض اختیاراتی بیشتر به این نیروها یعنی نظارت حقوق بشری آنان بر وضعیت صحرا همراه کند. این تصمیم، خشم مراکش را برانگیخت تا جایی که آن کشور رزمایش مشترک خود با آمریکا موسوم به «شیر آفریقایی» را هم به مرحله لغو رساند. رباط به این اکتفا نکرد. «محمد نبیل بن عبدالله» وزیر مسکن و بازسای مراکش در ۲۴ آوریل سال ۲۰۱۳ به مسکو سفر کرد و گفت: سرمایه گذاری های مستقیم و غیرمستقیم روسیه در مراکش هنوز به سطح دلخواه نرسیده است و مغرب تلاش می کند سطح همکاری راهبردی با روسیه را در همه عرصه ها بالا ببرد. او افزود: صادرات مغرب اعم از فسفات، محصولات زراعی و بافندگی، متنوع است در حالی که روسیه منابع انرژی را در اختیار دارد.

کمتر از ۴۸ ساعت بعد از این اظهار تمایل مراکشی ها به افزایش سطح روابط با روسیه، آمریکا از گنجاندن طرح موضوع الحاقی نظارت بر وضعیت حقوق بشر در ماموریت نیروهای پاسدار صلح در صحرای غربی، صرفنظر کرد.

از همین نمونه ها و واکنش های غربی متعاقب آن – صرف نظر از ملاحظات روس ها در خصوص این پیشنهادها – می توان متوجه شد که ایفای نقش فعال روسیه در تحولات بین المللی، چقدر می تواند برای غرب به ویژه آمریکا، نگران کننده باشد، به ویژه اگر از این رهگذر، روس ها بتوانند برخی از کشورهای متمایل به غرب را نیز به میدان مغناطیسی خود جذب کنند. به نظر می آید که برخی کشورهای جهان از پتانسیل روسیه در موازنه سازی بین المللی به خوبی آگاهند.

پیشران شیعی؛ قوی تر از موشک هسته ای

ایران اما در نگاه روس ها حساب متمایزی نسبت به دولت های غربگرایی دارد که برای بازی با آمریکا و امتیازگیری از واشنگتن کوبه دروازه کرملین را می کوبند.

ایران اساسا غربی نیست و روس ها کاملا به این واقعیت واقفند؛ آنها می دانند که ایران، دهه ها جنگ آشکار و پنهان را در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی با آمریکا تجربه کرده است؛ از تحریم های چند لایه و دعواها و اتهامات حقوق بشری و کودتاهایی مثل نوژه و حمله نظامی تدارک دیده شده از سوی آمریکا در صحرای طبس، جایی که ابابیل شن های روان، لشگر فیل های طاغوتی آمریکا را در هم کوبید، گرفته تا ترور دانشمندان هسته ای و سرمایه گذاری غرب برای تاسیس شبکه های سرگرمی و خبری فارسی زبان برای غارت فرهنگ ملتی تاریخ دار.

روس ها معنای همه این تفاوت ها را می فهمند، می دانند فرق پافشاری چهل ساله با چرخش تاکتیکی یا اتخاذ سیاست موقت پاندولی چیست و بین ایران و سایر دولت هایی که گاهی برای امتیازگیری از آمریکا سیاست پاندولی نگاه به شرق را در پیش می گیرند تمایز قائل می شوند. روس ها می دانند که ایرانی ها باوری به اتخاذ تصمیم های ژله ای ندارند و سیاست اصولی آنها استکبار ستیزی و تقابل مومنانه با آمریکا است.

پوتین در سخنرانی ۲۳ نوامبر ۲۰۱۹ (۲ آذر ۱۳۹۸) خود، پیشران هسته‌ای «بوروستنیک» را دارای «برد  نامحدود» معرفی کرد اما در سخنرانی ۲۰ ژوئن ۲۰۱۹ (۳۰ خرداد ۱۳۹۸) در گفت وگوی مستقیم با مردم در چند شبکه تلویزیونی و رادیویی، از یک باور بزرگ و سرنوشت ساز صحبت کرد؛ از موتور محرکی که بیش از پیشران هسته‌ای موشک «بوروستنیک ۹M۷۳۰ »، می تواند تعیین کننده نتیجه نبرد باشد؛ بسیار موثرتر و قوی تر از موشکی اتمی و هولناک که ناتو هم برای آن نامی مجزا انتخاب کرده و به آن «اسکای‌فال SSC-x-۹» می گوید.

