جلالالدین سادات آل احمد، مشهور به جلال آل احمد در یازدهم آذر ۱۳۰۲ در محلۀ پاچنار تهران در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. (۱) پدرش سیداحمد طالقانی، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچی، از روحانیان برجستۀ زمان خود بود و مادرش، امینه بیگم اسلامبولچی، خواهرزاده شیخ آقا بزرگ تهرانی بود. از این رو جلال آل احمد دوران کودکی را در محیطی دینی گذراند. تمام سعی پدر این بود که از جلال، برای مسجد و منبرش جانشینی بپروراند.
جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد اما پدر که تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمیپسندید و حدس میزد که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف میسازد، با او مخالفت کرد. (۲)
پس از پایان دورۀ دبیرستان، پدرش او را به نجف فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد. البته او به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد که جلال به ایران بازگشت. (۳)
جلال آل احمد در سال ۱۳۲۲ خورشیدی تحصیل در دانشسرای عالی را تا سال ۱۳۲۵ خورشیدی ادامه داد(۴) و در حالیکه از دانشسرای عالی در رشتۀ ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود به تحصیل در دورۀ دکتری ادبیات فارسی نیز پرداخت اما در اواخر تحصیل از آن دوری جست و به قول خودش «از آن بیماری(دکتر شدن) شفا یافت»
در تیر ۱۳۲۶ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و معلم شد و این شغل را تا پایان عمر حفظ کرد(۵) و در سال ۱۳۲۹ خورشیدی نیز با سیمین دانشور ازدواج کرد. در سال ۱۳۴۱ برای مدت چهار ماه از سوی وزارت فرهنگ با استفاده از بورس واگذاری انجمن ملی یونسکو به کشورهای فرانسه، سوئیس، آلمان، انگلستان و هندوستان مسافرت کرد. (۶)
برخوردهای ساواک با جلال
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رژیم پهلوی برخورد با مخالفان خود را تشدید کرد که حتی روشنفکران، نویسندگان و سایر قشرهای تحصیلکرده و فرهنگی جامعه هم از این اقدامات امنیتی رژیم در امان نبودند و مسوولیت نظارت بر این قشر فرهنگی، بر عهدۀ نهادهای امنیتی و نظامی بود. جلال آل احمد یکی از روشنفکرانی بود که از همان روز فعالیت در ادارۀ فرهنگ و آموزش تحت نظارت ساواک قرار گرفت. در طول مدتی که جلال آل احمد در دبیرستانها به فعالیت مشغول بود، گهگاهی کتاب، مقاله و جزواتی را منتشر میکرد که حاوی مطالب انتقادی شدید از وضع موجود سیاسی کشور یا انتقاد به مقامات عالی کشور و حتی شخص خود محمدرضا پهلوی بود. (۷)
همین اقدامات جلال آل احمد در انتقاد از رژیم پهلوی سبب شد تا نظارت ساواک بر جلال آل احمد شدیدتر شود. در ۲۱ مهر ۱۳۴۱ در نخستین شمارۀ کیهان ماه که زیر نظر جلال آل احمد تنظیم میشد، مقالهای انتقادی با عنوان «غربزدگی» از او درج شده بود که همان وقت کمیسیون مطبوعات با انتشار آن مخالفت کرد و نسخ آن را جمعآوری کرد. با این وجود جلال آل احمد این مقاله را به طور مخفیانه به صورت کتابی درآورد و درصدد انتشار آن برآمد. همین امر سبب شد تا ساواک وی را تحت نظر بگیرد. (۸)
