تهران- ایرنا- «بگویید من چه وظیفه‌ای دارم؟» این آخرین کلام روایتگر صادق و بی‌ادعای رسانه و خبرنگار ایرنا شهید «محمود صارمی» لحظاتی پیش از شهادت به دست عناصر تروریستی طالبان بود که جانش را برای تنویر افکارعمومی، آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی فدا کرد.

شهید صارمی الگوی وظیفه‌شناسی در این حرفه بود و حتی در لحظه آخر زندگی با طرح این سوال اذهان اهالی رسانه را متوجه رسالت واقعی خود کرد.

صداقت، حق‌طلبی، واقع‌گرایی، تعهد و حس مسئولیت اجتماعی، پایبندی به اخلاق و ترجیح منافع ملی بر مصالح شخصی رسالت خبرنگاران است.

شاغلان عرصه رسانه باید در مواجهه با نابسامانی‌ها، بی‌تدبیری‌ها و بحران‌ها، آژیر خطر را به صدا درآورند. آنان در پیشگیری، نقش دیده‌بان را دارند و به هنگام درمانِ مشکلات، باید مانند جراح حاذق عمل کنند. یک پزشک متعهد، به جای ترساندن بی مورد، بیمار خود را راهنمایی می‌کند، باید و نبایدها را به او می‌گوید و وی را به توکل بر خدا، بردباری و امیدواری توصیه می‌کند.

داشتن مسئولیت اجتماعی، وقف صادقانه خویش نسبت به واقعیت عینی و انعکاس واقعی و بدون تحریف رویدادها از مفاد منشور بین‌المللی اخلاق روزنامه‌نگاری است. احترام به منافع عمومی و حقوق و شئون همه ملل، پرهیز از تحریک به جنگ و احترام به حریم خصوصی افراد از دیگر مفاد این منشور است که در سال ۱۹۸۸ به تصویب رسید (۱).

با وجود این منشور باید پرسید رسانه‌های غربی بویژه آمریکایی که مدعی تهیه و تصویب چنین مقرراتی هستند تا چه اندازه به آن عمل کرده و می‌کنند؟

آیا این رسانه‌ها در برابر رویدادهای کشورهای مستقل دنیا از جمله ایران، واقع‌نما هستند یا سیاه‌نما؟ آیا خود را وقف واقعیت عینی کرده‌اند یا رویدادها را به طور تحریف‌شده بازنمایی می‌کنند؟

آیا در رفتار این رسانه‌ها پرهیز از جنجال‌آفرینی و خودداری از توجیه و تحریک به جنگ و تجاوز دیده می‌شود؟

به اعتراف اندیشمندان علوم ارتباطات غربی مانند «هربرت شیلر»، عملکرد این رسانه‌ها خلاف منشور اخلاق روزنامه‌نگاری و به عبارت دقیق‌تر بر مبنای جنگ نرم رسانه‌ای است.

جنگ نرم با هدف انقلاب مخملین

جنگ روانی، انقلاب نرم، انقلاب مخملی یا رنگی، جنگ سفید و نبرد رسانه‌ای از اشکال جنگ نرم است.

«جین شارپ» استاد علوم سیاسی و عضو اندیشکده آلبرت انیشتین آمریکا، یکی از نظریه‌پردازان اصلی انقلاب رنگی یا «تغییر به روش غیرخشونت‌آمیز» است.

وی در کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» اقدام‌های عملی مانند انتشار بیانیه، ارتباط با مخاطبان، تشویق کارمندان و کارگران به اعتصاب، صف‌آرایی خیابانی، استفاده از پرچم‌ها و رنگ‌های نمادین، تخریب اموال عمومی و شخصی و تمسخر شخصیت‌ها را برای سرنگونی یک نظام سیاسی مستقل به روش براندازی پیشنهاد می‌کند.

برای نخستین بار واژه انقلاب مخملی در انقلاب ۱۹۸۹ چکسلواکی بر سر زبان‌ها افتاد. اکتبر ۲۰۰۰ صربستان دومین انقلاب مخملی را با سقوط «اسلوبودان میلوشویچ» تجربه کرد. انقلاب گل سرخ گرجستان در سال ۲۰۰۳، «ادوارد شواردنادزه» را از قدرت به زیر کشید. انقلاب نارنجی اوکراین در سال ۲۰۰۴ پس از ۶ روز تظاهرات حامیان «ویکتور یوشچنکو» با ادعای تقلب انتخاباتی، به روی کار آمدن یوشچنکو انجامید. انقلاب گل لاله قرقیزستان نیز در سال ۲۰۰۵ «عسگر آقایف» را از کشور فراری داد.

رسانه‌ها در جریان انقلاب‌های مخملی از تکنیک‌های پیچیده‌ای مانند تصویرسازی، فرافکنی، برجسته‌سازی، اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی، مبالغه و مغالطه بهره می‌جویند تا مخاطبان را به سوی فضای روانی مورد نظر سوق دهند.

