آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی در هشتم رمضان ۱۳۰۴ قمری در زنجان در روستای باروت آغاجی چشم به جهان گشود. دوران کودکیاش را نزد پدرش شیخ محمدرضا که مردی فاضل بود و مقامی شامخ در علم و ادب داشت، سپری کرد. "او مقدمات علوم اسلامی را نزد معلم خصوصی فرا گرفت و سپس به سبب هوش و استعداد و حافظه قوی در حوزه درسی معقول و منقول بزرگانی چون: آخوند ملاقربانعلی مجتهد زنجانی، میرزا مجید حکمی، میرزا ابراهیم مسگر زنجانی و سید حسین قنادی حاضر شد. پس از مدتی به حوزه تهران آمد و در درس فلسفه ملاعلی نوری و آقا محمدرضا قمشه ای شرکت کرد. سال ۱۳۲۶ قمری به حوزه نجف اشرف هجرت کرد و از محضر علمی حضرات آیات: میرطالب یزدی، آقارضا همدانی و شیخالشریعه اصفهانی، آخوند خراسانی، سیدکاظم یزدی و سیدمحمد فیروزآبادی بهرههای فراوان برد و به درجه اجتهاد رسید و از ۲ استاد اخیر اجازه اجتهاد کتبی گرفت. او در این دوران، تدریس را آغاز کرد و شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد که از جمله آنها آیتالله سیدابوالقاسم خویی بود. آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی از جمله شخصیتهای برجسته حوزوی است که به موضوع وحدت بین مذاهب اهتمام ویژه داشت." (۱)
از این اندیشمند به عنوان فیلسوف شرق یاد میشود و دارای عناوینی چون الامام الزنجانی، مصلح الاکبر و فیلسوف الشرق ابن سینا عصره آیتالله آقا شیخ عبدالکریم زنجانی است. او که در زمینه فلسفه، کلام و وحدت اسلامی فعالیت داشت، بیش از ۷۰ اثر تألیفی دارد که از جمله آثارش میتوان به وحده الاسلامیه، دروس الفلسفه، تطور الفلسفه، ابن سینا خالد باثاره، وسیلَةُ النجاة و الوحی و الالهام و ذخیرةُ الصّالحین اشاره کرد. دروس الفلسفه مهمترین اثرش در زمینه فلسفه و علوم عقلی است. جلد اوّل این کتاب، مقایسهای است، میان فلسفه اسلامی و یونان که از راه برهان و دلایل عقلی و حسی، برتری فلسفه اسلامی را ثابت کرده است. جلد دوّم، مقایسهای است، میان فلسفه اسلامی و فلسفه جدید و عقاید فیلسوفانی چون دکارت، بیکن، کانت، داروین و آلبرت اینشتین که آنها را مورد نقد و تحلیل قرار داده است.
ویژگیهای اخلاقی
"آیتاللّه زنجانی پا به پای تحصیل علم، به تهذیب نفس و تحصیل ملکات نفسانی نیز، اهتمام ویژه داشت. زهد، پارسایی و بیاعتنایی به مظاهر فریبنده دنیا از خصوصیات بارز زندگی آن وی محسوب می شود. یکی از علاقمندانشان در این خصوص از قول ایشان چنین نقل کرده: میخواهم به دنیا ثابت کنم یک آدم روحانی میآید و با وجود اقتدارش که همه چیز در قبضهاش باشد، مع ذلک به دنیا بیاعتنا باشد.... مهرورزی به بندگان خدا و سعی وافر در رفع احتیاجات آنان، خصوصا زائران امام حسین (ع) یکی دیگر از خصوصیات آن عالم بزرگوار بود. ایشان در سه وقت در حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع)، اقامه جماعت میکرد و همیشه قبل از طلوع فجر به حرم مطهر مشرف میشد و نافله شب را در آن مکان مقدس به جا میآورد." (۲)
تلاش برای وحدتآفرینی
