تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ - ۰۷:۰۰

تهران- ایرنا- روزنامه ایران در یادداشتی نوشت: اتفـــــاق نامیــــمون عادی‌ســــازی روابط شیخ‌نشین امارات با رژیم صهیونیستی که رهبر معظم انقلاب در بیان رهنمودهای‌شان از آن با تعبیر «خیانت به دنیای اسلام، جهان عرب و کشــــورهای منطقه» یاد کردند؛ دارای دلایل و تبعات متعددی است که با مرور آنها می‌توان نتیجه گرفت: اگرچه به‌وجود آمدن رخنه برای ورود اسرائیل به منطقه نتیجه این اشتباه بزرگ است.

مصطفی مصلح‌زاده سفیر پیشین ایران در اردن با درج یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: اما آثار نامبارک آن بیش از هر کشوری به سوی خود امارات بازخواهد گشت. هر ارزیابی از این پروژه عادی‌سازی در چارچوب منافع و مقاصد امریکا، اسرائیل و امارات تعریف می‌شود. اصل مهم و استراتژیک در سیاست خارجی امریکا و رژیم اسرائیل به رسمیت شناساندن اسرائیل به عنوان یک دولت-ملت و مشروعیت بخشیدن به اقدامات تجاوزکارانه آن است.

در حالی که اکثریت کشورهای عضو سازمان ملل اسرائیل را به عنوان متجاوز معرفی کرده‌اند. علاوه بر این اصل راهبردی مشترک هر یک از این دولت‌ها اهدافی متناسب با مسائل داخلی خود را نیز در این پروژه پیگیری می‌کنند. در امریکا ترامپ در حالی به استقبال انتخابات ریاست جمهوری می‌رود که اغلب اقداماتش در عرصه بین‌المللی از جمله تلاش‌هایش علیه کشورهای روسیه، چین، ایران، ونزوئلا و کره شمالی شکست خورده است. بنابراین عادی‌سازی رابطه امارات و اسرائیل حداقلی از موفقیت است که او می‌تواند به لابی‌های اغلب صهیونیست حامی خود عرضه کند. بنیامین نتانیاهو هم در اسرائیل با همین نوع از مشکلات مواجه است و با پرونده قضایی و مشکلاتی که دارد چنین رویدادی برایش جنبه حیاتی داشت.

 با این مقدمه سؤال اساسی که باید به آن پاسخ گفت این است که امارات از این تصمیم و اقدام چه هدفی را پیگیری کرده است؟ در کشوری که انتخابات محلی از اعراب ندارد چه انگیزه‌ای سبب چنین تصمیم فاجعه آمیزی شده است؟

پاسخ را باید در تلاش امارات برای تبدیل شدن به ژاندارم امریکا در منطقه و کنار زدن رقیب ۴۰ ساله‌اش یعنی عربستان سعودی از این جایگاه جست‌وجو کرد. این هدفی است که سران امارات طی سال‌ها راه رسیدن به آن را پله به پله طی کرده‌اند و عادی‌سازی رابطه با اسرائیل را از این منظر باید یکی از هزینه‌هایی دانست که دولت ابوظبی برای هدف خود پرداخت کرده است. اگر چه امریکا نیز با این خواست موافق است و شاهد گسیل سلاح‌های امریکا برای تقویت ارتش امارات هستیم.

شکست‌های بزرگ عربستان در منطقه از جمله در جنگ یمن، رسوایی‌های بزرگی مانند ربایش سعد حریری نخست‌وزیر پیشین لبنان و قتل جمال خاشقچی در استانبول از جمله عواملی بوده‌اند که امریکا را به این جایگزینی ترغیب کرده‌اند. از طرفی مشخص است که عربستان به عنوان حکومتی که خود را خادم الحرمین شریفین لقب داده است نمی‌تواند مانند امارات در بازی به رسمیت شناختن اسرائیل وارد شود و هزینه انزوای ناشی از این تصمیم در میان جهان عرب را پرداخت کند. اما آنچه امارات انجام داده است هم برای منطقه و هم برای خود حاکمیت امارات آثار و تبعات نامطلوبی بر جای خواهد گذاشت و امارات خیلی زود و خیلی سخت ضربه ناشی از آن را خواهد خورد. فراموش نکنیم که طی ۴۰ سال گذشته هر طرح صلحی که برای خاورمیانه و بطور مشخص فلسطین و اسرائیل مطرح شده در میان جریان‌های فلسطینی موافق و مخالفان خاص خود را داشته. این نخستین بار است که طرح صلحی مطرح می‌شود که با مخالفت همه فلسطینی‌ها مواجه است. همین هم‌رأیی است که تبعات ایفای نقش امارات در«معامله قرن» را برای این کشور دوچندان می‌کند.

سمت دیگر ماجرا باز شدن پای اسرائیل به منطقه خلیج فارس است. فراتر از تحقق آرزوی تل آویو برای داشتن یک سفارت در این منطقه شاهد معاملات تسلیحاتی و قراردادهای نفتی امارات و اسرائیل خواهیم بود. قراردادهایی مانند سپردن امنیت تأسیسات نفت و گاز امارات به اسرائیل به معنای باز شدن پای نیروهای امنیتی اسرائیل در خلیج فارس خواهد بود. اتفاق خطرناکی که منطقه را با تنش جدی مواجه خواهد کرد. زیرا بر اساس تجربه تاریخی موجودیت اسرائیل با آدم‌ربایی، ترور و بسیاری دیگر از اقدامات تنش‌زا گره خورده است. اتفاقاتی که وقتی روی بدهند واکنش به آنها و تبعات‌شان به امارات باز خواهد گشت. چنین وضعیتی برای امارات که از امنیت‌اش برج شیشه‌ای ساخته است بسیار مخرب است. برج شیشه‌ای به انفجار نیاز ندارد و پرتاب هر سنگی به ساختار آن آسیب خواهد رساند. با چنین ملاحظه‌ای باید امیدوار بود که امارات امنیت خود را به ثمن بخس دست یافتن به جایگاه ژاندارمی در یک رقابت بی‌حاصل نفروشد و به نحوی از این بیراهه طی شده بازگردد.

منبع: روزنامه ایران