انفجار تلخ و غمانگیز اخیر در بندر بیروت را میتوان آغازی بر فصل جدید تحولات لبنان و خاورمیانه دانست. هر چند گمانهزنیها از علت بروز حادثه همچنان در محافل خبری و رسانههای بین المللی به طور پررنگ مطرح است، اما تا انجام تحقیقات بیطرفانه و جامع نمیتوان داوری قطعی نسبت به سناریوهای مطرح داشت. لذا، این نوشتار به جای طرح و بررسی این سناریوها، درصدد بررسی روشمند آثار و نتایج این رخداد تلخ بر تحولات داخلی لبنان و تبعات منطقهای آن است. این نوشتار بر اساس روش تحلیل توماس اسپریگنز در چهار سطح مشکلشناسی، علتشناسی، آرمان شناسی و راه حل شناسی به بررسی حادثه انفجار در بندر بیروت میپردازد.
در سطح نخست عوامل متعددی قابلیت طرح دارند که مواردی چون تشدید بحران داخلی سیاسی و اقتصادی در لبنان، افزایش نارضایتیهای عمومی از ناکارآمدی دولت در رفع مشکلات، تعمیق شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی، فساد گسترده در دستگاه حاکمیتی که برخی از آن بهعنوان فساد دموکراتیک یاد کردهاند. طائفهگرایی و فرقهگرایی حاکم بر نظام سیاسی و رجحان منافع حزبی و فرقهای بر منافع ملی، و در نتیجه، اختلافات سیاسی بیپایان میان جریانهای عمده سیاسی در لبنان، از عمده عواملی هستند که در ترسیم چهره امروز لبنان بیشترین تاثیر را دارند.
شکلگیری بحرانهای متعدد و سلسلهوار در لبنان منجر به افزایش نارضایتیها در این کشور شده است؛ قطع ۲۰ ساعته برق، افزایش تعرفههای اینترنت، رشد بالای نرخ بیکاری، بحران زباله، بحران تامین مواد غذایی و نیز کمبود مایحتاج عمومی در لبنان این کشور را تا آستانه فروپاشی اقتصادی و سیاسی پیش برده است. به نظر میرسد از این منظر، انفجار بندر بیروت کاتالیزوری برای فروپاشی کامل نظام سیاسی و اقتصادی لبنان باشد.
در سطح دوم تحلیل، علل مختلفی در شکلگیری فرایند تصاعدی بحران در لبنان دخیل هستند. به نظر مهمترین عامل فقدان درک مشترک از منافع ملی میان جریانهای سیاسی لبنانی است. فساد در لبنان نه به وسیله یک حکومت توتالیتر و نه به وسیله یک دیکتاتور، بلکه به صورت کاملا دموکراتیک در حال گسترش است؛ فرقهگرایی و وابستگی احزاب و جریانهای سیاسی داخل به قدرتهای خارجی موجب شده است تا لبنان همواره تحت تاثیر نفوذ و دخالت قدرتهای خارجی باشد و فقدان درک مشترک از مفهوم منافع ملی میان جریانهای سیاسی لبنانی زمینه را برای تشدید رقابتها و تعمیق واگرایی سیاسی در این کشور فراهم کرده است. از همین منظر، سفر رییس جمهوری فرانسه به این کشور و اظهارات مداخلهآمیز و خارج از عرف دیپلماتیک مکرون در امور داخلی لبنان میتواند تصدیقی بر این مدعا باشد. چه این که گویی لبنان بخشی از خاک فرانسه و یا تحت قیومیت آن است!
علاوه بر این، شرارتها و فتنه گریهای اسراییل را نیز نمیتوان نادیده انگاشت. بیتردید یکی از اصلیترین ذینفعان در حادثه غمبار انفجار در بندر بیروت، رژیم غاصب صهیونیستی است. حداقل از دو جنبه این حادثه برای اسراییل حائز اهمیت است؛ نخست، این حادثه تا حدی میتواند بر ناآرامیها و اعتراضات هفتههای اخیر در اسراییل سرپوش گذاشته و فرصتی برای بازسازی چالشهای سیاسی دولت در اسراییل را فراهم آورد.
نکته دوم، بروز این حادثه حداقل برای کوتاه مدت، احتمال واکنش مقاومت نسبت به شهادت یکی از نیروهای تحت امر خود در بمباران جنگندههای اسراییلی به مقر نیروهای حزب الله در حومه دمشق را به تعویق خواهد انداخت. در هر صورت یک لبنان خسارت دیده و بحران زده، حاشیه امن بالاتری برای این رژیم به همراه خواهد داشت.