رئیس جمهور روسیه شرح داد که جنگ با ایران پیامدهای وخیمی برای آمریکا دارد و بعد، چند عبارت کلیدی و مهم را بر زبان آورد؛ عبارت هایی که حکایت از درک عمیق سیاستگذاران کرملین درباره یک شریک قابل اعتماد دارد.

او گفت: «ایران کشوری شیعه است. حتی در جهان اسلام، رقبای ایران معتقدند که شیعیان قادر به انجام اقدامات شدید برای دفاع از کشورشان هستند.»

پوتین حرفی را زد که خیلی از ناظران تحولات هم پیشتر با ادبیاتی متفاوت بر زبان آورده بودند؛ «آمریکا ممکن است آغازگر جنگ با ایران باشد اما پایان دهنده آن نخواهد بود.»

درک پوتین از ایران چه مفهومی در عالم سیاست و روابط بین الملل دارد?

بیایید باز هم چند سالی به عقب تر باز گردیم

بعد از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق روسیه مشغول چینش داخلی خود بعد از تقسیم امپراتوری بزرگ شوروی به اقماری کوچک تر شد

غرب اما به فروپاشی شوروی قانع نبود و همچنان به دنبال کوچکتر کردن روسیه بود.

جهان در دوره جنگ سرد بر خلاف نام آن، صحنه داغ ترین کشاکش و جدال دو ابرقدرت بود. فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ تا حدودی گرد و غبار پنجه افکنی این دو غول را فرونشاند اما روسیه با جنگ افروزی آمریکا در حاشیه نزدیک آن (خلیج فارس و اشغال عراق و افغانستان) و براندازی ها در همسایگی آن به درک متکامل تری از توسعه طلبی ناتو به سرکردگی آمریکا رسید.

انقلاب های رنگی غرب در حیاط خلوت روسیه از قبیل انقلاب پنجم اکتبر ۲۰۰۰ در صربستان، انقلاب گل سرخ ۲۰۰۳ در گرجستان، انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ در اوکراین و انقلاب گل لاله ۲۰۰۵ در قرقیزستان و تحریم های مداوم آمریکا علیه روسیه، نقاط پررنگ همگرایی بین ایران و روسیه درباره دخالت براندازانه غرب بود.

فروپاشی لیبی در ۲۰۱۱ با دخالت نظامی ناتو، ضربه ای ژئواستراتژیک به روسیه بود. لیبی بزرگ ترین بازار سلاح های روسیه در آفریقا و همکار آن در حوزه انرژی بود.

استقرار سپر دفاع موشکی اروپا در شرق قاره سبز در واقع بخشی از برنامه چند لایه برای محاصره روسیه بود کشوری که هنوز آنقدر پتانسیل داشت و دارد که تهدیدی جدی برای نظام تک قطبی به رهبری آمریکای بعد از جنگ سرد باشد.

انقلاب های رنگی ومخملی در اقمار و نزدیکی شوروی سابق و همسایگان فعلی روسیه یکی دیگر از برنامه های غرب برای محاصره هر چه بیشتر روسیه بود.

بعد از شعله کشیدن آتش انقلاب های عربی در سال ۲۰۱۱ که از کشور تونس آغاز شد، پای غرب و ناتو یک بار دیگر به بهانه مبارزه با دیکتاتورهای منطقه ای و حمایت از انقلاب های مردمی به منطقه باز شد.  روس ها دریافتند که مدارای چند دهه ای روسیه با جسارت لجام گسیخته غرب بیش از این جایز نیست. این سوال در آن دوران به شکلی جدی مطرح بود که «روسیه کجای معادلات خاورمیانه ایستاده است؟»

لیبی آشکارترین نمونه مداخله نظامی غرب در خاورمیانه بود که خلاء روس ها در آن کاملا آشکار بود و عملا به تجزیه این کشور انجامید.

