بعد از فروپاشی شوروی نقش بازیگران غیردولتی در روند تحولات جهان افزایش یافت و در لبنان نیز جنبش حزب الله، توانست به یکی از تاثیرگذارترین بازیگران نه تنها در این کشور بلکه در غرب آسیا تبدیل شود. حزب الله با جهت گیریهای اسلامی و ملی و رهبری هوشمندانه و شجاعانه سید حسن نصرالله و همچنین مقابله جدی با محور شرارت در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی، محبوب ملت لبنان و مسلمانان جهان شد و حتی در سطح بین المللی نیز تاثیرگذار گردید.
امروز حزب الله بخشی از هویت لبنان است و نه تنها در منطقه بلکه در جهان این اجماع وجود دارد که مقاومت دلیرانه حزب الله در برابر ارتش رژیم صهیونیستی، لبنان را به لحاظ امنیتی، مصون ساخته و موجب زمینگیر شدن اسرائیل و ناتوانی از اجرای دسایس خود علیه لبنان شده است.
«ائتلاف چهارده مارس» به رهبری «سعد حریری» توانسته بود، در انتخابات می ـ ژوئن ۲۰۰۵، ۷۲ کرسی از مجموع ۱۲۸ کرسی پارلمان را تصاحب کند و نخست وزیر را نیز از میان همفکران خود انتخاب کند.
سفر «سعد حریری» پیش از تجاوز اسرائیل به لبنان و هم صدایی این گروهها با رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح حزب الله، این احتمال را قوت میبخشد که حمله به لبنان با آگاهی و تمایل قبلی آنان صورت گرفته بود تا جایگاه سیاسی خود را در داخل لبنان تقویت کنند.
لبنان کشوری چند قومی است که به دلیل فقدان یک دولت مرکزی قوی، همواره پتانسیلهای لازم را برای جنگ داخلی داشته است و انسجام لازم نیز میان نهادهای حکومتی آن وجود ندارد.
این احتمال وجود دارد، در صورتی که دولت لبنان به رهبری «فؤاد سینیوره» که اکثریت وزرای آن از ائتلاف سعد حریری است، بخواهند بی مشورت با سایر گروهها (جنبش امل و حزب الله)، از قطعنامههای زنجیره ای سازمان ملل حمایت و بر خلع سلاح حزب الله تأکید کنند. در آیندهای نزدیک شاهد تقویت بسترهای یک جنگ داخلی، همانند سالهای ۹۰ ـ ۱۹۷۵ باشیم. هدف اسرائیل نیز این است که سلاح مقاومت، به جای اینکه علیه این رژیم به کار رود در جنگ داخلی استفاده گردد که پیامد آن تضعیف حزب الله و کاهش محبوبیت این جنبش در افکار عمومی داخلی خواهد بود. از راهبردهای ایالات متحده نیز برای خلع سلاح حزب الله، افزایش فشارهای سیاسی داخلی از طریق ائتلاف چهارده مارس (سعد الدین حریری، ولید جنبلاط و سمیر جعجع) است.
ویژگی های ساختاری حزب الله و آرایش سیاسی نامنظم آن موجب شد تا بازدهی حملات نظامی اسرائیل کاهش یابد که پیامد آن افزایش اهمیت جایگاه جنگهای نامنظم در نظام امنیت منطقهای خاورمیانه است.
با توجه به شرایط متزلزل امنیتی منطقه ضرورت دارد، همسو با دیپلماسی فعال، در برابر هر سناریوی تهدیدزا نیز راهکارهای لازم در قالب ترکیبی از جنگهای منظم و نامنظم برنامه ریزی گردد که مانورهای نظامی اخیر جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس و شرق کشور در این چارچوب ارزیابی میگردد.
در جریان انفجار اخیر بندر بیروت نیز حزبالله با درایت عمل کرده و با رد ادعای اسرائیلیها و آمریکاییها مبنی بر واردات یا انباشت سلاح در این بندر از سوی حزبالله، مردم لبنان را به حفظ وحدت و آرامش دعوت کرده است.
