بارسا با شکست بایرن مونیخ به مرحله نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا صعود کرد. آبیاناریها همچنان شانس خود را برای بردن یک جام در این فصل حفظ کردند. آنها میتوانند بعد از پنج سال به جام قهرمانی در اروپا برسند و به ششمین عنوان در این مسابقات برسند. چه کسی تصور میکرد بایرنِ قدرتمند هانسی فلیک به بارسای ستین ببازد؟ درست متوجه شدید؛ هیچکس!
تصور کنید اتفاقات بالا رخ داده بود. بارسا، بایرن را شکست داده بود و به نیمهنهایی رسیده بود. در آن صورت ستین به کار خود ادامه میداد و بارتومئو خوشحال از این بود که انتخاب درستی داشته است. اما آیا، واقعیت ماجرا همین بود؟ آیا بارسا در مسیر درستی قرار داشت؟ حتی اگر از سد مونیخیها میگذشتند؛ بردن احتمالی تیمهایی چون سیتی و پاریس هم ممکن بود؟ خیر! حقیقتا خیر. بارسا مثال بارز "بارِ کج" بود که بدون تردید تا "ثریا" نمیتوانست بالا برود و سرانجام باید سقوط میکرد. قهرمان نشدن در لالیگا و کنار رفتن از جام حذفی تلنگر بود اما انگار کافی نبود؛ حداقل برای اعضای هیات مدیره بارسلونا.
همه اینها گفته شد تا به این اینجا برسیم؛ بارسا و بارساییها باید از این باخت تحقیرآمیز خوشحال باشند! باید از بایرن و شاگردان هانسی فلیک ممنوندار باشند که بدون تعارف با آنها رقابت کردند و پرده از چهره واقعی بارسا برداشتند و با بیرحمی تمام تا لحظه آخر برای زدن گلهای بیشتر تلاش کردند. حالا همه میدانیم که بارسا در شرف تغییرات بزرگی است. تغییراتی که باید خیلی زودتر رخ میداد اما این هشت گل کار را یکسره کرد و عملیات مورد نظر را آغاز.
با این حال و بعد از ناامیدی و بهت بعد از این باخت که کاملا طبیعی است باید به آینده کاتالانها امیدوار بود. هیچ برندهای بدون شکست به برتری نرسیده است. بایرن با کواچ به اندازه کافی باخت تا به فلیک رسید. شما تا شکست نخورید و به زمین نیفتید و خرد نشوید، طعم بالا نشستن را نخواهید چشید. اگر میخواهید شکست نخورید پس تلاش نکنید. بارسا به بدترین شکل ممکن زمین خورده است. آنها به دیوار فاجعه برخورد کردهاند و حالا زمانی تاریخی برای باشگاه است. زمانی برای تولد مجدد. تا فاجعهای رخ ندهد، بازسازیای شروع نخواهد شد.
تغییر دادن کیکه ستین، تنها پاک کردن صورت مساله خواهد بود. باید طناب را گرفت و ادامه داد و رسید به کسانی که این سرمربی را از مزرعه به نیمکت بارسا رساندند.کسانی که آرتور را فروختند تا پیانیچ ۳۰ ساله را بیاورند. کسانی که برای دمبله بیش از ۱۰۰ میلیون هزینه کردند. کسانی که تیاگو، جانشین بر حق ژاوی را به راحتی از دست دادند و به کوتینیو فرصت خودنمایی ندادند. کسانی که نیمار را فراری دادند و جانشینان مناسبی برایش انتخاب نکردند. کسانی که تاتا مارتینو، ارنستو والورده و کیکه ستین را روی کار آوردند تا میراث گواردیولا و انریکه را حفظ کنند. خود به خود با کنار رفتن این افراد از ورود ستینها جلوگیری خواهد شد. اما این اتفاق رخ میدهد؟ گویا فعلا نباید امیدوار بود. بارتومئو هنوز راضی به رفتن و استعفا نشده است. هیات مدیره همچنان به کار خود ادامه میدهد و این یعنی تا مارچ سال بعد قرار نیست انقلابِ مدنظر در بدنه باشگاه رخ دهد. این یعنی احتمال جدایی مسی.
بله. مسی رفتار وحشتناک و متفاوتی بعد از باخت دیشب داشت. گریه نکرد. اعتراض نکرد. سکوت کرد و به نقطهای نامعلوم خیره شد. چه در داخل زمین و چه در رختکن. شاید به قول ریو فردیناند، داشت به آینده رو به پایانش فکر میکرد. اینکه بارسا جایی است که او بتواند پایان شکوهمندی با فوتبال داشته باشد؟ آیا این همان بارسایی است که او برایش همه چیز گذاشت و به دست آورد؟ جواب بدون شک منفی است. تردیدی نیست که لئو به جدایی فکر کرده است. دیشب را تا صبح بیدار مانده است. به اینکه انگار وقت جدایی از راه رسیده است. بارسا باید برای جلوگیری از بدتر شدن فاجعه از همین حالا دست به کار شود و اقدامی انجام دهد تا تصمیمِ ذهنی مسی عملی نشود. تصمیمی که شاید فردا برایش دیر باشد و باید همین حالا اتخاذ شود. آغاز یک انقلاب برای بازپسگیری اعتبار از دست رفته.