روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم علیرضا خانی، سردبیر روزنامه، آورده است: ایالات متحده آمریکا، به عنوان سر سلسله و قافلهسالار نظام کاپیتالیسم (سرمایهداری) اینک دارد گامبهگام قافیه را به چین کمونیست میبازد. آن هم درست از منظر سرمایه و سرمایهداری؛ یعنی آنچه که ایالات متحده مدعی و سردمدار آن است و ایدئولوژی حاکم بر چین کمونیست، علیالاصول در تقابل با آن.
قریب یک دهه است که تولید ناخالص داخلی چین از آمریکا سبقت گرفته است. تولید ناخالص داخلی یعنی تولیدات اقتصادی و در یک کلام یعنی اقتصاد. رشد تولید ناخالص داخلی همان رشد اقتصادی است که آمار آن هر سال اعلام میشود.
سال گذشته میلادی تولید ناخالص داخلی چین به ۲۷۳۰۸ میلیارد دلار (۳ر۲۷ تریلیون دلار) رسید. همان سال تولید ناخالص داخلی آمریکا تنها ۴ر۲۱ تریلیون دلار بود.
هرچند سرانه تولید ناخالص داخلی که میزان رفاه و برخورداری یک ملت را نشان نمیدهد هنوز در چین به خاطر جمعیت زیاد، پایین است و در همین سال درآمد سرانه هر آمریکایی حدود ۶۰ هزار دلار و درآمد سرانه هر چینی حدود ۸ هزار دلار بود، اما بدون تردید بزرگی تولید ناخالص داخلی چین نسبت به آمریکا به معنای بزرگتر بودن اقتصاد چین است و این نکتهای است که هنوز مقامات آمریکایی نمیخواهند به آن تن دهند و چین را کماکان دومین اقتصاد بزرگ دنیا مینامند.
آمریکا، اینک به معنای واقعی کلمه به دست و پا زدن افتاده است. این نه یک شعار سیاسی، که برگرفته از آمارهای انکارناپذیر اقتصادی و واکنشهای دولت آمریکا نسبت به چین است. ترامپ طی سالیان اخیر، بارها تعرفههای تجاری بر اقتصاد چین وضع کرد تنها با این بهانه که تراز تجاری چین با آمریکا به نفع چین است. یعنی چین در صادرات به آمریکا، دست برتر را دارد و این چیزی نیست جز رشد اقتصادی بیشتر و شکوفایی افزونتر اقتصاد چین نسبت به آمریکا. مهرپارسال ترامپ تعرفه ۲۰۰ میلیارد دلاری بر کالاهای وارداتی از چین وضع کرد، امسال نیز تعرفه ۱۰ درصدی به ۳۰۰ میلیارد دلار کالای چین نهاد. آمریکا، برای جلوگیری از روند رشد اقتصادی چین، یا دست کم کاستن از سرعت آن، تقریباً از همه ابزارهای ممکن استفاده میکند. تحریم شرکت غولپیکر هواوی که رقیب جدی اپل آمریکا شده است به بهانه جاسوسی از طریق گوشیهای موبایل و اینترنت و حتی دستگیری مدیرمالی این شرکت در کانادا با همین اتهام، تحریم نرمافزار ارتباط تصویری تیکتاک و تعطیلی کنسولگری بزرگ چین در شهر هوستون ایالت تگزاس از جمله این ابزارهاست.
منع به کارگیری تکنولوژی هواوی در دستگاهها و نهادهای تحت حاکمیت آمریکا پیام دیگری هم دارد. چینیها دیگر، مانند سالیان پیش تکنولوژی کپی نمیکنند و خود سازنده و ابداعگر تکنولوژیهای جدید شدهاند. این، تقریباً تنها عرصهای بود که طی سالیان دور تا همین سالها، آمریکا در آن پیشتاز بود و دست برتر داشت.