سوریه پروژه بعدی بود. روس ها دریافتند که باید با کمک ایران مقابل توسعه طلبی غربی ها در سوریه بایستند و مانع از محاصره هر چه بیشتر روسیه با فتح مدیترانه به دست غربی ها شوند.

سوریه در واقع نقطه عطف همکاری روسیه و ایران برای ایجاد سدی محکم در برابر توسعه طلبی جبهه غربی- عربی- اسرائیلی بود.

آنچه در تحلیل ها به چشم می خورد این بود که فتح شام به دست غربی ها می توانست زمینه ساز تامین انرژی اروپا از کشورهای عربی خلیج فارس و حوزه های انرژی دریای مدیترانه با دور زدن روس ها جایگزین کردن آن با نفت و گاز کشورهای عربی از طریق مدیترانه باشد.

تجربه همرزمی ایران و روسیه

تلاش همپیمانان آمریکا برای براندازی در سوریه، دیگر حوزه همکار روسیه در مدیترانه، زنگ خطری جدی را برای مسکو به صدا درآورد. روسیه سنگر به سنگر در حال باختن حوزه های همکاری سنتی بود. کرملین تعلل بیشتر در برابر غرب را جایز ندانست و دوشادوش ایران به حمایت از نظام سوریه برخاست.

به جرات می توان گفت که این نبرد مشترک در جبهه واحد سوریه بود که به روس ها ثابت کرد، تهران می تواند همپیمان راهبردی مطمئنی برای مسکو باشد.

پیام مشترک ایران و روسیه از لانه کودتای ناکام

استفاده موقت روسیه از پایگاه هوایی نوژه همدان برای حمله هوایی به تروریست های سوریه در مرداد سال ۱۳۹۵، یک پیام نمادین برای آمریکا داشت. روسیه و ایران با این اقدام به آمریکایی ها چنین پیام دادند که نوژه، روزی قرار بود مرکز فرماندهی کودتای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در ۱۸ تیر ۱۳۵۹ باشد اما حالا، براندازان زیر پرچم واشنگتن را در سوریه هدف قرار می دهد.

ترافیک دیدارها

تا پیش از آن، ایران و روسیه در حوزه های هسته ای، تسلیحاتی، راه آهن، نفت و گاز، دریای خزر، عضویت در سازمان همکاری‌های شانگهای، اشتراک دیدگاه درباره نظم نوین جهانی و نیز تهدید مشترکی به نام آمریکا و ناتو، همگرایی و روابط نزدیکی داشتند.

پوتین چند بار به ایران سفر کرد و در دیدار ۲ ساعته ۲۰۱۵، یک قرآن خطی قدیمی را به مقام معظم رهبری اهدا کرد. مقام های ایران از جمله حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه نیز بارها به روسیه سفر کردند.

مجموع همه این تحولات باعث شد تا روسیه و ایران به بلوغ دیدگاه و درک کامل تر از نقش یکدیگر برسند.

با این بلوغ، تقلای اخیر آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران نیز بی فایده ماند و در عوض، حالا به گفته محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، پس از توافق ۲۵ ساله با چین، تمدید همکاری ۲۰ ساله با روسیه هم در دستور کار است.

محمد جواد ظریف پنج هفته بعد از آخرین سفرش به مسکو، مجددا، به این شهر سفر کرده و با سرگی لاوروف دیدار کرد.

زمانی برای ائتلاف

خطوط ائتلاف و روابط راهبردی ایران و روسیه حالا از همیشه پر رنگ تر و عریض تر است. به نظر می رسد ساختمان روابط از همیشه کامل تر است و انگیزه های اتحاد راهبردی از دوران های گذشته، قوی تر.

نمونه و یکی از مصداق های این اتحاد راهبردی طرحی است که کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو با این عبارت ها پیشنهاد آن را مطرح کرد:

«زمان آن رسیده است که یک باشگاه کشورهای تحت تحریم ایجاد کنیم؛ آمریکایی‌ها می‌خواهند روسیه، ضعیف، چین از نظر اقتصادی تابع آنها و ایران مستعمره آنها باشد.»

تاریخ یک بار دیگر در مدار تهران - مسکو، ورق می خورد؛ فصل ائتلاف های جدید و در انداختن طرح های نو برای تغییر معادلات قدرت جهانی فرا رسیده است.