در این مقاله جلال آل احمد ضمن اشاره به روابط ایران با جهان غرب از قدیم الایام تاکنون وضع فعلی کشور را سخت مورد انتقاد قرار داد و مقامات عالیه و مسوول کشور را صریحاً آلت دست دول غرب و کمپانیهای نفتی قلمداد و به اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران و عدم وجود آزادی اجتماعات و حتی برنامۀ اصلاحات ارضی فعلی حملاتی شدید کرد. ساواک نه تنها خواستار جلوگیری از انتشار چنین مقالاتی بود، بلکه خواستار پیگرد قانونی جلال آل احمد شد. (۹)
این روند انتقاد از سیاستهای خفقانآور رژیم پهلوی از طرف جلال آل احمد حتی در خارج از کشور، به ویژه در دانشگاههای غربی و انجمنهای دانشجویان ایرانی به جریان افتاد. ترس ساواک از افشاگری جلال آل احمد در خارج کشور به حدی بود که سخنرانیهای او در مجامع بینالمللی با نظارت ساواک انجام میگرفت. برای مثال، دانشگاه هاروارد آمریکا از جلال آل احمد خواست به منظور شرکت در سمینار بینالمللی که از نهم تیر ۱۳۴۳ تا ۳۰ مرداد ۱۳۴۳ در آمریکا برگزار میشود، حضور یابد. همین دعوت از جلال آل احمد برای سخنرانی در دانشگاه مورد نظر، سبب ترس ساواک از او شد. بنابراین، شرکت جلال آل احمد در سمینار را منوط به صدور هرگونه رأی عالی دانست. (۱۰)
جلال آل احمد در طول اقامت در آمریکا که برای شرکت در سمینار بینالمللی دانشگاه هاروارد رفته بود در دوازدهمین کنگرۀ سازمان دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا در شیکاگو شرکت کرد و مطالب انتقادی را علیه مسوولان کشور و اوضاع سیاسی و اجتماعی بیان کرد. (۱۱) به همین دلیل جلال آل احمد از طرف ساواک احضار و از او بازجویی به عمل آمد و از او تعهدی گرفته شد که مطالب انتقادآمیزی به زبان نیاورد.
ساواک در نظر داشت که رضایت او را به سوی خود جلب کند. بنابراین، در تلاش بود، قبل از اینکه او مبادرت به چاپ و انتشار کتابهای اخیر خود به ویژه کتاب غربزدگی بکند به طریقی کتابها از او اخذ و مورد مطالعه قرار گیرد و چنانچه مطلب حاد و مخالف منافع رژیم داشت به طریق مناسب و مسالمتآمیزی حذف و سپس حتی در زمینۀ چاپ کتاب برای او تسهیلاتی فراهم آید و همین تسهیلات یکی از راههای نفوذ در او قرار گیرد. بنابراین، ساواک پیشنهاد کرد در صورت تصویب چنین راهکاری سعی شود، فردی با جلال آل احمد خارج از محیط ساواک حتی در منزلش با او در تماس بوده و نظرش را برای همکاری جلب کند و به موازات آن از طریق ساواک تهران و دیگر مراجع نسبت به پیدایش عاملان چاپ و توزیع کتاب غربزدگی اقدام شود، اما چنین راهکاری از سوی ساواک برای کنترل فعالیتهای جلال آل احمد در داخل و خارج از کشور با شکست مواجه شد.
در سال ۱۳۴۶ جلال آل احمد به دنبال چاپ مقالهای در روزنامۀ دنیای جدید پیرامون جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی و درج مطالب انتقادی در زمینۀ نقش ایران و نفت مورد توجه قرار گرفت. بنابراین به ساواک احضار و به او تذکر داده شد که چنین مطالبی را منتشر نسازد.
روند نظارت ساواک بر اقدامات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی آل احمد هر روز جنبۀ شدیدتری به خود میگرفت و در این راستا ساواک از مأموران خود خواست که نتیجۀ اقدامات را حداکثر هفتهای یک بار به ادارۀ ساواک گزارش دهند.