بزرگنمایی، سیاه‌نمایی، تکرار، شایعه‌افکنی، شبهه‌آفرینی، طرح سوالات القائی و دارای ایهام، نظرسازی به جای نظرسنجی، بازنشر یک خبر یا رویداد ناگوار به بهانه‌های مختلف و توسل به دروغ‌های گوبلزی از دیگر شگردهای این رسانه‌ها در جنگ نرم است.

زیر سوال بردن کارآمدی دولت، ناامید ساختن مردم نسبت به آینده، بدبین کردن قشرهای مختلف نسبت به یکدیگر و دستگاه‌های مسئول، تزریق کردن روحیه خشونت و دامن زدن به اضطراب و نگرانی جامعه از اهداف نبردهای رسانه‌ای به شمار می‌رود.

این رسانه‌ها با بحران‌زایی و انتشار اخبار نادرست و تحلیل‌های اغراق‌آمیز می‌کوشند شرایط کشور را حاد نشان دهند و با القای این تصور که نمی‌توان برای بهبود شرایط گامی برداشت، نسل جوان را نسبت به سرنوشت کشور بی‌تفاوت سازند.

همچنین دامن زدن به حساسیت‌ها و اختلاف‌های قومی و تجزیه‌طلبی (خلاف منشور بین‌المللی اخلاق روزنامه‌نگاری) در دستورکار جنگ‌های نرم رسانه‌ای است.

جنگ نرم رسانه‌ای علیه ایران

پیچیده‌ترین شگردهای جنگ نرم در مقابل کشورهایی مانند ایران به کار گرفته می‌شود تا مردم نسبت به آینده و کارآمدی نظام ناامید شوند و با تشویق افراد به نافرمانی مدنی آنان را به اعتصاب، شورش و اردوکشی‌های خیابانی وادار کنند؛ همان اقدامی که در برخی کشورها به انقلاب‌های رنگین انجامید.

پژوهشی با عنوان «بررسی و رتبه‌بندی ابعاد رسانه‌های جمعی تاثیرگذار بر مدیریت جنگ‌های آینده» انجام شده است و نشان می‌دهد شبکه‌های خبری و اجتماعی، وبگاه‌های اینترنتی، سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی بیشترین تاثیر را بر مدیریت جنگ های آینده خواهند داشت (۲).

رسانه‌های بیگانه در جریان بحران‌هایی همچون انتخابات ۸۸، اعتراضات دی‌ماه ۹۶ یا ناآرامی‌های آبان‌ماه ۹۸ ‌با بهره‌گیری از انواع تکنیک‌های جنگ نرم در آتش این فتنه‌ها دمیدند تا از یک سو ایران را ناامن جلوه دهند و از سوی دیگر بذر تفرقه، بدبینی و ناامیدی را در جامعه بپاشند تا در فرصت مناسب ماهی مقصود بگیرند.

نبرد نرم و جنگ‌های رسانه‌ای در ایران به دلیل مردمی بودن حکومت، وفاداری مردم به آرمان‌های اسلام و انقلاب و همچنین نقش تعیین‌کننده رهبری نظام تاکنون ناکام مانده است. روزنامه «یو. اس. اِی تودی» به نقل از اندیشکده «امریکن اینترپرایز» بزرگ‌ترین مشکل آمریکا را در ایران «یک اَبَر حریف به نام آیت‌الله خامنه‌ای» ذکر کرده است که نقشه راه را می‌شناسد و مردم به او اعتماد آمیخته با اعتقاد دارند (۳).

راهکارهای مقابله با نبرد نرم رسانه‌ای

برای مبارزه با جنگ نرم رسانه‌ای که هر روز ابعاد تازه‌تری می‌یابد، پیشنهادهای زیر می‌تواند کارگشا باشد:

  1. ایجاد یک قرارگاه مرکزی با هدف شناسایی تهدیدها و تکنیک‌های رسانه‌ای
  2. تدوین شیوه‌نامه‌ها و آیین‌نامه‌های راهبردی و به‌روزرسانی مداوم آنها با هدف انسجام‌بخشی به فعالیت‌های رسانه‌ای در مبارزه با مصادیق جنگ نرم
  3. استخراج دستاویزها و بهانه‌های بالقوه و بالفعل مورد استفاده در هجمه رسانه‌های بیگانه و تشکیل گروه‌های فکری و عملیاتی برای رفع این مشکلات
  4. رفع شبهات، بیان دستاوردها، آگاهی‌بخشی و تبیین مصادیق جنگ نرم برای عموم با افزایش سواد رسانه‌ای و جلب اعتماد آنان

..........................................................................................

منابع:

۱- اصول بین المللی اخلاق حرفه ای در روزنامه نگاری؛ ترجمه یونس شکرخواه

https://www.hamshahrionline.ir/news/۲۷۶۵۷/

۲- مطهرنیا، مهدی؛ نعمتی، بابک؛ «بررسی و رتبه‌بندی ابعاد رسانه‌های جمعی تاثیرگذار بر مدیریت جنگ‌های آینده»؛ دوفصلنامه پژوهشگاه آینده شماره اول، پاییز و زمستان ۱۳۹۳، صص ۷۷ تا ۹۴

۳- https://www.yjc.ir/fa/news/۴۰۳۹۳۶۶/