موضوع ترس ایالات متحده از ظهور غول آسیایی در جهان، دیگر چیزی نیست که در اسناد محرمانه و تماسهای سری آمده باشد، بلکه به موضوعی کاملاً علنی و عیان در دیالوگها و سخنرانیهای مقامات کاخ سفید تبدیل شده است.
«کریستوفر ری» رئیس سیا، همین یک ماه پیش گفت که چین بزرگترین تهدید برای آمریکاست. دونالد ترامپ همین دو هفته پیش در تلاش برای تحت فشار گذاشتن اقتصاد چین، گفت که دولتش به همه شرکتهای آمریکایی که از چین خارج شوند، مشوقهای مالیاتی میدهد.
او در همین سخنرانی با تأیید تلویحی اینکه اقتصاد آمریکا از جایگاه بزرگترین اقتصاد دنیا افول کرده است، گفت: ما بزرگترین اقتصاد جهان را ساختیم و دوباره این کار را تکرار میکنیم.
کارزار آمریکا با چین به همین جا ختم نمیشود. تحریم برخی شرکتها و بانکهای چینی به بهانه همکاری با ایران، تصویب قانون علیه دولت چین به بهانه سرکوب مسلمانان اویغور یا اتخاذ ترتیبات امنیتی در هنگکنگ، اتهام جاسوسی علیه نهادهای مدنی و تکنولوژیک چینی و اخیراً اتهام به چین درباره عمدی یا شبه عمدی بودن شیوع ویروس کرونا از منشاء آن کشور. اما به نظرنمیرسد، همه این راهکارها و تصمیمات بتواند اژدهای شرق آسیا را دوباره در شیشه کند.
تصور کنید کشوری به یک پایگاه آمریکا در نقطهای از جهان حمله کند و مثلاً ۱۰۰ تفنگدار آمریکایی کشته شوند، افکار عمومی جهان اقناع شده است که دولت ایالات متحده تا خاک آن کشو را توبره نکند دست بردار نخواهد بود. اما اینک شخص ترامپ و پمپئو تلویحاً و تصریحاً حمله ویروسی را به چین نسبت میدهند، حملهای که تا امروز ۱۸۰ هزار شهروند آمریکایی را کشته است اما ایالات متحده عملاً چه میتواند کرد؟
البته ایالات متحده سیاست فشار بر چین را ادامه خواهد داد و در همین سیاست، چین را به خاطر قرارداد همکاری بلندمدت با ایران و نیز سایر همکاریهای راهبردی تحت فشار قرار خواهد داد.
چین تبدیل به ابرقدرتی با ۳ هزار میلیارد دلار ذخیره ارزی شده است، اوراق قرضه دولت آمریکا را به طور وسیع خریده است، تقریباً در همه شرکتهای بزرگ و چند ملیتی دنیا سهام دارد، دامنه حضورش را از ایالات متحده تا خاوردور و تا آفریقا و آمریکای لاتین گسترانیده است. بالاترین رشد اقتصادی دنیا را به خود اختصاص داده است و در آینده نزدیک میزان رشد جمعیتش را به صفر خواهد رساند تا درآمد سرانه مردمش نیز افزایش یابد و به رفاه اجتماعی عمومی دست یابند. چین ابرقدرت نوظهور، اما پیشبینی شدهای است که دیگر متوقف نخواهد شد و همه سنگاندازی غرب و بهویژه آمریکا، نخواهد توانست مانعی در این مسیر ایجاد کند.
مشاور سابق وزیر دفاع آمریکا به درستی گفت که دعوای با چین، دعوای ترامپ با چین نیست. دعوای ایالات متحده با چین است و اگر یک دموکرات هم به کاخ سفید رفته بود، همان کاری را میکرد که ترامپ میکند. البته کیلمن تصریح کرده بود که این دعوا نتیجه نخواهد داد.
درس بزرگ اقتصاد چین این است: در دنیای امروز، اقتصاد قدرتمند و بزرگ، بزرگترین عامل اقتدار است. چه در درون و چه در جهان.