ارتباط با روحانیت انقلابی و امام خمینی(ره)
جلال آل احمد که عدم توفیق برای هرگونه اصلاح در چارچوب مملکت را بر تجارب پیشین خود میافزود، توجهش به دین و به ویژه در سالهای پایانی عمر خود اندک اندک آشکار شد. انتشار سفرنامه حج به نام «خسی در میقات» در سال ۱۳۴۵ به وضوح بیانگر رویکرد جدید آل احمد است. سفرنامهای که علی شریعتی چنین توصیف میکند: در این سفرنامه که همه گزارش است و همه جا چشم تیزبینش کار میکند، تنها در سعی است که شعلهور میشود و دلش را خبر میکند و روح حج در فطرتش حلول میکند و شعشعه غیب بیتابش میکند و بی خود، شاید از آن رو که سعی شبیه عمر او بود و سعی زندگیاش تشنه و آواره و بیقرار در تلاش یافتن آب برای اسماعیلهای تشنه در این کویر و شاید، اساسا˝ به این دلیل که او، راه رفتنش مثل سعی بود... تنها به سعی که پای مینهد برافروزد و «خسی در میقات» ش به سعی که میرسد «کسی در میعاد» میشود و «چشم دل» باز میکند و آنچه نادیدنی است، میبیند و حکایت میکند.
جلال آل احمد دین را نه تنها به عنوان تحرکبخشی جامعه تلقی میکرد، بلکه در تلاش بود که احساس و تجربه را با دانش دینی تکمیل کند. آیتالله سیدمحمود طالقانی تصریح میکند که «جلال در بعضی جلسات تفسیر قرآن که داشتم شرکت میکرد و گاهی اظهاراتی هم داشت.»
او در سالهای پایانی عمر خود ارتباط نزدیکی با روحانیت، به ویژه با افرادی مانند آیتالله سیدمحمود طالقانی هم داشت، که بیشتر در مورد بحث و بیان مسایل روز سیاسی و اجتماعی بود. این نحوۀ رابطۀ جلال با روحانیت را میتوان به خوبی در گزارشهای ساواک دید. در یکی از گزارشهای ساواک آمده که در بررسی مدارک کشف شده از منزل امام خمینی(ره) نامهای به دست آمده که توسط جلال آل احمد به امام خمینی(ره) نوشته شده بود و همین امر مبین توجه جلال آل احمد به اندیشههای امام خمینی(ره) بود. بنابراین، ساواک به مأموران خود دستور میدهد که اعمال و رفتار جلال آل احمد را از طریق عوامل و منابع موجود تحت مراقبت قرار داده و اخبار و اطلاعات به دست آمده در این رابطه را به سازمان گزارش دهند.
ساواک به مأموران خود دستور میدهد با توجه به اینکه ارتباط جلال آل احمد با امام خمینی(ره) از سال ۱۳۴۰ بوده، هرگونه اطلاعی دربارۀ ارسال این رسالۀ امام خمینی(ره) را اطلاع رسانی کرده و اقدامات لازم را گزارش دهند.
جلال آل احمد، روحانیت تشیع را به اعتبار دفاع از سنت، نوعی قدرت مقاوم در مقابل هجوم استعمار میدانست. زیرا حامل دینی است که با توجه به اصول اساسی آن، میتوان در برابر غرب به دفاع و مبارزه پرداخت.
دیدگاه جلال درباره وابستگی روشنفکران به غرب و شرق
آنچه جلال آل احمد را در میان طیف روشنفکران دینی و دیگر جریانهای فکری معاصر برجسته میسازد، دیدگاه روشنفکری او به دیدگاههای روشنفکران وابسته به غرب است. او به شدت از چنین روشنفکرانی در نظریۀ غربزدگی خود انتقاد میکند. جلال آل احمد روشنفکران را به تعبیری عاملان غربزدگی میشناسد که توجهی به سنت و آرمانهای بومی جامعۀ خود را ندارند و همواره وابسته به معرفتشناختی غرب هستند و تنها غرب را ناجی کشور از عقبماندگی میدانند. بنابراین، پدیدۀ غربزدگی ابتدا از این قشر فرهنگی شروع شد و سپس به دیگر بخشهای جامعه رخنه کرد. او در جایی در خصوص این آفتزدگی روشنفکری تصریح میکند: «این روشنفکران در شرایط کنونی ایران به ۲ گروه تقسیم میشوند: آنها که هوش کمتری دارند و درکشان از مسایل سطحیتر است، در خدمت حکومتند و بیآب و علفند... و دستۀ دوم آنهایی که در مقابل حکومت موجود قرار دارند و اینها در حال حاضر متأسفانه جای خود را در این مجموعه درهم پیچیده، درست تشخیص نمیدهند. از آنجا که افکار آزادیخواهانۀ آنها اغلب از ادبیات خارجی سرچشمه میگیرد، نقش اساسی مذهب و فرهنگ را در مقابله با سیستم حکومتی درک نمیکنند... بنابراین، عامل نیرومند مقابله کننده با رژیم را باید در سنت جامعۀ ایران جستجو کرد.».
