دیاکو حسینی کارشناس سیاست خارجی با درج یادداشتی در روزنامه ایران می نویسد: به عبارت دیگر، هدف نخست امریکا در این مقطع زمانی، بازگشت تحریم های چندجانبه و قطعنامههای شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی است تا درنتیجه آن، ایران تحریک و از برجام خارج شود. در این صورت است که امریکا به ویژه رئیس جمهوری این کشور ادعا خواهد کرد توانسته است ایران را از برجام خارج کرده و حالا ایران آماده دستیابی به یک توافق جدید است. درصورت چنین رویدادی این گزاره آقای ترامپ باورپذیرتر خواهد شد که (آنطور که خودش اعلام کرده) ظرف یک یا سه هفته با ایران به یک توافق جدید دست پیدا خواهد کرد.
این مسأله و نیز این فشار و محدودیت است زمانی است که دولت ترامپ را وادار کرده است تا به یکی از پرمخاطره ترین رفتارهای اخیر دولت این کشور در صحنه بین الملل دست بزند، یعنی پیشبرد یک پروژه بسیار جاه طلبانه در شورای امنیت. این پروژه نه تنها برخلاف همه انتظارها و قوانین موجود است، بلکه نزدیک ترین متحدان این کشور در شورای امنیت را نیز به چالش کشیده است. مهم تر از آن، رویکردی است که امریکا و مایک پمپئو وزیر خارجه این کشور درحال انجام آن هستند، یعنی به چالش گرفتن اساس قطعنامه های شورای امنیت و اعتبار سازمان ملل که حتی می توان آن را مسألهای فراتر از موضوع ایران تصور کرد. زیرا شورای امنیت و قطعنامههای سازمان ملل بیانگر پایه های ثبات و نظم جهانی را به تصویر میکشند که این کشور در۷۰ سال گذشته به رهبری خود آن را پایه ریزی کرده بود. بنابراین می توان سیاست اخیر امریکا را تهاجم به اصول ثبات بینالمللی در ۷۰ سال گذشته تصور کرد. از قضا نگرانی از پیامدهای غیرقابل کنترل این امر است که باعث شده است اعضای شورای امنیت سازمان ملل متوجه باشند که این اقدام نه فقط علیه برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، بلکه علیه تمام شاکله شورای امنیت ملل متحد است و این امر انگیزه این کشورها برای دفاع در مقابل چنین تهاجمی را ارتقا داده است.
به دلیل این اشتباه دولت ترامپ، همان طور که امروز ما می بینیم، دولت ایران موفق شده است حمایت و همراهی تقریباً همه اعضای شورای امنیت را کسب کند. به عبارت دیگر، امروز ایران بخشی از جامعه بین المللی است که درحال مقاومت در برابر زورگیری کم نظیری از سوی امریکا است.
از سوی دیگر با توجه به نیات پشت پرده ای که ترامپ و وزیر خارجه او در از بین بردن برجام دارند، یعنی انتظار برای خروج ایران از برجام تا او بتواند کشورهای بیشتری را در شورای امنیت با خود همراه کند، باعث شده است جمهوری اسلامی ایران نیز تصمیمات بسیار هوشمندانه ای را اتخاذ کند. امروز این خویشتنداری ایران در ترکیب با هوشیاری است که دارد به جلو حرکت می کند. یکی از نشانههای اخیر این هوشیاری و خویشتنداری دعوت از مدیرکل آژانس بین الملل ی انرژی اتمی برای سفر به ایران و نیز توافقی است که در رابطه با درخواست آژانس مبنی بر بازرسی از دو سایت مورد نظر صورت می گیرد. هرچند می دانیم که درخواست و پروژه ای که منجر به بروز بی اعتمادی میان ایران و آژانس شده است، خود محصولی از همان فشار حداکثری و توطئه چینیهای امریکا و اسرائیل است. باوجود این، ما شاهد هوشیاری و توجه به ابعاد مختلف مسأله از سوی ایران هستیم، امری که باعث شده است تا این بهانه خطرناک را از آژانس و درواقع از قدرت های بزرگ که شامل امریکا می شود، میگیرد و می تواند فضا را برای ادامه همکاری های بین المللی اعضای شورای امنیت با ایران فراهم کند.
اگر غیر از این اتفاق می افتاد، میتوانست این همکاری را دشوارتر کرده و این کشورها را در مواجهه با امریکا بر سر مسأله ایران، در تنگنا قرار دهد. بنابراین تا این لحظه می توان اینطور استنباط کرد که پازل چینی ایالات متحده امریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت در چارچوب سیاست فشارحداکثری، به یک ناکامی حداکثری منجر شده است. همچنین برای جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم است که این ناکامی حداکثری را تا انتخابات امریکا حفظ کنیم و اجازه ندهیم پرونده ایران به یک برگ برنده توخالی برای دولت ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آینده تبدیل شود. حفظ این مزیت، یعنی تداوم هوشیاری و تداوم خویشتنداری مهم ترین وظیفه استراتژیک ما در مواجهه با امریکا در این چند هفته باقی مانده تا انتخابات این کشور است.
در این شرایط باید توجه داشت که یکی از امیدواری های سیاست فشار حداکثری، ایجاد اختلاف در داخل ایران، چه میان مردم و نظام و چه درون لایه های نظام بوده است.در این شرایط که ایران توانسته است همه معادلات ترامپ و طرفداران فشار حداکثری را از طریق هوشیاری و خویشتنداری خنثی کند، در این روزها که این فشار حداکثری در حال تبدیل شدن به ناکامی حداکثری است، لازم است همچنان از اختلاف های غیرضروری داخلی خودداری شود. با در نظر گرفتن این واقعیت که ما با یک هدف بسیار بلندمدت تر مواجه هستیم، نباید دستیابی به این هدف قربانی رقابتهای جناحی و منافع حزبی در داخل کشور شود. به عبارت دیگر، هدف امروز ما یعنی تداوم تبدیل فشار حداکثری به ناکامی حداکثری امریکا نباید قربانی منافع جناحی شود و مهم تر از همه این اینکه حمایت از وزارت امور خارجه که در محاصره فشارهای زیاد خارجی و در خط مقدم این نبرد حقوقی و دیپلماتیک قرار دارد، بخش مهمی از منافع ملی را تعریف می کند. به عبارت دیگر، با توجه همه شرایط می توان این حمایت را تعهد ملی امروز کشور دانست.