آیتالله زنجانی در ۱۳۴۵ قمری (۱۳۰۶ خورشیدی) به منظور ایجاد وحدت میان مسلمانان در برابر دشمن مشترک از حوزه نجف عازم کشورهای اسلامی از جمله مصر، سوریه، لبنان، فلسطین، اردن، هندوستان، قفقاز و ایران شد و با شخصیتهای علمی و سرشناس این مناطق به بحث و تبادل نظر نشست. به علاوه در دانشگاه الازهر مصر و مسجد جامع اموی دمشق سخنرانیهای پرشوری در راستای وحدت مسلمانان و افشای دسیسه های دشمنان ایراد کرد. در این راستا به دعوت سیدمحسن حسینی مفتی فلسطین راهی سرزمینهای اشغالی شد و در سخنرانی پرشوری که به «خطبه ناریه» یا سخنرانی آتشین شهرت یافت، ضمن اخطار و تحقیر سران رژیم صهیونیستی و دولت های استعمارگر، خطاب به سران کشورهای عرب و مسلمانان گفت: ای امیران عرب! ای مسلمانان با حمیت! در آن هنگام که دول استعمارگر پیروز، دندانهای خونآشام خود را در حال حمله به شما نشان میدهند، نیت شوم و پلیدش را عیان میبینید که ایده و آرزوهای شما در قاموس عدل و انصافش محلی ندارد و قربانگاه خود را در زوایای تاریک و نکبت بار دلش آشکارا مینگرید، چرا سرگردانید؟ به یقین بدانید در این روزگار پرآشوب و غوغا، برای بقای موجودیت خود و جلوگیری از زوال و انقراض خویش از لوح وجود گیتی، جز این وسیلهای ندارید که در سایه هماهنگی و اتحاد کلمه، به دفاع جدی از میهن عزیز و قطع شرارت صهیونیزم خونآشام و ایادی پلید آن قیام کنید. از پای افتادگان و درماندگان فلسطین را دریابید تا پیروزی بر صهیونیزم و کامیابی در مقابل مخاطرات، از آن شما باشد؛ وگرنه در آن حال، ذلت دائمی و مرگ حتمی در این سرزمین برای اسلام و عرب در کمین شماست." (۳)
دیدگاه زنجانی درباره معضلات جهان اسلام
"نابسامانیها و انحطاط جامعه اسلامی از دغدغههای اصلی زنجانی بود. وی ابتدا به صورتبندی مشکلات و معضلات جهان اسلام و سپس تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. زنجانی معتقد بود، مشکلات امروزی جهان اسلام به صورت کلی هم زمینه داخلی داشته و هم از عوامل خارجی و استعمار نشات میگیرد. به نظر زنجانی، نخبگان جامعه اسلامی در طرح اسلام واقعی که پاسخگوی تمام نیازهای بشری در تمام زمانهاست، کوتاهی کردند و از توجه و تأمل به مسایل ضروری و مورد نیاز مردم غافل شدند و به مسایلی پرداختند که با واقعیتهای اجتماعی همخوانی نداشت؛ استعمارگران نیز از فرصت استفاده، علیه اسلام تبلیغ کردند و عدم توسعه جهان اسلام را به ناتوانی آموزههای اسلام نسبت دادند؛ بنابراین در بین نسل جدید این ایده مطرح شد که برای برونرفت از این معضلات باید اسلام و دین را کنار گذاشت. غافل از اینکه این عقبماندگی و انحطاط، سستی و ناامیدی ناشی از عملکرد نامناسب نخبگان در درجه اول و اعمال و عملکرد خودِ مسمانان در درجه دوم بوده است که از اسلام و روح واقعی آن جدا شده و به آموزههایی روی آوردند که با جامعه و فرهنگ آنها سازگار نبود؛ در نتیجه بحران هویت و سردرگمی کل جامعه را فراگرفت. زنجانی عواملی چون جمود فکری حوزههای فکری و فرهنگی؛ اختلافات و خصومتهای مذهبی؛ فاصله گرفتن از اخلاق اسلامی، شیوع افکار مارکسیستی و لیبرالیستی بدون نقد، تجزیه و تحلیل و ارزیابی در جهان اسلام و استعمار و مساله فلسطین را ریشه و سببساز مشکلات کنونی جوامع اسلامی میدانست. (۴)
رحلت
سرانجام این عالم بزرگوار در ۱۷ جمادیالثانی ۱۳۸۸ قمری (۲۰ شهریور ۱۳۴۷ خورشیدی) در نجف اشرف دیده از جهان فرو بست و ۲۳ شهریور همان سال با حضور مراجع تقلید و طلاب علوم اسلامی، سفیران و نمایندگان کشورهای اسلامی، تشییع و در مقبره آیتالله آقا سیّدمحمود امام جمعه زنجانی به خاک سپرده شد.
پینوشت:
۱- پایگاه اطلاعرسانی حوزه، مجله فرهنگ زیارت، مهرماه ۱۳۹۳ شماره ۲۳
۲- همان
۳- سید محمدسعید ثابت، یگانگی اسلام یا هماهنگی مذاهب مسلمین، ترجمه، عطا محمد سردارنیا، ص ۶۲
۴- گفتوگو با خادم شیخ عبدالکریم زنجانی، تابستان ۱۳۸۱، یوسف خانمحمدی