از سوی دیگر بعد از انفجار بندر بیروت، دو رویکرد سیاسی توسط مقامات و رسانه های آمریکا، اسرائیل و عربستان دنبال شده که رویکرد اول تضعیف حزب الله با هدف ایجاد مطالبه خلع سلاح مقاومت از سوی افکار عمومی در لبنان است. رویکرد دوم نیز متهم ساختن دولت حسن دیاب به فساد و اهمال در جلوگیری از انفجار بندربیروت با هدف اسقاط دولت بود که نهایتا به استعفای دولت انجامید.
رویکرد نخست محور غربی-عربی علی رغم تلاش پیوسته بلندگوهای تبلیغی برای تضعیف حزب الله با اقبال مردمی واقع نشد و مواضع منطقی و متین سیدحسن نصرالله، آب سردی بر آتش تهیه شده توسط دشمن ریخت. رهبر هوشمند حزب الله بعد از تحریم اقتصادی لبنان توسط آمریکا با تاکید بر ضرورت اجرای اقتصاد مقاومتی و نگاه به منابع درونی و همچنین تقویت رویکرد گرایش به شرق در سیاست خارجی، آمریکا را نگران کرد.
حزب الله در مقام اجرا نیز با راهاندازی «مقاومت کشاورزی و صنعتی» بنیه اقتصادی منطقه تحت نفوذ خود را تقویت کرد و در عمل نشان داد که لبنان اگر بخواهد میتواند بدون آمریکا هم زندگی کند.
در چنین شرایطی، ماکرون، ترامپ را قانع کرد که سیاستهای آمریکا در لبنان و تحریم اقتصادی این کشور اشتباه بوده و به تقویت حزب الله منجر شده است. مکرون خود وارد عمل شد و با سفر به بیروت و ارائه پیش شرط برای مساعدت مالی به لبنان، در اسقاط دولت حسان دیاب تسریع کرد.
در این شرایط حزب الله با اتخاذ مواضع منطقی، از تلاشهای بینالمللی برای کمک به لبنان استقبال کرد و این اقدام را برای جبران خسارات انفجار بیروت و کاهش مشکلات اقتصادی کشور مفید دانست.
نکته قابل توجه اینکه دولت حسن دیاب، به اصطلاح یک دولت تکنوکرات و غیرحزبی لبنان بود و اکثر گروههای لبنانی قبل از تاسیس این دولت، تشکیل یک دولت تکنوکرات را چاره درد لبنان میدانستند. سقوط دولت حسن دیاب نشان داد که دولت غیرحزبی و تکنوکرات در لبنان فاقد پشتوانه مردمی، حزبی وحتی بینالمللی است و لذا بار دیگر صدق کلام سیدحسن نصرالله و افق نگاه دقیق او به اثبات رسید. رهبر حزب الله قبل از تشکیل دولت تکنوکرات گفته بود: «همین نیروهای سیاسی که به دنبال دولت تکنوکرات هستند، خودشان اولین کسانی خواهند بود که برای اسقاط آن تلاش خواهند کرد.»
البته بسیاری از مردم لبنان هنوز متوجه نیستند که سقوط دولت حسن دیاب، اقدامات انجام شده در دولت وی برای مقابله با فساد را ابتر ساخته و بار دیگر همان عوامل فساد ساختاری در حال تلاش برای بازگشت به قدرت هستند.
حال با توافق آمریکا، فرانسه و عربستان ظاهرا قرار است «نواب سلام» مأمور تشکیل کابینه لبنان شود. وی از لحاظ فکری فردی نزدیک به جنبش چهارده مارس و سعد حریری و سمیر جعجع است. دولت وی بعید است بتواند با فساد فراگیر مبارزه کرده و نظر مردم را تامین کند و کماکان مردم لبنان بخاطر دخالتهای محور غربی-عربی با مشکلات فعلی دست و پنجه نرم خواهند کرد.
در این برهه برای عبور لبنان از بحران پیش رو، حمایت از تدابیر حزب الله به عنوان یکی از عناصر هویتی لبنان و محور مقاومت، وظیفه انقلابیون در جهان اسلام است.
کارشناس ارشد روابط راهبردی