تهران- ایرنا- شیوع ویروس کرونا و حذف مراسم سوگواری درگذشتگان، می‌تواند آثار روانی و اجتماعی فراوانی برای بازماندگان به دنبال آورد. آنان در این شرایط سخت، بیش از هر زمان دیگری به حمایت جمعی برای تسکین آلام خود نیاز دارند.

شیوع ویروس مرگبار کویید-۱۹، تاکنون جان هزاران نفر را در سراسر جهان گرفته و تبدیل به یک بحران جهانی شده است. همچون تمامی بحران‌های مرگبار، ویروس کرونا نیز بر زندگی اجتماعی انسان‌ها تاثیراتی جدی گذاشته و بسیاری از هنجارها و ارزش‌های را دستخوش تغییر کرده است. اما یکی از اساسی‌ترین این تغییرات، محرومیت انسان‌ها از برگزاری «مراسم سوگواری برای درگذشتگان» است، مراسمی که نقشی کلیدی در بازسازی شوک روانی وارد شده بر اثر مرگ بر افراد، گروه‌ها و جوامع دارد و اکنون با حذف مراسم سوگواری، که خود می‌تواند منجر به ابتلای بازماندگان به بیماری کوئید-۱۹ شود، جوامع انسانی با چالشی خاص و جدید مواجه شده‌اند. چالشی که می‌تواند آسیب‌های عمیقی بر روان شهروندان بگذارد.

مراسمی برای حمایت از بازماندگان

در تمامی جوامع جهان، مراسم دفن مردگان و سوگواری برای آنان، یکی از اساسی‌ترین و فراگیرترین مراسم‌های مناسکی است. تمامی مورخان، سفرنامه‌نویسان، انسان‌شناسان و محققان، در طی هزاران سال گذشته از برگزاری مناسک مرگ در میان جوامع و گروه‌های مختلف در سراسر جهان یاد کرده‌اند و می‌توان گفت تقریباً جامعه‌ای وجود ندارد که برای درگذشتگان خود مراسمی برگزار نکند. جامعه‌شناسان، روانشناسان و انسان‌شناسان مختلف اما هرکدام از دلایل برگزاری مناسک مرگ، تفسیرهای مختلفی به دست می‌دهند.

«برانیسلاو مالینوفسکی» انسان‌شناس فقید لهستانی در تحقیقات مفصل خود درباره مناسک جوامع کهن به این نتیجه می‌رسد که مسئله‌ِ مرگ، یکی از اساسی‌ترین مسائل تمامی جوامع بشری است و در این ارتباط می‌نویسد: «حتی در بین ابتدایی‌ترین مردم، رفتاری که در قبال مرگ به ظهور می‌رسد، بی‌نهایت پیچیده‌تر و می‌توانم اضافه کنم که به رفتار خود ما شبیه‌تر و نزدیک‌تر از آن است که اغلب تصورش را می‌کنند». مالینوفسکی ضمن آن که تاکید دارد مسئله‌ی مرگ، یکی از سنگ بناهای تفکر انسان‌های کهن درباره مسئله جاودانگی و اعتقادات مذهبی بوده است، نشان می‌دهد که به دلیل ترس از مرگ، انسان‌ها تصمیم گرفته‌اند مراسمی را برای بازماندگان برگزار کنند تا بدین ترتیب بتوانند آرامش را به بازماندگان بازگردانند.

«نوربرت الیاس» جامعه‌شناس برجسته آلمانی نیز در کتابی با عنوان «تنهایی محتضران» از زاویه دیگری به مسئله مرگ نگاه می‌کند. الیاس معتقد است که انسان‌ها به مرگ، از زاویه عینک جامعه می‌نگرند و به عبارت دیگر جامعه نگرش افراد را نسبت به مرگ سامان می‌دهد. او در تحقیقات خود به این نتیجه می‌رسد که وضعیت فرد در حال مرگ در جهان امروز، تفاوت‌هایی اساسی با وضعیت میرندگان در جهان گذشته دارد. به نظر الیاس، انسان‌ها در گذشته بیش از امروز با مرگ مواجه بودند. محتضران اغلب در خانه یا در برابر دیگران جان خود را از دست می‌دادند و از همین رو مرگ برای انسان‌های موضوع غریبی نبود. اما امروزه انسان‌های اغلب جان خود را در مراکز درمانی و به دور از چشم دیگران از دست می‌دهند، در نتیجه انسان امروزی توانایی خود برای همدردی با محتضران و بازماندگان را از دست می‌دهد. به نظر الیاس از دست دادن توانایی تسکین آلام دیگران، هم برای محتضران دردناک است و هم برای بازماندگان.

تنهایی بیماران مبتلا به کرونا و دور بودن از نزدیکان و عزیزان، فشار روانی مضاعفی را به آنان وارد می‌کند 

«اروین یالوم» روان درمانگر آمریکایی اما به نکته دیگری اشاره می‌کند و آن تاثیر مواجه با مرگ در ذهن و روان افراد است. یالوم ضمن اشاره به پرونده‌های روان درمانی متعددی که وی با آن‌ها مواجه بوده است، بر این نکته تاکید می‌کند که اغلب افراد پس از مواجه با مرگ، از نظر روانی درهم می‌ریزند، می‌ترسند یا دچار شوک می‌شوند. مرگ یک مسئله‌ی جدی است و می‌توان ذهن افراد را به شدت درگیر خود کند، به ویژه زمانی که تعداد مرگ‌ها بیشتر می‌شود و افراد در ترسی جمعی از مرگ به سر می‌برند، حتی اگر مطمئن باشند که مرگ به سراغ آن‌ها نخواهد آمد، باز هم دچار تنش‌های روانی جدی و استرس بالا خواهند شد. 

در نتیجه می‌توان گفت برگزاری مناسک مربوط به مرگ، راهی است که جامعه از طریق آن به بازماندگان آرامش می‌دهد و به این ترتیب ترس از مرگ را از آنان دور می‌کند، ترسی که طبق تحقیقات در صورت عدم کنترل و حمایت اجتماعی از یک بازمانده، ممکن است او را با شوک‌هایی جدی مواجه کرده و مانع از بازگشت او به زندگی عادی شود.

کرونا و ترس همگانی از مرگ

مرگ افراد بر اثر ویروس کرونا، تفاوت‌هایی اساسی با مرگ در وضعیت عادی دارد. تفاوت اساسی اول، تنهایی میرندگان است. برخلاف وضعیت عادی که محتضران در لحظه مرگ اغلب اطرافیان و نزدیکان را در کنار خود حاضر می‌بینند، در وضعیت کرونایی، محتضران تنها هستند و تنها کادر درمانی در کنار آن‌ها خواهند بود. محتضران مبتلا به کرونا دور از عزیزانشان، جانشان را از دست می‌دهند. این تنهایی در هنگام مرگ، هم برای محتضران دردناک است و هم برای بازماندگان.

تفاوت اساسی دیگر، عدم امکان برگزاری مراسم‌های سوگواری برای مردگان به شیوه‌های عادی گذشته است. حضور اطرافیان در این مراسم‌ها، باعث تسلای خاطر بازماندگان می‌شد و اطرافیان یک تازه درگذشته، از حمایت جمعی برای تحمل سوگواری ناشی از مرگ عزیز خود، برخوردار می‌شدند. حمایتی که می‌توانست از نظر روانی برای یک بازمانده بسیار آرام‌بخش باشد و او را جهت بازگشت به روند عادی زندگی، یاری کند. اما شیوع بیماری کرونا، باعث شده است تا امکان این حمایت جمعی از بازماندگان ممکن نباشد.

به رغم آن که درصد مرگ و میر در مبتلایان به ویروس کوئید-۱۹، با بسیاری از بیماری‌ها قابل مقایسه نبوده و بسیار کمتر است، اما همه‌گیری این بیماری ترسی همگانی را به جان جوامع انداخته است

 تفاوت دیگر نیز مسئله‌ی «ترس جمعی از مرگ» است. بسیاری از مردم در سرتاسر جهان، با اضطراب ناشی از احتمال مرگ خود مواجه هستند. به رغم آن که درصد مرگ و میر در مبتلایان به ویروس کوئید-۱۹، با بسیاری از بیماری‌ها قابل مقایسه نبوده و بسیار کمتر از بیماری‌های مهلکی چون سرطان است، اما همه‌گیری این بیماری ترسی همگانی را به جان جوامع انداخته است. انسان‌ها در هراسند که نکند به سادگی جان خود را از دست دهند و یا حتی بدتر از آن، به صورتی ناخواسته باعث مرگ اطرافیان خود شوند.

در نتیجه این وضع، فشار روانی بر بازماندگان، بسیار بیشتر از گذشته شده است. آنان ناچارند در تنهایی خود برای از دست رفتگانشان سوگواری کنند و برخی فرصت‌ها همچون برگزاری مراسم سوگواری از طریق شبکه‌های اجتماعی نیز نمی‌تواند جای همدردی حضوری اطرافیان را بگیرد؛ اگرچه همین حمایت اندک نیز مفید است. در نتیجه می‌توان گفت که اکنون، حمایت روانی و جمعی از بازماندگان بحران کرونا، نیازی اساسی است که باید برای آن راهی اندیشیده شود.

حمایتی جمعی، راهی برای تسکین بازماندگان

ضرورت‌ حمایت از بازماندگان موضوعی بود که در اردیبهشت ماه امسال، در دستور کار ستاد مقابله با بیماری کرونا قرار گرفت و پس از نشستی که در اردیبهشت ماه امسال در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی برگزار شد، مقرر شد تا دانشگاه‌های علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران و ایران در سه سطح خدمات روانی و اجتماعی حمایت از بازماندگان متوفیان ناشی از ویروس کرونا را عهده‌دار شوند.

اما به نظر می‌رسد با افزایش مجدد آمار متوفیان ناشی از ویروس کرونا، این اقدامات کافی نباشد و باید برنامه‌های وسیع‌تری برای حمایت از بازماندگان متوفیان ناشی از ویروس کرونا طراحی و اجرا شود. در این میان نقش رسانه‌ها نیز برجسته است. رسانه‌هایی همچون صدا و سیما می‌توانند با تولید محتواهای متنوع جهت کمک به سوگواران، در ایجاد آرامش و تسکین در میان آنان، موثر واقع شوند. به ویژه آنکه حضور مددکاران در کنار بازماندگان، به دلیل خطرات احتمالی ناشی از ابتلاء به ویروس کرونا، کمتر از گذشته امکان پذیر است.

در عین حال شبکه‌های اجتماعی نیز می‌توانند تبدیل به بستری برای حمایت روانی از بازماندگان شوند. حمایتی که با همراهی جمعی شهروندان و ارائه آموزش‌های مختلف به آنان، از طریق این شبکه‌ها، امکان‌پذیر است و می‌توان از درد و رنج آنان کم کند. باید پذیرفت، شرایط امروز، شرایطی خاص است و اگر برنامه‌های متنوع و مفصلی برای حمایت روانی از بازماندگان بحران کرونا تدارک دیده نشود، بطور حتم این بازماندگان در طولانی مدت با درد و رنج ناشی از فقدان عزیزان خود و عدم امکان برگزاری مراسم سوگواری از دست رفتگان، دست به گریبان خواهند ماند. در عین حال حمایت از بازماندگان، تنها وظیفه سازمان‌ها و نهادها نیست؛ بلکه همه شهروندان می‌توانند در این اقدام، نقشی موثر داشته باشند. هر نوع حمایت روانی  و اجتماعی از بازماندگان می‌تواند سهمی باشد که سایر شهروندان در مبارزه با ویروس کرونا ایفا کرده و با تسکین آلام سوگواران، به مبارزه با این بیماری می‌کنند.