غربزدگی جلال آل احمد اشاره به دلبستگی روشنفکران جامعۀ ایرانی به مبانی غربی بدون توجه به بافت فرهنگی و بومی جامعه دارد. آل احمد مدرنیزاسیون(غربی شدن) ایرانی را به مثابه بیماریای توصیف میکند که خارج از جامعۀ ایران سرایت کرده و حیات ایرانی و ذهنیت فرهنگی آن را فاسد ساخته است. بدین ترتیب، گفتمان غربزدگی جلال آل احمد نقدی اساسی بر مدرنیتۀ غربی و کوششی اساسی برای پیوند یا سازگار کردن مدرنیته با بافت اسلامی – ایرانی بود.
او در ادامه یکی دیگر از علل غربزدگی روشنفکران، یعنی وابسته بودن به غرب را استقرار حکومتهای دست نشانده و وابسته به غرب بر میشمارد. این نقدی همه جانبه بر روشنفکران، به ویژه روشنفکران دولتی وابسته به رژیم پهلوی است که دل به کشورهای غربی بستهاند تا بتوانند روند عقبماندگی خود را جبران کنند. جلال آل احمد حکومت را یکی از نمودهای عمدۀ غربزدگی میداند که خود، غربزده بوده و به غربزدگی دامن میزند. به عقیدۀ جلال، حکومتهای ما با تکیه بر غربزدگی و با اصرار در تشبیه به بیگانگان، روز به روز بیشتر از بیش، در راهی گام مینهند که پایانش جز انحطاط نیست.
آثار و تألیفات
جلال در طول فعالیت سیاسی و هنری خود آثار زیادی را به رشتۀ تحریر درآورد. در سال ۱۳۲۴ با چاپ داستان زیارت در مجلۀ سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان دیگر در مجموعۀ دید و بازدید به چاپ رسید. در طول سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ «اورازان»، «تات نشینهای بلوک زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمۀ مائدههای زمینی را منتشر کرد و در ۱۳۳۷ مدیر مدرسه و سرگذشت کندوها را به چاپ سپرد. ۲ سال بعد جزیرۀ خارک- در یتیم خلیج را چاپ کرد. سپس از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ نون و القلم، سه مقالۀ دیگر، کارنامۀ سه ساله، غربزدگی، سفر روس، سنگی بر گوری را نوشت و در سال ۱۳۴۵ خسی در میقات را چاپ کرد. در خدمت و خیانت روشنفکران، نفرین زمین و ترجمۀ عبور از خط قرمز از آخرین آثار اوست.
درگذشت
سرانجام، جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ هنگامی که در اسالم گیلان بود بر اثر سکتۀ قلبی در ویلای شخصیاش درگذشت.
منابع
۱- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مقدمه، ص چهار.
۲- غلامرضا پیروز، کاوشی در آثار، افکار و سبک نوشتار جلال آل احمد، ص ۱۵
۳- غلامرضا پیروز، همان، صص ۱۵- ۱۶.
۴- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، همان، مقدمه، صص پنج.
۵- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، همان، ص ۲۸.
۶- همان، ص ۳۰.
۷- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، همان، شمارۀ سند ۲۲۶۲/ م د، ص ۱۰.
۸- همان، ص ۱۳.
۹- همان، ص ۳۱.
۱۰- همان، سند شمارۀ ۷۲۶۰/ ۳۱۵، صص ۵۱- ۵۳.
۱۱- همان، ص ۱۳۴.