در سطح سوم نگارنده سعی در آرمان شهری دارد که گمان میرود ممانعت از تحقق آن اصلیترین هدف تحولات دهههای اخیر در لبنان و به طور خاص حادثه افتخار در بندر بیروت است؛ موقعیت ژئوپولتیکی، ژئوکالچر و ژئواکونومیک لبنان در منطقه از ابعاد مختلف ممتاز است؛ همجواری یا دریای مدیترانه و دسترسی به آبهای آزاد بین المللی، لبنان را به دروازه ارتباطی غرب با شرق تبدیل کرده است. بر همین اساس بندر بیروت را میتوان قلب اقتصاد لبنان و منطقه خاورمیانه دانست.
حجم گسترده خسارات وارد شده به این بندرگاه مهم و راهبردی و نیز تخریب زیرساختهای آن مسئلهای نیست که به آسانی و در کوتاهمدت بتوان بر آن فائق آمد. برآورد اولیه از حجم خسارت های ناشی از این انفجار، سناریوهای مختلفی را در برابر این کشور قرار میدهد که محتملترین آن، استقراض گسترده از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است که این خود الزاماتی دارد که در صدر آنها انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطابق با ارزشها و هنجارهای سازمانهای وام دهنده است. در واقع، امتناع از تحقق آرمانشهر لبنان آزاد و مستقل یکی از جنبهها و پیامدهای برجسته این رخداد است.
هم زمانی این حادثه با زمان اعلام احکام دادگاه ترور نخست وزیر فقید این کشور، مرحوم رفیق حریری، نیز میتواند آتش فتنه ضد مقاومت را در این کشور مشتعل کرده و محملی برای اعمال فشار بر مقاومت در این کشور قرار گیرد. از این منظر، آرمانشهر لبنان بدون مقاومت، را میتوان یکی دیگر از یکی دیگر از نتایج و پیامدهای حادثه انفجار بندر بیروت دانست.
در سطح چهارم تحلیل، نگارنده بر این باور است که تا زمانی که تصویر روشنی از منافع ملی در میان کنشگران صحنه سیاست در لبنان ایجاد نشود و تا آن هنگام که احزاب و گروههای سیاسی لبنانی درصدد بیشینه سازی سهم خویش از قدرت و متکی بر حمایت قدرتهای خارجی باشند، دستیابی به آرامش و پیشرفت در این کشور امری بعید به نظر میرسد. هر چند هرگونه تغییر در ساخت چهره قدرت در این کشور در شرایط فعلی دور از واقعیت مینماید، با این حال، نظم مبتنی بر طایفهگرایی و فرقهگرایی نمیتواند این کشور را به ساحل نجات رهنمون سازد.
کاستن از وابستگی به خارج حداقل در حوزههای راهبردی و تکیه بر منابع داخلی برای رفع نیازمندیهای عمومی مردم، یکی دیگر از راههای برون رفت لبنان از شرایط بحرانی فعلی است. انفجار اخیر در سایه وابستگی مطلق به واردات، منجر به کاهش شدید ذخایر غلات و منابع غذایی در این کشور شده است که این موضوع خود میتواند منجر به چالش های عدیدهای برای دولت و مردم لبنان شود.
نگارنده معتقد است مهمترین چالش لبنان، قرار گرفتن یک دولت حداقلی و کم برخوردار، در میان همسایگانی قدرتمند است. از این منظر، لبنان نیازمند فوری و حیاتی به دستیابی به حجم قابل توجهی از قدرت در ساحتهای مختلف سیاسی، اقتصادی و دفاعی است. هر چند هستههای مقتدر مقاومت در لبنان تاکنون همچون سدی استوار مانع از فروپاشی و تهدید تمامیت ارضی این کشور شدهاند و تحولات دو دهه اخیر مقاومت را به نیروی قاعدهساز، برتر و پیشرو در صحنه داخلی و منطقهای تبدیل کرده است، اما، لبنان همچنان از ضعف نهاد دولت مرکزی مقتدر رنج میبرد.
نکته آخر اینکه هر چند حجم بالای خسارات انسانی و مادی حادثه انفجار بندر بیروت، نیازمند توجه جامعه جهانی به بحران در لبنان است، اما، تنها راهکار وعلاج بحران، اتحاد و همبستگی لبنانیها برای ساخت یک جامعه متحد، قدرتمند و مستقل است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی